اسفند ماه سال گذشته که جلسهای طولانی با یکی از چهرههای مطرح چپ داشتم، خواستم ایده احیای چپ را تقدیم خوانندگان محترم کنم، اما به دلیل اینکه ممکن بود آن را به سمت انتخابات ۱۴۰۰ ببرند صرفنظر کردم. اکنون و پس از انتخاب آیتالله رئیسی به ریاستجمهوری و همسویی قوای سهگانه، اصلاحطلبان ممکن است احساس سرخوردگی و ظلمشدگی کنند و نگران چگونگی سیاستورزی در سپهر سیاسی ایران شوند. جناب دکتر عارف که شخصیت محترم و وزینی برای نگارنده است، در پیام تبریک خود به رئیسجمهور منتخب متذکر شده است که «اجازه ندهید یک جریان خود را حذف شده محسوب کند.» قطعاً نباید یک جریان حذف شود. مردمسالاری حتماً به تنوع و تکثر سلایق نیازمند است. اما سؤال اساسی این است که هسته مرکزی اصلاحات را میتوان سلیقهای ذیل نظام جمهوری اسلامی تلقی کرد؟ آیا منازعه به ماهیت حقیقی نظام نرسیده است؟ بدون تردید بخش اعظم کارزار اصلاحطلبان با نظام (نه اصولگرایان) گرفتار شدن در جمهوریخواهی عرفی و کشاندن آن به منازعه با جمهوری اسلامی است. اصلاحطلبان در ۲۴ سال گذشته حتی یک بار روشن نکردهاند که براساس اندیشه و مطالبات خویش، محل تعبیه اسلامیت نظام کجاست و چگونه میتوانند نسبت خود با جامعیت امام را تفسیر کنند؟ اصلاحطلبان کمکم به نقطهای میرسند که باید بین درون و برون نظام یکی را انتخاب کنند. وقتی همین دکتر عارف را به جرم وفاداری به نظام، اصلاحطلب نمیدانند، چرا طلبکار حضور در قدرتند؟ انتخابات اخیر مرزی را بین جنبش اعتراضی سکولار و جریان سیاسی متمایل به قدرت در نظام ترسیم کرد. اگر این مرز استمرار داشته باشد، قطعاً اصلاحطلبی با پوستاندازی به آبشخور خود باز خواهد گشت. بسیاری از مواضع اصلاحطلبان حجتهایی از تقابل با نظام است و پاسخی هم برای آن ندارند. روند به گونهای است که گویا عبور از جمهوری اسلامی را با سیاست راه بینداز، جا بینداز شروع کردهاند. به این مثال توجه کنید: مرحوم هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۷۷/۱/۲۲ خود مینویسد: «امروز آقایان آشنا، تهرانی و محمدی از وزارت اطلاعات آمدند و گزارشی از اقدامات تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور علیه رهبری دادند.» این نشان میدهد اصلاحطلبان بعد از ورود به قدرت هم مسئلهشان با نظام حل نمیشود. حال وقتی نهاد اجماعساز اصلاحطلبان به فرد موصوف در خاطرات هاشمی که با صراحت قانون اساسی، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی، حجاب و... را قبول ندارد، در بین ۱۴ نفر نمرهای بالاتر از عارف و ۱۱ نفر دیگر میدهد، ما باید این کژتابی جریان اصلاحات را چگونه بفهمیم؟ چگونه میتوان خوشبین بود؟ آیا میتوان جایگاه امثال تاجزاده در مرکزیت جریان را شاخصی برای منازعه و مبارزه اصلاحطلبان با نظام دانست؟ حال سؤال این است که راه چاره چیست؟
به نظر میرسد بخشی از اصلاحطلبان با ماهیت حقیقی و حتی حقوقی جمهوری اسلامی به خط پایان رسیدهاند؛ نه راهی برای گفتگو در درون حاکمیت باقی گذاشتهاند و نه درصدد اصلاح ذهنیت حاکمیت هستند و نه حاضرند طرفداران نظام «فرادینی» را به حاشیه برانند و نه میتوانند از پوستین روشنفکری و پرستیژخواهی اجتماعی خارج شوند.
راه چاره، احیای چپ با محوریت اصول انقلاب اسلامی است. پاسخ امام به درخواست بنیانگذاردن چپ در زمستان ۱۳۶۶ و نامه امام به محمدعلی انصاری میتواند مبنای بازگشت باشد. میتوان بر سر اصول توافق کرد و میدان فروع و سلایق را به رسمیت شناخت. اصلاحطلبان نمیتوانند به این تعبیر سروش عمل کنند که در اصول هم میشود اجتهاد کرد (ابطالپذیری).
جمهوری اسلامی به عنوان نظامی نوپا و بیتجربه حتماً دارای اشتباه و اشکال است. درباره همه اشکالات میتوان صحبت کرد، اما همانگونه که در بیانیه گام دوم آمده، در اصل حرکت انقلاب «تجدیدپذیری» رخ نخواهد داد و از قضا نیروهای فکری اصلاحات در همین نقطه ایستادهاند و حال شورای نگهبان باید چه کند؟
به نظر میرسد چپهایی که میخواستند چپ بمانند بین نظام و تجدیدنظرطلبان گرفتار شدند و به حاشیه رفتند. امثال مرحوم محتشمیپور، سید هادی خامنهای و برخی روحانیون چپ باید بر محوریت چپ برگردند.
حزب کارگزاران سه، چهار سالی است که با شیبی ملایم به دنبال بازگشت و احترام به نظام است، این مسیر میتواند به اعتمادسازی و عادیسازی روابط منجر شود. نگارنده هویدایی اصلاحطلبان در سپهر سیاسی کشور را در قالب احیای چپ میسر میداند. سخت یقین دارم چپهایی هستند که به رهبری انتقادهای تندی دارند، اما امام، انقلاب و نظام را قبول دارند و به آرمانهای انقلاب پایبند هستند.
این افراد مورد تأیید و علاقه رهبری هستند، زیرا او به خود دعوت نمیکند. مرحوم محتشمیپور یکی از این افراد بود که هم منتقد بود، هم مرتبط و هم رهبری به ایشان علاقهای ویژه داشت که در پیام تسلیت نیز بارز است. به گذشته که مینگریم پنجره اصلاحطلبی باز بود، از مجلس سوم تا مجلس ششم. از خاتمی تا کاندیداتوری موسوی، اما اصلاحطلبان حاضر نیستند انحراف از معیار رفتار خود را بپذیرند و آن را اصلاح کنند. احیای چپ به عنوان یک بال سیاسی نظام ضروری است. چپ به غزه و لبنان باور دارد، ولایت فقیه را اگرچه در نیابت تعریف نمیکند و مطلقه و کشفی نمیداند، اما بودن آن را در قانون اساسی محترم میشمارد و اصل ۱۱۰ را میپذیرد. حال آنکه اصلاحطلبی آن را یکهسالاری و دیکتاتوری صالحان و دین را افیون حکومت میداند. چپ پیام حج خونین ۱۳۶۶ امام را «منشور انقلاب» اعلام کرد، اما اصلاحات اعلامیه حقوق بشر و مانیفستهای خودساخته از اندیشههای انتقادی مکاتیب غربی را مسیر حرکت خود میداند.
چپ به مبارزه با استکبار و صهیونیسم باور دارد، اما اصلاح طلبی راه تهیکردن جمهوری اسلامی از روحیه انقلابی را رابطه بیچون و چرا با استکبار میداند. قطعاً هیچ طرحی برای حذف اصلاحطلبان از قدرت تعبیه نشده است، اما قانون انتخابات بر فرد و نه جریان متمرکز است و اگر اصلاحطلبان رو به نظام ایستاده بودند، میتوانستند مهرههای موجه خود را توافق کنند و در دقیقه ۹۰ دچار حیرانی نشوند و مشروعیت نظام را به سخره نگیرند. اینکه شورای نگهبان جناحی عمل میکند و درصدد حذف ماست مسئله را حل نمیکند. باید در آیینه نظام جمهوری اسلامی خود را ببینند. به جای دموکراسی به مردمسالاری دینی باور داشته باشند، باید بوم جمهوری اسلامی را باور داشت. باید ظن حاکمیت را برطرف کرد و به عنوان «یک سلیقه» به درون نظام بازگشت.
رهبر انقلاب در صدر رهبری خویش فرمودند اگر چپ هم وجود نداشت من خودم یک چپ میساختم. اما هنوز که چنین نکرده است، آقای حجاریان چپهای همسو با نظام را «چپ دستساز» معرفی کرد. به نظر میرسد باید جریان چپ از لابهلای تخم کال اصلاحطلبی رخ نمایی کند و با پوستاندازی نسلی، به آبشخور خویش وارد شود. این هم ممکن است و هم لازم و در دولت رئیسی زمینه بهتری برای آن وجود دارد. البته ناگفته پیداست که منظور از چپ معنای علمی یا بازگشت به صدر انقلاب نیست؛ اینجا منظور از چپ یعنی بخشی از نیروهای انقلاب که میتوانند با یک تابلوی معرفه دیده شوند.
تا امام در این کشور زنده است اصلاحطلبی با مدل فکری موجود ره به جایی نمیبرد. اصلاحطلبان یکپارچه نقد و اعتراضند و هیچ نقطه مثبتی نمییابند، اما میشود در قالب احیای چپ نقادان و معترضان را به رسمیت شناخت و ساختارشکنان سکولار را با تابلویی دیگر معرفی کرد. انتخابات اخیر این غربال را انجام داد. تحریمکنندگان شفافتر شدهاند و قضاوت را ممکنتر کردهاند.
با سلام و احترام و تشکر فراوان
سلام
جناب اقای گنجی جب و راست در این مقطع معنی ندارد و نباید داشته باشد. اگر بهبودی و بیشرفت و رشد اقتصادی و اعتلای فرهنگی و رفه هنجارها و رفع فساد و دزدی و رفع گرانی و ایجاد اشتغال و غیرو را میخواهیم ، باید فقط یک گروه کار کشته مدیریت و متشکل از متخصصین امر بر سر قدرت باشند و لا غیر . دو تکه نمودن این حکمرانی ها حاصلش همین بلایی است که دولت روحانی بر سر مردم اورده است البته قوه مقننه یعنی مجلس که کلا تعطیل است و فقط هزینه بر و رانت خوار و ایجاد تفرقه و جند دسته درست نمودن دیدگاه های سیاسی که جنابعالی ان را جب و راست مینامید.یک گروه یکدست و سالم و دلسوز و با سواد اکادمیک و سواد تجربی سیاسی مردم و مملکت را از این فلاکت نجات خواهد داد
با سلام ، اینکه جریان به اصطلاح اصلاح طلب باید تکلیف خود را با نظام مشخص کند سنجیده و در این هنگام بجاست اما قسمت جریان سازی برای اینکه نشان دهیم تنها یک تفکر بر نظام اسلامی حاکم نیست جای برسی بیشتر دارد ،واقعیت این است مطابق با نظر حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که مردم را در راس امور می دانستند بر همین اساس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران مشروعیت خود را ابتدا از شرع مقدس اسلام می گیرد و در ادامه مردم نیز یکی از ارکان و پایه های اصلی و محکم و جدانشدنی حاکمیت هستند ، تعریف جمهور مردم در حوزه علم سیاسی مدرن عبارت است از « دولت محصول مکانیسم تفکر و خاستگاه جریان برتر ملت در راستای اجرای سیاست ها و رفع مشکلات در حوزه سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است » اما اگر یک طیف فکری در حوزه و پهنه اجتماع همواره برتریت داشت و اکثریت شیوه خاص خود را برای حکمرانی حاکمان می پسندیدن جایی برای جریان سازی کاذب وجود ندارد و تنها راه باقی مانده این است که اقلیت مقابل اشکال زدایی کرده و مجموعه تفکرات خود را با اکثریت ملت بنوعی همسان سازی و رفع اشکال کند و اگر هم نزد افکار عمومی مقبول نبودند که کاری از دست هیچکس بر نمی آید و این نشانه تک صدایی و اقتدارگرایی تمامیت خواهی و توتالیتر یسم نیست ، از طرف آن دوره که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از تفکرات ده شصتی خود جدا شده بود و به هر علت غربگرا و بجای بهاء دادن به دلسوختگان و عاشقان نظام ترجیح دادن میدان را به تنکنوکرات های وامانده در جریانات منسوخ شبهه روشنفکری غربی بسپارند خوب در آن مقطع پسندیده بود که در برابر این جریان مخرب یک جریان انقلابی و اصیل ایستادگی کند و اگر هم در آن دوره چنین جریانی وجود نداشت و یا از قدرت کمی برخوردار بود می بایست چنین جریانی را ایجاد می کردیم که باز این فکر بکر حضرت آقا حفظه الله نشان از دقدقه های شخص ایشان نسبت به خطرات در آن مقطع دارد و نباید آن را برای تمام دوران بسط داد . والسلام
سلام
سلام به نظر بنده
دو نکته: ۱-حتی دمکراسی غربی معمولاً رقیق و تا وقتی بجایی بر نخورد اعمال میشود.دمکراسی درخواستی اصلاحطلبان وطنی از نوع "هر چه خواست من است باید اجرا شود" برداشتی (عمدا؟)غلط از مقوله دمکراسی و صرفا برای "مصرف داخلی" است. ۲-اگر اینبار هم اصلاحطلبان یا برخی از ایشان"توبه" کنند یا مثل ۴۰ سال پیش "انقلابی"تر از همه شوند یا...و نظام هم دوباره به اینها اعتماد کرده یا بدتر، سیستم نئولیرال را در اقتصاد،آموزش،فرهنگ، رسانه،...ادامه دهد،دیگر جای شکوه و شکایت از غیر نیست.
نهضت اصلاح طلبی در اصل خود نهضت پیگیری مطالبات اصلاح نظام بود، اصلاح رفتارها و روال های فساد ساز اقتصادی و سیاسی و مذهبی، و اصلاح ریل های منحرف کننده پروژه های جمهوری اسلامی در ساختن و پیشرفت کشور که مثل موریانه کشور را پوک میکنند، و عاشق مکیدن عصاره قدرت از جان مردم هستند و توان تظاهر برای هر عقیده و مرام و مسلکی را دارند. اما دست پرقدرتی نیست که این انحرافات را درست کند. وگرنه چه نیازی بود به گرفتن مسند در حکومت؟
مسأله اصلی، وجود احزاب متخالف در نظام برخاسته از انقلاب اسلامی نیست. مساله، پذیرش تکلیف اساسی تمامی نیروهای داخل نظام برای حفظ مدل انقلاب اسلامی است. در صورتی که نظام انقلابی بپذیرد که برخوردهای جناحی می تواند در یک نقطه حساس به همراهی تمامی آنها پشت مفهوم انقلاب منجر شود، وجود این تقابلات حزبی می تواند به طی کردن هشت ساله منتهی به پنجاه سالگی انقلاب یاری برساند. در صورتی که نظامهای انقلابی احساس کنند تقابلات دموکراتیک به یک زد و خورد جناحی منجر شده و انسجام داوطلبانه اجتماعی را پدید نیاورده بلکه از بین هم می برد، باید تأکید کنند که انسجام اجتماعی بواسطه ذات انقلابی حکومت برخاسته از آن پدید خواهد آمد نه از دموکراسی دلسرد کننده ملت. در این صورت جناح های رقیب باید در مسیر انسجام انقلابی حرکت کنند نه آنکه در تقابلات گروه های ذینفع باعث ریزش انسجام ملی شوند. دلیل کاهش حضور مردم در انتخابات عدم حضور چپ ها نبود. همانطور که آراء رئیسی با دو میلیون رشد نسبت به نود و شش نشان داد گروه های اجتماعی وفادار به انقلاب همچنان دارای انسجام اجتماعی هستند. عدم شرکت نیمی از رای دهندگان حاصل بی اعتمادی جهانی ملت ها به مدل دموکراسی است که در رقابت های حزبی منحصر گشته اند.
با سلام وصبح بخیر . جناب دکتر گنجی درود بر شما و یاران زحمتکش جنابعالی . ❤️❤️
سلام.مسله
سلام به شخصه از نقطه نظرات جناب دکتر گنجی هم استفاده کردم هم تشکر میکنم
اسلام تكليف همه را مشخص كرده است. امر به معروف و نهي از منكر يكي از فروع دين است. بدون انجام اين فريضه الهي همه كارها مختل مي شود. اگر امر به معروف و نهي از منكر تعطيل شد اشرار بر مردم مسلط مي شوند.
با سلام.به نظر بنده ؛برای اینکه اصلاح طلبان سرخورده نشوند وبه سپهر سیاست برگردند؛راهش این نیست که به آرا اپوزسیون نظام احترام بگذارند؛بلکه بهتراین راه آن است که امیرکبیر را درنظر آورند.ایشان ضمن اینکه دارالفنون را تاسیس نمودند ولی به اجانب بها ندارند.کاری که اصلاح طلبان وکابینه امید کردند،برعکس کار امیرکبیر بود
عجببب