رها عبداللهی در کانال تلگرامی خود نوشت: انتخابات ۱۴۰۰ طبق اعلام وزارت کشور با مشارکت ۴۹ درصدی برگزار شد. اگر این رقم دقیق باشد، پایینترین مشارکت رقم خورده در طول تاریخ انقلاب است. حالا این عدد کلی حرف برای ما دارد.
حرف اول: این مردم را باید طلا گرفت
تا توانستند برای رأی ندادن دلیل ساختند. عدهای با به وجود آوردن شرایط نارضایتی، عدهای با سیاهنمایی، عدهای با فریب یا تهدید. کارشکنی سر راه مشارکت تا روز رأیگیری ادامه داشت. از بینظمی دولت که ناکارآمدی تا دقیقه نود را اثبات کرد، تا زامبیهای برانداز که جلوی سفارتخانههای ایران در کشورهای غربی برای رأیدهندگان مزاحمت ایجاد میکردند تا کرونا و دیگر عوامل دلسردکننده. بالاخره نزدیک نیمی از مردم آمدند و به تغییر وضع موجود رأی دادند. برای ما که مشارکت ۸۵ درصدی در انتخابات را دیدهایم، این رقم خیلی پایین و ناراحتکننده است؛ البته اگر فراموش کنیم این مردم «جنگزده جنگ تحمیلی ناامیدی» بودند. ناامیدی هم از سوی ائتلاف خصم خارجی، برخی مسئولان بیغیرت داخلی، رسانههای مزدور خارجی و زردنویسهای داخلی به آنان تحمیلشده بود و سیاهی را پمپاژ میکرد. نیمی از مردم غول ناامیدی را شکست دادند و به فتح امید رسیدند. معترضان امیدوار شاید بهترین واژهای است که وصف واقعی جامعه رأیدهنده امروز را روایت میکند. رأی دادن در چنین شرایطی ارزشش از همیشه بیشتر است. لَقَدْ تَابَ اللهُ عَلَى النَّبِی وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَه الْعُسْرَه مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یزِیغُ قُلُوبُ فَریقٍ منهم (سوره توبه/۱۱۷) رأی دادن در شرایط فعلی مصداق «بیعت در ساعت عسرت» است و حتماً اجر بیشتری دارد.
حرف دوم: تحریم انتخابات شکست خورد
جبهه تحریم انتخابات همپوشانی عجیبی با جبهه فشار حداکثری داشت. دو سال پیش راهبرد فشار حداکثری ترامپ به خاطر مقاومت ایرانیها و موفقیت نظام در دفع تهدیدات منطقهای در حال سقوط آزاد به سمت شکست بود. تمام اندیشکدههای امریکایی به ترامپ فشار میآوردند که تا قبل از شکستن فنرها فشار را تمام کند. اما یک تصمیم در پاستور، کاخ سفید را نجات داد! شوک بنزینی و آشوبهای بعد از آن، با احیای امید براندازی، حکم تنفس مصنوعی به فشار حداکثری را پیدا کرد. حالا ترامپ تمام شده و بایدن که وسط دعواهای زرگری با او، ادامه مأموریتش را اطمینان میداد، در بازی فرسایشی «وین» چشمش را به خروجی صندوقهای رأی ایران دوخته بود تا تکلیفش را با میراث ترامپ بداند. گرچه آنها با تمام عِده و عُدهشان تحریم انتخابات را کلید زدند تا اتفاق دیگری بیفتد، امروز با اعلام نتایج نتوانستند هدف مدنظرشان یعنی عدم حمایت قاطبه ایرانیها از جمهوری اسلامی را محقق کنند. بهویژه با پیروزی قاطع شخصیتی که به مقاومت شهرت دارد!
حرف سوم: بهوقت آواربرداری
جنگ که تمام میشود، سازندگی شروع میشود. رک و روراست که به واقعیتهای امروز کشور نگاه کنیم، نیمی از مردم کشور معترض امیدوارند و نیمی دیگر کاملاً ناامید! نیم اول با وجود نارضایتی اعتماد کردند و برای تغییر وضعیت به میدان آمدند. اما این اعتماد، چک سفید امضا نیست. دیر بجنبیم همین هم از دست میرود. سرعت عمل در اقدام به بازسازی آن هم با هجوم به ساختارهای فسادزا و ناکارآمد با برنامهریزی دقیق و بیاشکال و بهکارگیری نیروهای متخصص و متعهد و مخلص به دور از ملاحظات سیاسی و حزبی همان چیزی است که از شخصی، چون سیدابراهیم رئیسی توقع میرود.
حرف چهارم: رئیسجمهوری برای همه
رئیس جمهور هشتم حتماً میداند در چه شرایطی به میدان آمده. او باید در محاسباتش تمام مردم را در نظر بگیرد و آن نیمه مشارکت نکرده را ویژهتر. اینها کسانی بودند که اغلب تا چهار سال پیش رأی میدادند و امروز عطای مشارکت را به لقایش بخشیدهاند. شروع تغییرات، دلهایشان را برمیگرداند. زخمها و شکافهای جامعه مستعد عفونتند و باید بهطور اورژانسی آنان را دریافت. تبعیض، بیاعتمادی، احساس بیپناهی...
حرف پنجم: دوقطبیهای بیطرفدار
نتایج انتخابات نشان داد دمیدن در آتش دوقطبی در موضوعاتی، چون سیاست خارجی و آزادیهای اجتماعی دیگر قادر نیست مثل سابق در انتخابات توفیقی ایجاد کند و جریان دوقطبیساز حتی نتوانست دو و نیم میلیون رأی به دست آورد. برخی معتقدند علت شکست دوقطبیها ناامیدی و بیتفاوتی جامعه است. اما من تصور میکنم همین جامعه ناامید به رشدی رسیده که دیگر شخص یا جریانی نتواند ضعف اجتماعی و خلأ کارکردی خود را پشت دوقطبیسازی پنهان کند.
حرف ششم: آرای باطله، رقیبی قدر برای کاندیداها
آرای باطله ۴ میلیونی پدیدهای بینظیر است که باید مانند موضوع کاهش مشارکت ریشهیابی شود.