سرویس سیاسی جوان آنلاین: به احتمال زیاد بسیاری از خوانندگان این گزارش نام سریال تلویزیونی «تهران» را در اخبار رسانهها و شبکههای اجتماعی شنیده باشند و برخی نیز قسمتهای دوبله شده آن را دیدهاند؛ یک محصول سرگرمکننده با موضوعی جذاب که روایت یک عملیات جاسوسی رژیم صهیونیستی در خاک ایران است. در این محصول رسانهای ساخت رژیم صهیونیستی نه تنها ایرانیان انسانهای خرفت و بیدست و پایی نیستند، بلکه حتی نظام جمهوری اسلامی به عنوان سیستمی نمایش داده میشود که اتفاقاً مأموران اطلاعاتی قابلی را در اختیار دارد، با این حال نکته اساسی در این سریال آن است که در پیچ و خم داستان ایرانیان به عنوان ملتی نمایش داده میشوند که میتوانند از بهترین امکانات زندگی برخوردار باشند به شرط آنکه بتوانند سایه حاکمیت مسلمانهای تندرو را از سر خود باز کنند که در اینجا مصداق مشخص نظام جمهوری اسلامی است. چنین نکتهای البته نه آنچنان گلدرشت که مخاطب ایرانی را زده کند بلکه در قالب سخنان معمولی بین دو شخصیت اصلی سریال روایت میشود. در حقیقت شما بدون آنکه بخواهید اسیر روایتی میشوید که نویسنده در آن بیننده را میان مهرههای یک بازی پیچیده شطرنج چیده است.
هفته گذشته و زمانی که مقام معظم رهبری در سخنان روز عید قربان خود به ماجرای تحریف و نقش آن در پیروزی یا شکست در مقابل تحریمها اشاره کردند، این سؤال برای بسیاری به وجود آمد که آیا این ماجرا بزرگنمایی نشده است؟ آیا تحریمها خود دارای اثر مستقلی نیستند که بتوان آن را در قالب یک واقعیت درک کرد و چقدر یک تحریف در مسیر پیروزی بر تحریمهای یکجانبه و چندجانبه غرب علیه ایران مؤثر است؟
واقعیت این است که در مطالعات جدید مربوط به علوم شناختی و روانشناسی که بر درک انسان از محیط پیرامون متمرکز شده اساساً آنچه چیزی به نام واقعیت در ذهن آدمها را میسازد، روایت است.
بر این اساس منطق زندگی بشر پیش از آنکه بر اساس رابطه علّی و معلولی باشد، منطق داستانی است. این رخدادها هستند که زندگی ما را نقش میدهند و هر داستانی توالی رخدادها در بستر زمان است و هر داستانی، روایت است. انسان برای درک پدیدههای پیرامون خویش به روایت و شناخت آن نیازمند است. این همان چیزی که ما به اسم ادراک آن را میشناسیم. روایت آنچنان مهم است که چینش متفاوت در دو مقاله بر اساس دادههای یکسان منجر به پدید آمدن دو اثر متفاوت میشود و دقیقاً در بستر همین روایت است که بزرگترین تحریفها رخ میدهد؛ روایتی که میتواند از یک شکست پیروزی یا از یک پیروزی شکست محض بسازد.
تحریم و روایتی که ماجرا را از حالت عادی خارج کرد
جالب این است که پایهگذاران تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران در سالهای گذشته به این جنبه از ماجرا توجه زیادی کردهاند. بر این اساس تحریمها باید بتواند روایتی از یک شکست را برای مردم یک کشور بسازد.
«ریچارد نفیو» از دستاندرکاران اعمال تحریمهای چندجانبه علیه ملت ایران در کتاب خود موسوم به هنر تحریمها به یکی از همین موارد اشاره میکند و مینویسد: امریکا هیچ گونه تحریمی علیه واردات مرغ ایران وضع نکرده بود، اما قیمت مرغ به دلیل تورم ایجاد شده از ناحیه تحریمها بالا رفت، گرچه یک دلیل آن نیز سوءمدیریت اقتصادی در ایران بود. افزایش قیمت به یأس بیشتر عمومی منجر شد؛ یأسی که حتی در سالهای متمادی تحریمهای مالی مشاهده نشده بود. افزایش قیمت مرغ درست در ایام تعطیلات در ایران به وجود آمد که در آن مرغ اهمیت بسیار بالایی دارد و درست مانند حالتی است که در اواسط ماه نوامبر قیمت بوقلمون در امریکا سه برابر شود. این افزایش قیمت حس معمول بودن را که حاکمان ایران به دنبال حفظ آن در افکار عمومی بودند به شدت تحت تأثیر قرار داد.
دقیقاً بر همین اساس بود که روایت معمول نظام جمهوری اسلامی از فضای معیشتی کشور زیر سؤال رفت و این فرضیه جدی مطرح شد که برای پایان دادن به فشار بر مردم باید این مشکل تحریمها در سریعترین زمان ممکن حل شود. اطلاعات تاریخی گواه است که در همین ایام مذاکرات ایران و امریکا در عمان به ریاست آقای خاجی معاون وقت وزیرخارجه شروع شد.
ویتنام چرا مغلوب روایت امریکاییها نشد
یکی از نمونههای تاریخی جالب در شکست امریکایی برای تحمیل روایت خود به طرف مقابل جنگ ویتنام است. در جنگ ویتنام بار اصلی بر دوش «رابرت مک نامارا» وزیر دفاع وقت امریکا بود.
مک نامارا بیش از آنکه یک نظامی باشد یک تاجر و پیش از آن عضو هیئت مدیره کمپانی تولید اتومبیل جرالد فورد بود. وی در زمان ریاست خود در این کمپانی توانست آن را به جایگاه برترین خودروساز امریکا برساند و از همین رو برای تصدی وزارت دفاع امریکا در دولتهای کندی و جانسون انتخاب شد.
مک نامارا علاقه خاصی به اداره جنگ بر اساس نظریههای آزموده شده در حوزه اقتصاد و تجارت داشت که یکی از آنها «تئوری بازیها»ی ریاضیدان امریکایی توماس شلینگ بود. بر اساس نظریات شلینگ تشدید بمبارانها و جنگهای مداوم در ویتنام میتوانست احساس یأس و تاریک بودن آینده را در بین مردم ویتنام شمالی تقویت کند و در نهایت منجر به فروپاشی این کشور شود. این تئوری سبب شد تا در طول نزدیک به ۱۰ سال ۶ میلیون تن بمب روی این کشور ریخته شود. مک نامارا تصور میکرد که میتواند روایت امریکا در خصوص انهدام ویتنام در صورت ادامه جنگ را بر طرف مقابل تحمیل کند، با این حال تحقیقات بعدی به خصوص از میان اسیران ویتنامی نشان داد که هیچ گاه این عقیده نتوانست به میان جامعه ویتنام شمالی رسوخ پیدا کند بلکه اتحاد سرزمین ویتنام مقدسترین ارزش بین ویتنامیها حتی در مقابل جان یک آدمی است. در نهایت همین تفکر سبب شکست راهبرد مک نامارا در جنگ و متعاقب آن شکست و خروج امریکاییها از این کشور شد.
روایت را دریابید
با در نظر گرفتن این تجربه تاریخی و موارد دیگر میتوان گفت که گاه جا انداختن یک روایت میتواند سرنوشت یک کشور یا یک نبرد را عوض کند.
تمرکز اصلی مدلهای مختلف جنگهای روانی نیز بر اساس ساخت همین روایت در اذهان مخاطب متمرکز شده است. اگر در ذهن جمعی جامعه یک نظام شکست خورده باشد، به طور حتم در واقعیت نیز همین اتفاق دیر یا زود روی خواهد داد و در غیر این صورت حتی با وجود شدیدترین حملات راه به سوی پیروزی باز خواهد شد.
متأسفانه شناخت روایت و نحوه کاشت آن در ذهن یک جامعه از جمله مواردی است که مورد کمترین توجه از سوی دستگاههای مختلف قرار است و این در حالی است که هم اکنون پروژههای مختلفی در اندیشکدههای مرتبط با وزارت دفاع امریکا و با حمایت سازمان نوآوری این وزارتخانه موسوم به «دارپا» در حوزه روایتشناسی و پیوند آن با مسائلی همچون روانشناسی، عصبشناسی، یادگیری ماشینی و همچنین تحلیل شبکههای هوشمند اجتماعی و پیوند آن با رسانهها در جریان است.
خروجی اغلب این پروژهها به راحتی در اختیار رسانهها قرار میگیرد تا در تولید محصولات روز رسانهای مورد استفاده قرار بگیرد.
طبیعی است که پایه اصلی برای مقابله با تحریف در روایتسازی منطبق با اهداف نظام جمهوری اسلامی نهفته و بدون آن مقابله با این جریان چیزی مانند یک شوخی است، البته در این میان نباید محاسبات الهی را نیز دستکم گرفت. نمونه گویای آن نیز واقعه کربلاست. زمانی که حضرت زینب (س) به تنهایی برای زدودن روایت مجعول حکومت اموی در پوشاندن جنایتی که در دشت کربلا صورت گرفت، پردههای حقیقت را کنار زدند و رسوایی بزرگی را برای حکومت یزید به بار آوردند؛ الگویی که به طور حتم در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران نیز قابل تکرار است، البته در این میان نباید فراموش کرد که در پیروزی بر دشمن باید دانش نبرد را نیز فرا گرفت و در مبارزه با تحریف مهمترین ابزار روایتسازی و شناخت فرآیندهای آن به خصوص از دریچه رسانه است.