سرویس ورزشی جوان آنلاین: حضور در مناطق محروم، آن هم در چنین فصلی از سال که گرما و حالا بیماری (کرونا) بیداد میکند کار چندان سادهای نیست.
درست است؛ گرما بیداد میکند، اما کافی است یک بار رفته باشید و از نزدیک دیده باشید آنچه را که ما دیدیم. باورش سخت است، شما از گرما نفس کشیدن برایتان سخت است، اما آنها با پای برهنه روی زمین سوزان قدم برمیدارند.
به نظر میرسد عمق فاجعه تأثیر زیادی روی کاپیتان تیم ملی تکواندوی بانوان ایران داشته است.
مثل فیلمهای سینمایی میماند، وسط بیابانی که تا چشم کار میکند هیچ چیز دیگری نیست، یک کپر میبینید با خانوادهای هفت، هشت نفری، بدون هیچ امکاناتی. نه زیراندازی، نه وسایل گرمایشی یا سرمایشی. نمیدانید از کجا باید شروع کنید. آگاهیشان را بالا ببرید، خوراک و پوشاکشان را تأمین کنید یا به بهداشت و درمانشان برسید. آنقدر سخت است که خادم مدام گوشزد میکند صبور باشیم و اجازه ندهیم اوضاع روی اعصابمان تأثیر بگذارد و خدایی نکرده پرخاش کنیم. وقتی اینها را میبینید، دیگر نمیتوانید ساده رویتان را برگردانید و خودتان را به ندیدن بزنید.
خیلیها معتقدند که رسیدگی به مناطق محروم به عهده دولت است.
بله، وظیفه مسئولان است و هر روز سعی میکنم با پستهایم و به هر طریق ممکن از آنها خواهش کنم تا نگاهی به این مردم محروم داشته باشند. باور کنید سخت نیست، مگر ما چند روستای محروم داریم. اما نمیتوانیم، چون مسئولان توجه و رسیدگی نمیکنند ما هم چشم ببندیم و شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنیم. نمیخواهد راه دوری برویم. کافی است حواسمان به همین همسایه کنار دستی خودمان باشد. با همدلی میتوان هر مشکلی را برطرف کرد. کافی است خودخواه نباشیم، اما متأسفانه ما خودمان هم به اندازه همان مسئولی که کار نمیکند ایراد داریم، ولی فقط بلدیم از دیگران ایراد بگیریم و خودمان را نمیبینیم. فاصله دست و زبان زیاد است، حرف زدن که خرجی ندارد. به همین دلیل است که اکثر ما فقط بلدیم خوب حرف بزنیم و خوب ایراد بگیریم، اما پای کار که میرسد لنگ میزنیم.
قبل از آنکه با گروه خادم و مؤسسه خادمین علی بن ابیطالب (ع) همکاری کنید هم دغدغه کمکرسانی به مردم را داشتید؟
بله، همیشه دغدغه مردم را داشتم. ما مردم صبوری داریم که با مشکلات بیشماری دست به گریبان هستند. پیش از این با خیریه ترنم و خانه اوتیسم کار کرده بودم، اما خیلی اتفاقی شرایطی پیش آمد که بتوانم در کنار آقای خادم و دوستانشان همکاری کنم. این بهترین اتفاق زندگی من بود،ای کاش ۱۰ سال قبل با آقای خادم آشنا و وارد این راه میشدم، نه اینکه کار سادهای باشدها. وقتی به خانه برمیگردم شاید باورتان نشود، ولی خیلی از لحاظ روحی و روانی تحت فشار قرار میگیرم و با وجود اینکه میگویند خیلی مغرور هستم به خیلیها رو میزنم و حتی التماس میکنم که گامی برای این مردم بردارند، اما متأسفانه خیلیها دست رد به سینهام میزنند. این خیلی آزاردهنده است. با وجود این همیشه امیدوارم و معتقدم یک روزنه امیدی وجود دارد و از آقای خادم یاد گرفتهام که دست از تلاش برندارم، خصوصاً وقتی میبینم که چطور خستگیناپذیر به مردم کمک میکند، در حالی که الان میتوانست پشت یک میز به عنوان رئیس بنشیند، اما خودش را وقف یاری رساندن به مردم کرده و خوشحالم که میتوانم در کنارش درس زندگی بیاموزم.
استقبال مردم از قهرمانان کشورشان چطور بود؟
بسیاری از آنها تلویزیون ندارند که بخواهند چیزی تماشا کنند و بدانند ما قهرمان هستیم. البته خیلیها هم میدانند و خیلی خوشحال میشوند و ما را که میبینند انگار نوری دیده باشند مظلومانه جلو میآیند و نیازهایشان را میگویند. روزهای اول که میرفتم، بچهها دورم جمع میشدند و میگفتند خاله برایمان دمپایی آوردی، توپ آوردی و این برایم جالب بود که در این سختی به فکر شادی و بازی هستند. این خیلی خوشحالکننده بود، اما اینبار که رفتیم، میگفتند خاله ما شبها از گرما خوابمان نمیبرد، اینجا درد زیاد است. حضور ورزشکاران میتواند الگوسازی کند، میتواند مردم را تشویق به یاری کند. بخدا اگر دست به دست هم بدهیم با همدلی میتوانیم بار بزرگی از دوش این خانوادههای محروم برداریم. تکتک ما مسئولیم و وظیفه داریم.
انتظاراتشان از مسئولان چیست؟
امکانات اولیه، جاهایی میرویم که حتی آب هم ندارند. همانطور که گفتم بدون شک این وظیفه مسئولان است که رسیدگی کنند، اما وقتی نمیکنند وظیفه ماست. من ورزشکار مسئولیت اجتماعی دارم، نمیتوانم بیتفاوت باشم. نگاهمان باید تغییر کند. بخدا همه جای دنیا سختی هست. من چند صباحی در لندن زندگی کردم، مردم صبح تا شب کار میکنند و روز تعطیلشان را استراحت، اما زیاد کار میکنند. جوانهای ما امروز فقط ایراد میگیرند، ما استاد غر زدن و ایراد گرفتن هستیم. من قبول دارم کم و کاستی زیاد است، مسئولان رسیدگی نمیکنند، اما تکتک ما میتوانیم مثل رسول خادم باشیم و با مسئولیتپذیری و گرفتن دست یکدیگر بر مشکلات فائق آییم. تنها کافی است به راحتی سرمان را برنگردانیم و چشم بر واقعیت نبندیم.
اما تا چه زمانی میشود به این کمک کردنها ادامه داد؟
درست میگویید، به همین دلیل است که داریم به آنها کار یاد میدهیم. سوزندوزی یاد دادیم، پارچه و نخ در اختیارشان میگذاریم تا امرارمعاش کنند. کافی است کمی فکر کنیم و با فکر و با دلمان پیش برویم. بخدا که درصد زیادی از مشکلات حل میشود، در اوج مشکلات هم روزنه امیدی وجود دارد، به شرطی که ببینیم و بخواهیم که ببینیم.