سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: سریسازی در تلویزیون و سریالها با سریال «پایتخت» و سپس «ستایش» پا به عرصه گذاشت و در این میان «پایتخت» به شدت تاثیرگذار و هم موفق بود. بزرگترین راز توفیق «پایتخت» نویسندگی آن بود که مرحوم خشایار الوند به خوبی آن را انجام میداد، اما مشهور دیگری که این روزها روی آنتن شبکه ۳ قرار دارد اثر سروش صحت «فوقلیسانسهها» است؛ ماجرای سه جوانی که لیسانس دارند، اما با این مدرک نه میتوانند کار پیدا کنند و نه ازدواج کنند. برای همین تصمیم به ادامه تحصیل و گرفتن فوق لیسانس دارند، تا اینجا موضوع بدی نیست و، چون در ادامه دو فصل قبل «لیسانسهها» ست برای مخاطبان جذابیت دارد که عاقبت این سه جوان با همه مشکلات سر راه چه میشود، ولی متأسفانه صحت نتوانست در فصل سوم به خوبی از پس کار بربیاید و تکرارهای بیمعنا و بیمفهوم حرفها و رفتارهای کلیشهای ماجرا را از نقد طنازگونه مسائل به لودگی و مسخره بازی کشانده به طوری که کاملاً معلوم است «فوق لیسانسهها» موضوع ندارد؛ شخصیتهای سردرگم و بلاتکلیف که نمیدانند چه میخواهند با یک فصل لودگیهای بیادبانه و کلیشهای به زور سعی در خنداندن مخاطبان دارند. این تحصیلکردههای دانشگاهی آن هم در مقطع فوقلیسانس به کوتولههای بیعقل و بیادبی شبیه هستند که حرکات و رفتارهای آنها طنز نیست. مسعود که از میان سه دوست داماد شده فردی بیادب و تنبل است که نسبت به پدرخانم خود رفتارهای زشتی دارد، حتی او را به نام کوچک هم صدا میکند. حبیب فصل اول و تا حدودی فصل دوم خوش درخشیده بود، اما متأسفانه در این فصل حرفی برای گفتن ندارد و حتی بدتر از قبل به رفتارهای سخیف و سطحی روی آورده است که اصلاً مناسب و در شأن یک جوان فوقلیسانس نیست در حالی که در جشنواره فجر امسال هوتن شکیبا بازیگر نقش حبیب با اخذ سیمرغ اثبات کرد که قدرت بازیگری بالایی دارد، اما در «فوق لیسانسهها» در حد یک دلقک نزول کرده است یا تحقیر آقای امیری همسایه و مستأجر خانواده حبیب که در دو فصل قبل نیز ادامه داشت ظاهراً در این فصل بیشتر شده است. در حالی که امیری اینجا معلم است و این مفهوم بدی را به جامعه و خصوصاً نوجوانان منتقل میدهد. در این مجموعه نهاد خانواده حتی ازدواج به سخره گرفته شده، چنانچه ازدواج یک استاد مانند کابوس تعبیر شده است، البته این حقیقت تلخ را نمیتوان انکار کرد که ضعف مدیریت دولت تدبیر موجب شده ازدواج برای جوانان بیش از پیش سخت شود و شاید بتوان گفت پیش از لیسانسهها در عالم واقع مسئولان و جامعه ازدواج را به سخره گرفتهاند.
مجموعه «فوق لیسانسهها» بیشتر از هر چیز به سمت تحقیر تحصیلات تکمیلی و دهه شصتیها حرکت کرده است و میتوان گفت مدرکگرایی افسارگسیختهای که بدون صنعتی شدن و تولید اشتغال در کشور رشد کرد سوژه خوبی برای طنز است، ولی سروش صحت با این فصل جدید نشان داد هر چند کارگردان خوبی است، اما ظرفیت سهگانهسازی ندارد و اینکه اگر اثری موفق بود قرار نیست سریسازی شود و تمام تولیدات تلویزیون را به آن کارگردان بدهند چه آنکه سروش صحت همراه با «فوق لیسانسهها» «کتاب باز» را هم همزمان روی آنتن اجرا دارد. با این حال جای سؤال است که ناظران صداوسیما در محتوا و تدوین مجموعههای تلویزیونی کجای کار هستند؟! آیا هر چیزی که کارگردانی میسازد پس از ساخت روی آنتن میرود؟ آیا صرف عنوان شاد بودن سریال برای پخش کافی است؟ آیا مدیران صداوسیما تنها به گذشته یک سریال نگاه میکنند و حال را در نظر نمیگیرند؟! به راستی قرار است «فوق لیسانسهها» با چنین روندی چه محتوا و پیامی را به مخاطب برساند یا در زبان طنز نقدی داشته باشد؟! آیا تنها خندههای لحظهای بدون آموزش هدف است؟! سروش صحت در فصول قبلی ابتکارات نسبتاً خوبی نشان داد، اما ظاهراً ظرف آبمیوه «لیسانسهها»ی او به انتها رسیده و تنها از نی آن صدای حباب به گوش میرسد و دیگر هیچ.