اگر از همان ابتدا با حملات به مراکز حشدالشعبی در عراق برخورد میشد و در برابر آن سکوت نمیشد شاید جلوی حملات بعدی نیز گرفته میشد، چراکه ظن اصلی در این حملات و انفجارها به سمت رژیم صهیونیستی بوده و بررسی عملکرد این رژیم در سایر مناطق از جمله فلسطین و لبنان نشان داده است که اگر در برابر اقدامات این رژیم انعطاف و ملاطفت نشان داده شود، سرسختتر و جریتر میشود، اما درست برعکس اگر با قاطعیت برخورد شود در رویکرد خود مجبور به تجدیدنظر میشود و این گواهی بر تأیید این نکته است که این رژیم از منطق زور تبعیت میکند.
تکرار حملات و انفجارها علیه مراکز حشدالشعبی در نهایت عراقیها را بر آن داشت که سیاست سکوت و اغماض را کنار بگذارند و نه تنها علیه رژیم صهیونیستی بلکه علیه امریکا نیز وارد عمل شوند. احضار کاردار امریکا در عراق در غیاب سفیر این کشور، بیانیه شورای امنیت ملی عراق در خصوص لزوم کسب مجوز پروازهای خارجی از نخستوزیر و معاون وی که به انحصار هوایی امریکا پایان میدهد یا تأکید بر تقویت پدافند هوایی عراق و از همه مهمتر صدور فتوای آیتالله سیدکاظم حسینی حائری از مراجع تقلید عراق در خصوص حرمت شرعی حضور نیروهای امریکایی در عراق تحت هر پوشش توجیهی از جمله موارد روشنی هستند که در واکنش به استمرار حملات به مراکز حشدالشعبی صورت گرفته است و پای امریکا را نیز به ماجرا کشانده است، زیرا اکنون مشخص شده است که رژیم صهیونیستی نمیتوانسته بدون همکاری و همراهی امریکا به این حملات دست بزند.
با این حال با در نظرگرفتن اهداف امریکا و رژیم صهیونیستی میتوان گفت که آغاز و استمرار حملات علیه اهداف حشدالشعبی در عراق نتایج عکس برای راستگرایان امریکایی و اسرائیلی به همراه داشته است، زیرا به طور مشخص آنها در پی این بودند که با این حملات اولاً جایگاه حشدالشعبی عراق را تضعیف کنند دوم اینکه بین نیروهای حشد و سایر نیروهای نظامی و همچنین گروههای سیاسی وابسته به آنها شکاف و اختلاف ایجاد کنند و در نهایت آن را به شکاف میان ایران و عراق تعمیم و گسترش دهند، اما در عمل مشاهده میشود که پایگاه مردمی و داخلی حشدالشعبی تضعیف نشده و اگر این نیروی تازه نفس با فتوای آیتالله سیستانی در صدور جهاد کفایی برای مقابله با خطر داعش پا به عرصه وجود گذاشت اکنون با فتوای یک مرجعیت دینی دیگر عهدهدار حفاظت از دستاوردهایی میشود که از فتوای قبلی حاصل شده است و اگر این نکته را بپذیریم که مهمترین دستاورد فتوای آیتالله سیستانی از بین بردن فتنه داعش و تروریسم تکفیری بود که افراطیون مسیحی و صهیونیستی حاکم بر کاخ سفید و تلآویو به واسطه آنها در پی تجزیه کشورهای اسلامی منطقه بودند، میتوان این احتمال را نیز داد که کسانی که از حذف و نابودی پروژه داعش و تروریسم تکفیری زیان دیدهاند اکنون امکان دارد دوباره به بازسازی و یا خلق داعشهای جدید در قالب جدید روی بیاورند و حضور امریکا در عراق از یک سو و محدودیتتراشی برای فعالیت حشدالشعبی بستر را برای این کار آماده میکند و هشدارهایی که این روزها درباره ظهور مجدد داعش داده میشود بیارتباط با این قضایا نیست. بر این اساس میتوان گفت که هر دو فتوا نقش و کارکرد مکمل دارند و در سایه صدور فتوای دومی نیروهای حشدالشعبی عراق همراستا با سایر حلقههای مقاومت در منطقه در موقعیت دفاع فعال قرار میگیرند و این زنجیره را تکمیل میکنند و این درست همان چیزی است که راستگرایان امریکایی و اسرائیلی از آن وحشت داشتند و به زعم خود با حمله به اهداف حشدالشعبی در عراق درصدد جلوگیری از آن بودند.