سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: سپاه پاسداران در سالهای نخستین انقلاب اسلامی که با جنگ تحمیلی توأمان شد نقش بسزایی در تأمین امنیت کشور داشته است. نیروهای زیادی از همان روزهای اول تأسیس سپاه با اعتقاد و علاقه قلبی عضو سپاه شدند و در صحنههای مختلفی ایفای نقش کردند. شروع جنگ تحمیلی و شدت گرفتن حملات دشمن تواناییهای رزمندگان سپاه پاسداران را به رخ دشمنان کشاند و پس از آن همگان واقف به تواناییهای این نهاد انقلابی شدند. در ادامه نگاهی گذرا به مجاهدت و شهادت یکی از اولین فرماندهان سپاه پاسداران داریم که در مهر ماه ۱۳۵۹ در سوسنگرد آسمانی شد. شهیدی که در وصیتنامهاش در رثای خدمتگزاری و رضایت خدا چنین نوشته بود: «خدایا! خدایا در لحظه لحظههای عمرم آرزویم این بود که بتوانم سعادت خدمت به تو را داشته باشم. با شور و شوق و تلاش سعی در پیاده کردن اسلام داشته باشید.»
شهید مهندس محمدرضا پورکیان اولین فرمانده شهید سپاه پاسداران در دفاع مقدس است که به واسطه روحیه انقلابی و تفکرات مذهبی و ضدامپریالیستیاش از مدتها قبل مبارزاتش را شروع کرده بود. محمدرضا پورکیان در دوران نوجوانی، تمام وقت خود را در جهت فعال کردن مسجد جامع امیدیه صرف کرد و برای آشنا کردن مردم با مسائل جاری کشور و خیانتهای شاه و اطرافیانش، از روحانیان بنام آن روز برای سخنرانی در مسجد جامع دعوت کرد. برگزاری کلاسهای معارف و احکام اسلامی و همچنین آموزش قرآن و تأسیس کتابخانه گوشه دیگری از فعالیتهای او بود.
نوشتن مقالات تند و منتقدانه نسبت به عملکرد رژیم طاغوت، پخش اعلامیه و شعارنویسی هم از اهم فعالیتهای سیاسی محمدرضا بود. او در سال ۱۳۵۴ به علت نوشتن مقالهای در خصوص ماهیت رژیم و وابستگیاش به امریکا مورد تعقیب قرار گرفت و مدتی بعد در خوزستان بازداشت شد و در زندان مورد شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت. به او حکم اعدام داده بودند که در نهایت با وساطت یکی از افسران ارتش از اعدام نجات پیدا کرد. شهید پورکیان در آن زمان ۱۶ سال بیشتر نداشت و پس از مدتی از زندان آزاد شد.
دوران حبس و روزهای زندان در آن سن و سال کم، او را به چهرهای مبارز تبدیل کرد. دوران بعد از آزادی برای محمدرضا دوره هدفمند کردن و گسترش فعالیتهای سیاسی بود. او نام مستعار «رضا احمدآبادی» را برای خود انتخاب کرد تا در سایه این نام بتواند به حیات سیاسیاش ادامه دهد. با همین نام جعلی دیپلم ریاضیاش را از یکی از دبیرستانهای اهواز گرفت و بلافاصله در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته ریاضی دانشگاه اهواز پذیرفته و همزمان از سوی وزارت علوم وقت، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بورسیه شد. محمدرضا، اما تحصیل در ایران را به رفتن ترجیح داد و ماندنی شد.
او نقش عمدهای در اعتصابات ادارات به خصوص شرکت نفت و راهپیماییها ایفا کرد. بعد از پیروزی انقلاب همراه محسن رضایی و علی شمخانی در تشکیل سپاه پاسداران نقش مهمی داشت. مسئولیت ستاد فرماندهی و قائم مقام سپاه پاسداران اهواز را پذیرفت. سپس برای رسیدگی به نابسامانی شهرستان رامهرمز و تأسیس سپاه به آنجا رفت و نقش مهمی در تشکیل هستههای مقاومت بسیج خواهران و برادران و اخراج عناصر منافق و دستگیری عناصر وابسته به طاغوت ایفا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، تواناییهای بالقوه و درایت محمدرضا بر همگان ثابت شد. او در دهم مهر ۵۹ و سه روز پس از اسارت و شهادت اولین فرمانده سپاه سوسنگرد شهید حبیب شریفی، به عنوان فرمانده سپاه شهر سوسنگرد انتخاب شد.
شهری که نخستین ماههای جنگ، بارها و بارها بین رزمندگان و دشمن متجاوز دست به دست شد. محمدرضا در لحظات بحرانی اشغال سوسنگرد همراه دیگر همرزمانش به دفاع از شهر پرداخت. شهید پورکیان در ۲۳ مهر سال ۵۹ به نبردی نابرابر با دشمن بعثی در جاده سوسنگرد - حمیدیه پرداخت. نبرد نابرابر تن با تانک او و دیگر نیروها را در وضعیتی سخت و دشوار قرار داده بود.
آنها در آخرین دقایق نبرد، در محاصره دشمن قرار گرفتند. شهید پورکیان نیروهای تحت امرش را با شجاعت از محاصره خارج کرد و سرانجام بعد از انهدام پنج دستگاه تانک، پیشانی بلندش صفحه اصابت گلوله قرار گرفت تا او را در زمره یاران آخرالزمانی سیدالشهدا قرار دهد.