کد خبر: 855448
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
تحليل آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي از پيشينه ادوار و اهداف نهضت اسلامي ايران، نوشته شده در 53 سال پیش
پس از تبعيد رهبر كبير انقلاب اسلامي، شاگردان و رهروان وي درجست و جوي راه‌هايي براي تداوم مبارزات بودند. در اين ميان...
نويسنده: محمدرضا كائيني
 
 
آنچه پيش روي داريد تحليلي به قلم عالم انديشمند حضرت آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي است كه در دومين شماره از نشريه مخفي«انتقام» و در 26 آذرماه 1343 هجري شمسي درج و در قلمرويي محدود نشر يافت. براي شناخت اين حركت سياسي و مبارزاتي شاخص، اشاره به نكاتي ضروري مي‌نمايد:
 
 
1- پس از تبعيد رهبر كبير انقلاب اسلامي، شاگردان و رهروان وي درجست و جوي راه‌هايي براي تداوم مبارزات بودند. در اين ميان، يافتن راه‌هاي فرهنگي در اولويت قرار داشت و از همين روي، از سوي جمعي از فضلاي روشن‌بين و مبارز حوزه، نشريات«بعثت» و سپس«انتقام» نشر يافتند. نشريه بعثت توسط چهره‌هايي چون آيات و حجج اسلام: اكبر ‌هاشمي فسنجاني، عبدالرحيم رباني شيرازي، علي حجتي كرماني، محمدتقي مصباح يزدي و سيد‌هادي خسروشاهي منتشر مي‌شد و نشريه انتقام كه مشي قاطع‌تري را دنبال مي‌كرد، توسط آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي تهيه نشر مي‌يافت.
 
 
2- نشريه انتقام عمدتاً و در كليت خويش و در تمامي سطوح تهيه، محصول تلاش و مساعي آيت‌الله مصباح يزدي به شمار مي‌رفت. اين تلاش پرحجم و گسترده در راستاي توليد نشريه‌اي بود كه صريح‌تر و راديكال‌تر از بعثت به تحليل و موضع‌گيري بپردازد و بتواند امواج بزرگ نارضايتي عمومي پس از تبعيد امام را پوشش دهد. استاد خود بعد‌ها در اين‌باره مي‌گويد: «در ابتدا نشريه‌اي به نام بعثت منتشر مي‌شد... بعدها به فكر تهيه نشريه ديگري افتاديم و نشريه انتقام را تأسيس كرديم كه هم مطالبش شديداللحن‌تر و هم موضع‌گيري‌هاي آن بسيار صريح بود. فقط بعضي از افرادي كه در نشريه بعثت شركت داشتند، گردانندگان اين نشريه را مي‌شناختند و براي سايرين، مايه تعجب شده بود كه اينها چه كساني هستند؟... توزيع اين نشريه بسيار سري بود و با شيوه‌هاي پيچيده‌اي، چه درقم وچه در شهرستان‌ها چاپ يا منتشر مي‌گرديد. زحمت فراواني كشيده مي‌شد تا اينها به ساير مراكز استان‌ها و به دست شخصيت‌هاي معروف و مبارز برسد.»
 
 
3- اخيراً و در اقدامي ارجمند، مجموعه‌اي تحت عنوان «اسناد نهضت اسلامي» به اهتمام و تدوين استاد سيدهادي خسروشاهي و توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده است. آغازين جلد از اين مجموعه نفيس، به بازنشر نشريات بعثت و انتقام اختصاص يافته و كتابي بيش از 500 صفحه را شكل داده است. مقالي كه در پي مي‌آيد نيز از تحليل‌هاي مندرج در اين مجموعه است كه به مناسبت سالروز نيمه خرداد 1342 و آغاز نهضت اسلامي به شما تقديم مي‌شود.
 
    
سال‌ها گذشت و روحانيت شيعه همچنان سرگرم تحقيق در رشته‌هايي چند از علوم اسلامي بود. فضاي ذهن دانشمندان ديني را مسائل و مشكلات آن علوم به طوري فرا گرفته بود كه روزنه‌اي براي نفوذ مسائل اجتماعي و سياسي و حتي پاره‌اي از علوم متروكه اسلامي باقي نمانده بود. بررسي علل و عوامل اين وضع و سنجيدن زيان‌هايي كه از اين روش به جامعه مسلمين وارد شده، مجالي وسيع‌تر لازم دارد، ولي غفلت از پيشرفت‌هاي علمي و صنعتي دنياي غرب و عدم توجه به مسائل اجتماعي و دفاعي اسلام و در نظر نگرفتن و پيش‌بيني نكردن آينده دنياي اسلام در برابر ترقيات مادي مغرب زمين، تأثير بسزايي در پيدايش و ادامه اين وضع داشته است.
 
 
 
 جهشي در راه «تكامل روحانيت»  و «ترقي ملت»
 
 
 
البته در بسياري از زمان‌ها عده‌اي از علما و روحانيون در اثر نبوغ ذاتي با عوامل اتفاقي ديگر، كم و بيش ذهنشان منعطف به مسائل سياسي و اجتماعي شده و فعاليت‌هايي در حدود امكانات موجود كرده‌اند، ولي اين فعاليت‌ها غالباً جنبه فردي داشته و با مآل‌انديشي كامل و نقشه‌هاي عميق توأم نبوده است.
 
 
***
 
در قرن اخير نهضت سياسي ريشه‌داري به دست روحانيون پي‌ريزي شد. عده‌اي از مراجع بزرگ وقت و علماي شهرستان‌ها و وعاظ و خطبا با گفتن و نوشتن و تلاش‌هاي پيگير و حتي جان فشاندن و قرباني دادن، انقلاب مشروطيت را رهبري كردند و در نتيجه قانون اساسي ايران تدوين و بر پايه قوانين اسلامي استوار گرديد و مذهب جعفري مذهب رسمي كشور تعيين شد و در متمم قانون اساسي پيش‌بيني شد كه مصوبات پارلمان با نظارت كامل علماي طراز اول شيعه و موافقت آنان ارزش قانوني خواهد داشت. اين قانون در واقع خونبهاي علما و روحانيون و ساير مردم آزادي‌خواه ايران است كه به صورت يك سرمايه گرانبها در اختيار نسل‌هاي آينده قرار گرفته و بهترين ميراثي است كه از پدران و نياكان به ما رسيده است. پايه‌گذاران مشروطيت ايران شايد صددرصد به آرزوي اصلي خود نرسيده و موفق نشده باشند كه كاملاً آن را بر وفق مصالح عاليه مسلمين بنياد كرده به ثمر برسانند، ولي بايد از روشن‌بيني و مآل‌انديشي ايشان تقدير نمود، باشد كه اخلاف صالحشان زحمات و فداكاري‌هاي پيشينيان را تكميل كرده به نتيجه نهايي برسانند.
 
 
***
 
انقلاب مشروطيت با برچيده شدن بساط استبداد و قلدري و حكومت خانخاني پايان يافت، ولي متأسفانه پايه‌گذاران آن ميدان را براي عناصر خام و مرعوب پيشرفت‌هاي غرب خالي گذاشتند و خود به بحث انسداد و برائت ذمه!! اشتغال ورزيدند!سياست‌هاي خارجي متناقض از يكسو، كناره‌گيري روحانيون لايق از سوي ديگر، غرب‌زدگي و خيره‌شدن تحصيلكرده‌ها به تمدن اروپايي از سوي سوم و سودجويي و جاه‌طلبي و غرض‌ورزي عناصر سست و ابن‌الوقت و سودپرست از سوي چهارم كار ايران را به جايي رسانيد كه چه از نظر آزادي و دموكراسي و تأمين حقوق انساني و چه از نظر ديني و معنوي بايد گفت صد رحمت به استبداد قاجار!
 
 
***
 
در دوره‌ 40 ساله اخير گرچه به حكم جبر زمان پيشرفت‌هايي در شئون ظاهري كشور انجام گرفت و پرتوي از تمدن غربي بر بام و بوم ايران تافت، ولي ضربه‌هايي كه بر استقلال فكري و ديني و اقتصادي و سياسي ما وارد شد، جبران‌ناپذير است. در اين دوران، بسياري از احكام ضروري اسلام عملاً و قانوناً برخلاف نص قانون اساسي، نسخ شد و كسي جرئت نفس كشيدن نداشت! به طوري كه امروز نويسندگاني مجال خرده‌گيري يافته‌اند كه اگر متروك ماندن احكام فرعي برخلاف مباني اصولي اسلام است، چرا علماي گذشته نسبت به نسخ احكام جزايي اسلام اقدامي نكردند؟! اين خرده‌گيران مغرض، مبارزات جمعي از روحانيون را كه منجر به قتل و مسموميت صدها عالم و مجتهد و خطيب و واعظ شد، فراموش كرده‌اند و نمي‌خواهند به ياد بياورند، ولي در هر صورت اينها عمل سكوت‌كنندگان را توجيه نمي‌كند و عذر قاطعي براي آنان نمي‌شود؛ چه بسا اگر همگي هم‌قول و همگام از روي نقشه صحيح به مبارزه برخاسته بودند، كار به اينجا نمي‌كشيد؛ چنان‌كه پاره‌اي از مبارزات با اينكه فردي و تا اندازه‌اي سطحي بود بي‌نتيجه نماند.
 
 
 
 جهشي در راه «تكامل روحانيت»  و «ترقي ملت»
 
 
 
بديهي است كه اين انتقاد متوجه به طرز فكر گروهي از رجال پيشين است كه در تشخيص مسائل سياسي و اجتماعي و تطبيق آنها بر مباني ديني، قصور يا غفلت داشته‌اند و ذكر آن فقط به منظور عبرت گرفتن آيندگان و روشن كردن افكار عمومي است و هيچ‌گاه قصد اهانتي به مقام مرداني كه از آلودگي‌هاي هوي و هوس و مقاصد پليد رياست‌طلبي و دنياپرستي منزه بوده‌اند، در كار نيست و يادآور مي‌شويم كه غفلت و اشتباه با غرض‌ورزي و خباثت فرق بسيار دارد و بر مردم آگاه و هوشيار است كه غافلان را متوجه سازند، ولي با خائنان مبارزه كنند.
 
 
***
 
 
بيش از 10 سال قبل، نهضتي با شركت بعضي از مقامات ملي و روحاني عليه استعمار بريتانيا براي ملي كردن صنعت نفت و قطع نفوذ كمپاني انگليسي صورت گرفت، ولي با قيام دولت خارجي مقتدرتري خنثي شد و نتيجه‌اي كه عايد ملت ايران گرديد، اين بود كه ارباب تازه‌نفس و نيرومندتري بر تمام شئون مملكت و دستگاه حاكمه تسلط يافت. ما در اينجا درصدد ارزيابي آن نهضت و قضاوت كردن به اينكه اگر آن نهضت پيروز مي‌شد، صددرصد به نفع جامعه اسلامي مي‌بود يا نمي‌بود، نيستیم ولي لازم مي‌دانيم كه اين نكته را تذكر دهيم كه يكي از علل عقب ماندن رجال روحاني در آن نهضت، آماده نبودن افكار عمومي و به خصوص مقامات روحاني براي شركت در مسائل سياسي بود.
 
 
در آن زمان هنوز فكر استعماري« جدا بودن دين از سياست» بر بسياري از مغزها حكومت مي‌كرد و عده‌اي ديگر از روحانيون كه تحت تأثير اين فكر واقع نشده بودند، انديشه نادرست ديگري گريبانگير ايشان شده بود و آن اينكه «سلسله جنبان همه نهضت‌ها و جنبش‌ها دست مرموز انگليس است كه در هر زمان به شكل مخصوصي براي تأمين منافع خود جلوه‌گر مي‌شود»! ما اگر تأثير آن دست مرموز را در هر پديده‌اي انكار كنيم، تأثير آن را در رواج اين فكر نمي‌توانيم انكار نماييم و متأسفانه هنوز كه هنوز است، شبح جهنمي اين فكر شيطاني و استقلال‌كش در برابر افكار بسياري از مردم مجسم است و ايشان را از دخالت در سرنوشت و احقاق حقوق انساني و قانوني خود باز مي‌دارد. عجيب‌تر اينكه ساير استعمارگران نيز از اين طرز تفكر سوءاستفاده كرده، براي كوباندن نهضت‌هاي ملي و مذهبي، آنها را منسوب سياست‌هاي استعماري مي‌كنند.
 
 
عجيب‌تر از همه، قضاوت‌هاي شاخدار و شرم‌آور ديگري است كه نهضت‌هاي ضد استعماري هندوستان و الجزاير و مصر و پاره‌اي از كشورهاي ديگر را نيز منسوب به سياست‌هاي خارجي مي‌پندارند و زمامداران آنها را دست‌نشانده امپرياليسم سرخ و سياه معرفي مي‌كنند. ما شرم داريم از اينكه بگوييم در ميان ملت ما هنوز كساني يافت مي‌شوند كه چنين انديشه‌هاي احمقانه‌اي در سر مي‌پرورانند، ولي هيچ‌گاه شرم داشتن، واقعيت را تغيير نمي‌دهد و براي كوبيدن اين افكار، چاره‌اي جز مطرح ساختن اين مسائل نداريم. شرم‌آورتر از همه آن است كه دولتي به دست پليد خود يك مشت گروهبان و افسر امريكايي را به نام مستشار بر جان و مال و ناموس مردم مسلط سازد و حكومت خود را حكومت ملي و كاملاً مستقل بخواند، ولي حكومت‌هايي را كه با دست ملت دهان استعمارگران را خرد مي‌كنند، غير ملي معرفي نمايد!
 
 
***
 
پس از شكست آن نهضت، دروازه مملكت به روي استعمارگران دنيا باز و منابع ثروت و ذخاير ملي در اختيار آنان قرار گرفت... امريكا براي ادامه و توسعه تسلط استعماري خود بر خاورميانه، برنامه‌هايي را به زمامداران دست‌نشانده ايران پيشنهاد كرد... قيام‌هايي كه در ايران احتمال وقوع داشت، عبارت بودند از: قيام كارگران و دهقانان و رنجبران، به نفع بلوك كمونيست و قيام روحانيون و رهبران ملي براي جلوگيري از بسط يد استعمارگران و حفظ استقلال كامل و بي‌طرفي در كشمكش‌هاي بلوك شرق و غرب و ملحق شدن ايران به بلوك آزاد. برنامه‌اي كه براي جلوگيري از نهضت كمونيستي تهيه شده بود، عبارت بود از: طرح‌هاي خوش‌ظاهر و فريبنده‌اي كه طبقات زحمتكش را در زير يوغ اسارت دستگاه حاكمه بكشد و اختيار ايشان را با متمركز كردن نيروهايشان در سنديكاها و شوراهاي فرمايشي به دست عمال استعمار بسپارد. طرح‌هاي ناقص و معيوب اصلاحات ارضي و سهيم كردن كارگران در سود كارخانجات و مانند آنها دام‌هايي براي تأمين اين‌گونه مقاصد بود و اما برنامه‌اي كه براي جلوگيري از خطر قيام روحانيت تهيه شده بود، عبارت بود از: تضعيف روح ديني مردم به‌وسيله اشاعه فحشا و منكرات و تكثير مراكز فساد و مواد مخدره و الكلي و جعل قوانين ضدديني و سپردن پست‌هاي حساس كشوري و لشكري به دست غير مسلمين مخصوصاً اعضاي حزب جاسوسي معروف و سركوب كردن هرگونه نهضت ملي و فعاليت ديني و تبعيد و زنداني كردن رهبران ملي و مذهبي و آزاد گذاشتن و كمك كردن به تبليغات مسيحيت و ساير فرق و بالاخره الغاي مذهب و ربودن خون‌بهاي روحانيون و ساير مسلماناني كه در راه مشروطيت شهيد شده بودند.
 
 
 
 جهشي در راه «تكامل روحانيت»  و «ترقي ملت»
 
 
اجراي همه اين نقشه‌ها در زمان زعامت آيت‌الله بروجردي (اعلي‌الله مقامه) به واسطه ترس از نفوذ ايشان ميسر نبود، ولي بعد از وفات آن مرحوم و پس از ارزيابي ناقص نفوذ كساني كه كانديداي جانشيني ايشان بودند، با سرعت و شتابزدگي شروع شد. الغاي قيد اسلام از انتخاب‌كننده و انتخاب‌شونده در تصويبنامه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي، زنگ خطر را به صدا درآورد و رهبران مآل‌انديش روحاني به ويژه حضرت آيت‌الله خميني را برانگيخت تا نهضت جديدي را عليه استعمار و استبداد آغاز كنند. اين نهضت به همفكري و همكاري رهبران و هماهنگي نيروهاي رزمنده و تشكيلاتي كه همه را به صورت يك واحد درآورد، فداكاري و از خودگذشتگي، صرف نيروهاي مالي و فكري و بالاخره دادن قرباني‌هاي زياد نياز وافري داشت.
 
 
 
نقص بزرگ اين نهضت عدم تشكيلات و نقشه‌هاي قبلي بود، ولي اين نقص‌ها ناشي از عادت نداشتن روحانيون و متدينين به مبارزات سياسي و پيش‌بيني نكردن اينگونه وقايع بود و شايد در آن شرايط راهي براي مبارزه جز همان راهي كه حضرت آيت‌الله خميني و حضرت آيت‌الله ميلاني انتخاب كردند وجود نداشت. بنابراين نبودن امكانات بيشتر ممكن است عذري براي نقص اقدامات گذشته باشد ولي هيچ‌وقت نسبت به آينده عذر نخواهد بود و ضرورت دارد كه تا فرصت از دست‌نرفته، نيروهاي مبارز صف واحدي را تشكيل داده، نقشه صحيحي بر مبناي اصول اسلامي و عقلايي براي يك مبارزه وسيع و پيگير طرح‌ريزي كنند و خود را به كارهاي منظم تشكيلاتي عادت دهند.
 
 
چيزي كه بيش از همه قابل تقدير و تقديس است، فداكاري شخص اول اين نهضت، حضرت آيت‌الله خميني و همچنين جانفشاني بي‌مانند متدينين در پانزدهم خرداد است كه چشم جهانيان را خيره كرد و زبان دوست و دشمن را به تحسين گشود. شايسته است كه فداكاري‌هاي قهرمانان اين واقعه تاريخي مرحوم طيب و حاج اسماعيل رضايي و هزاران جوانمرد گمنامي را كه شربت شهادت نوشيدند، يادآور شويم. بزرگ‌ترين حس اين نهضت اين بود كه با رهبري مراجع تقليد شروع شد و جايي براي تبليغات زهرآگين استعمارگران باقي نگذاشت و افكار انساني را كه با دخالت روحانيون در امور سياسي سازگار نبود، يكباره دگرگون ساخت.
 
 
 
تنها وصله نازكي كه مي‌خواستند به اين نهضت بچسبانند، لكه «ارتجاعي» و طرفداري از فئودال‌ها بود و اين وصله گرچه همرنگ جامه كساني بود كه خود به پست‌ترين مظاهر ارتجاع (كاپيتولاسيون) تن در داده و طبقه فئودال را رهبري مي‌كردند، ولي با قدم‌هاي بلندي كه اخيراً از طرف زعيم عاليقدر شيعه عليه لايحه ننگين مصونيت مستشاران امريكايي و گرفتن وام‌هاي سنگين با بهره‌هاي كمرشكن براي تجهيز نيروهاي ارتشي در برابر نهضت‌هاي ملي و ديني برداشته و به تبعيد معظم‌له منجر شد، به كلي آن نقشه را نقش بر آب ساخت و به همه جهانيان ثابت كرد كه نهضت روحانيت يك نهضت مترقي و آزاديخواهانه‌ است كه به هيچ وجه نمي‌توان آن را با تهمت‌ها و افترائات عجيب و غريب لكه‌دار كرد. اين نهضت مقدس، جامعه روحانيت را در مسيري نوين به سوي آينده‌اي درخشان به راه‌انداخت و از اين نظر بايد آن را «‌جهشي در راه تكامل روحانيت و ترقي ملت» ناميد كه بدون آن چنين پيشرفت‌هاي فكري و عملي جز در طول ساليان دراز نصيب جامعه مسلمان ايراني نمي‌شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر