به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل مردي سراسيمه به اداره پليس رفت و گفت سه مرد مأموران نما پسرش را گروگان گرفته‌اند و قصد اخاذي دارند. وي گفت: ما افغاني هستيم. لحظاتي قبل پسرم با من تماس گرفت و گفت كه به حسابش مبلغ 250 هزار تومان واريز كنم. او گفت كه سه مأمور او را داخل خياباني در مركز شهر گروگان گرفته‌اند و براي آزادي‌اش بايد اين مبلغ را به آنها پرداخت كند. پس از طرح اين شكايت مأموران راهي آدرس مورد نظر شدند. مأموران در نخستين گام مدارك سه مرد جوان را بررسي كردند و مشخص شد آنها مأمور پليس نيستند، اما در پوشش مأمور پليس با ربودن پسر افغاني قصد اخاذی دارند که بازداشت شدند. پس از اين، متهمان به همراه شاكي به اداره پليس منتقل شدند.
پسر افغان گفت: من و پسر عمويم خيلي صورتمان شبيه به هم است. ساعتي قبل پسر عمويم به سراغم آمد و گفت با دختر مورد علاقه‌اش به نام شهلا كه از طريق شبكه اجتماعي دوست شده است، در خيابان قرار ملاقات دارد اما به خاطر اينكه الان كار مهمي برايش پيش آمده نمي‌تواند سر قرار حاضر شود. او از من خواست به جاي او سر قرار بروم تا پس از آشنايي در ملاقات‌هاي بعدي خودش برود. پسر عمويم تلفن همراهش را به من داد و من طبق قراري كه با هم گذاشته بودند، سر قرار حاضر شدم. در حالي كه منتظر شهلا بودم، ناگهان سه مرد جوان به سراغم آمدند و خودشان را مأمور پليس معرفي كردند و گفتند از طرف شهلا آمده‌اند و مرا به جرم مزاحمت دستگير كردند. با التماس و گريه خواستم رهايم كنند، اما آنها براي آزادي‌ام پول خواستند به همين دليل با خانواده‌ام تماس گرفتم و گفتم سه مرد مأمور مرا بازداشت كرده‌اند و براي آزادي‌ام بايد به آنها پول بدهم. از خانواده‌ام خواستم به حسابم پول واريز كنند تا به آنها بدهم كه مأموران پليس سر رسيدند و آنها را دستگير كردند.
يكي از متهمان كه شهاب نام دارد، در بازجويي‌ها گفت: چند روز قبل براي تفريح به داخل پاركي در شرق تهران رفتم. پارك خلوت بود و من هم روي نيمكتي نشسته بودم كه دو پسر افغان به من نزديك شدند و ناگهان مرا با چاقو تهديد و گوشي گرانقيمتم را سرقت كردند. در حالي كه به شدت ناراحت بودم به خانه‌مان رفتم و ناگهان نقشه‌اي براي پس گرفتن گوشي‌ام به ذهنم رسيد. من بلافاصله روي گوشي ديگرم نرم‌افزار شبكه اجتماعي بي‌تاك را نصب كردم و پس از گذاشتن عكس دختر جواني در پروفايلم شروع به چت كردن با مرد افغاني كردم كه گوشي مرا همراه سيمكارتم سرقت كرده بود. من قصد داشتم به او ابراز دوستي كنم و به اين بهانه با سارق قرار ملاقات بگذارم و تلفن همراهم را از او پس بگيرم كه پس از چند روز چت كردن موفق شدم اعتماد او را جلب كنم و با سارق تلفن همراهم در يكي از پارك‌هاي شمال پايتخت قرار ملاقات بگذارم. وي ادامه داد: من موضوع را با دو نفر از دوستانم در ميان گذاشتم و سر قرار رفتيم، اما خبر نداشتيم كه سارق پسر عمويش را سر قرار فرستاده است .
وي در پايان گفت: ما قصد آدم‌ربايي نداشتيم و فقط خواستم به گوشي سرقتي‌ام برسم، اما راه اشتباهي را انتخاب كردم.
دو متهم ديگر در بازجويي‌ها با اظهار پشيماني حرف‌هاي شهاب را تأييد كردند.
سه متهم به دستور قاضي آرش سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.
