«باورش كمي سخت است اما براي اينكه رتبه خوبي داشته باشم چهار سال آزگار به تمام تفريحات، ميهمانيها، مسافرتها و خوشيها نه گفتم تا در دانشگاهي معتبر و خوب قبول شوم. فقط به اين اميد دلبسته بودم كه اگر همه چيز را بر خودم حرام كردم درعوض با قبول شدنم اين سختيها جبران ميشود. براي تهيه كتابها، جزوات و تستهاي جورواجور به همه رو زدم و فقط كافي بود كه اسم كتاب يا جزوهاي جديد را بشنوم، تا پيدايش نميكردم دستبردار نبودم و ولكن قضيه نبودم. مدرسه هم كه از همان سال اول شب و روز برايم نگذاشته بود، از سختگيري معلمان بگير تا اردوهاي علمي در تعطيلات عيد و تابستان، در ضمن پنج شنبه و جمعهها هم بايد مدرسه ميرفتيم.»
اين حرفها را دختري ميگفت كه در اين سالها شاهد تلاشش بودم و دل پري از اتفاقاتي كه قبل و بعد كنكور برايش افتاده بود، داشت. با آه كشيدن ادامه داد: «حرفهاي چهار سال همه به كنار كه خدا ميداند چقدر دوستان و اطرافيان طعنه و كنايه زدند و ميگفتند مگر ميخواهي دانشگاه آكسفورد قبولشوي كه اينقدر خودت را غرق كردي، آخرش اين است كه دانشگاه آزاد ميروي. پدر و مادرم از نظر مالي حمايتم ميكردند اما زمان تعطيلات كلافه ميشدند ولي وقت جواب دادن به فاميل حرفشان را در لفافه ميگفتند.»
ليلا حق داشت كه ناراحت باشد ولي مشكل اصلي او از زماني شروع شد كه جواب اوليه كنكور آمد و در عين ناباوري رتبهاش خيلي كمتر از آن چيزي شد كه همه فكر ميكردند. با ناراحتي گفت: «هيچ وقت يادم نميرود كه مامان و بابا لحظهاي كه رتبهام را ديدند چه حرفهايي به من زدند و با بهرخ كشيدن رتبه پسرخالهام نابودم كردند. در اين مدت هركس رسيد يك حرفي زد و با ابراز همدردي، گوشه و كنايه يه جوري ميخواستند به من بفهمانند كه بيهوده تلاش كردي. همه يك پا كارشناس آموزشي شده بودند و در مورد اينكه چطور نتوانستم به هدفم برسم بحث و گفتوگو ميكردند. هيچكس به اين فكر نكرد كه چرا من با اين همه تلاش موفق نشدم و سر جلسه امتحان چه اتفاقي برايم افتاد و وقتي كارنامهها را اعلام كردند انگار دنيا روي سر من خراب شد و من بيشتر از بقيه ناراحت شدم و ضربه روحي خوردم.»
وقتي به همه اين اتفاقات فكر ميكنم ميبينم واقعاً براي آن دسته از دانشآموزان كه تلاش كردند اما نتوانستند نتيجه زحماتشان را بهدست بياورند سخت ميگذرد چون تا به حالا استرس و اضطراب اين را داشتند كه جواب كنكور بيايد و تكليفشان مشخص شود. اين افراد از اين پس اميد و روحيهاي براي ادامه مسير ندارند، با يك حرف و عكسالعملي كوچك واكنش نشان ميدهند و ناراحت ميشوند.
دانشگاه همه زندگي نيست
اين روزها نتايج نهايي كنكور اعلام شده است و برخي از دانشآموزان موفق نشدهاند نتيجه لازم را كسب كنند. در اين شرايط والدين بايد به روحيات فرزندان توجه داشته و نسبت به آينده اميدوار باشند. بايد به آنها يادآوري كنيم كه زندگي ادامه دارد و با كمي سعي و برنامه بيشتر ميتوانند به هدفشان برسند. حجتالله فراهاني در اينباره ميگويد: والدين نبايد كنكور را تمام شخصيت فرزند خود تلقي كنند، قبولي در دانشگاه بخشي از زندگي است، بايد فرزندان خود را تشويق كنيم و به آنها بگوييم كه شخصيت آنها فراتر از موفقيت در كنكور سراسري است. متأسفانه علاقه ويژه والدين به آينده فرزند خود موجب زير سؤال بردن شخصيت او ميشود. وي ادامه ميدهد: در برنامهريزي براي فرزندان خود حتماً به تواناييها و استعداد او توجه كنيد و بلافاصله بعد از اعلام نتايج، او را وادار به درس خواندن نكنيد، توصيه ميشود سفري ترتيب دهيد و پس از آن آرامآرام به اجراي برنامه بپردازيد. نظارت بر حسن اجراي برنامه و همراهي والدين با دانشآموز نقش مؤثري در موفقيت او خواهد داشت. حتي توصيه ميشود والدين موقع اعلام نتايج كنار فرزند خود باشند و آنها را در اين روزها تنها نگذارند.
واكنش والدين
در زندگي اكثر ما اين تجربه حداقل يكبار اتفاق افتاده است و به دليل عدم موفقيت در امتحان يا آزموني شرايط خاص روحي پيدا كرديم. اولين كساني كه در دايره ارتباطات ما قرار ميگيرند خانواده هستند كه در اين شرايط چشم اميد همه ما به دلگرمي و صحبتهاي آنهاست. البته هميشه در بر روي يك پاشنه نميچرخد و برخي از والدين به جاي دلداري دادن و تشويق رفتار ديگري بروز ميدهند. هرگونه توهين، تحقير و سرزنش در روحيه آنها تأثيرگذار است و مدتها طول ميكشد تا فرد بتواند به شرايط عادي برگردد.
فراهاني با تأكيد بر رفتار والدين با دانشآموزاني كه در آزمون سراسري مردود ميشوند، اظهار ميكند: اگر فرزندتان در كنكور قبول نشد، او را تحقير نكنيد زيرا كنكور گذراست اما تحقير شخصيت ناشي از عدم قبولي در كنكور سراسري تأثير دائمي بر شخصيت دارد. در گام اول نبايد علت عدم قبولي را جستوجو كرد، بگذاريد اول مسئله از نظر هيجاني حل شود و سپس موضوع را بررسي كنيد.
وي ادامه ميدهد: متأسفانه گاهي والدين اضطراب خود را به فرزندان انتقال ميدهند و اين اضطراب و كسب نتيجه ميتواند عملكرد دانشآموز را مختل كند. در اعلام نتيجه فرزند خود به اقوام دقت كنيد زيرا معمولاً دانشآموزان در طرح شكست به ديگران حساستر از خود هستند. ارزيابي مقايسهاي كه بر اساس آن يك نفر را با ديگري يا ديگران مقايسه ميكنند، رفتار نادرستي است كه موجب تحقير شخصيت فرد ميشود.
اين متخصص ميافزايد: در مرحله هيجاني احتمالاً دانشآموز با گريه و بيتابي واكنش نشان خواهد داد كه برونريزي عاطفي محسوب ميشود. هرگز به محض اعلام نتايج و عدم قبولي داوطلب او را تحت فشار قرار ندهيد، قضاوت نكنيد و بگذاريد داوطلب چند روزي با خود خلوت كند بعد از آن با او صحبت كنيد و نقاط قوت و ضعف را با توجه به كارنامه داوطلب بررسي كنيد.
به نظر اين متخصص حوزه بهداشت روان برخي والدين آينده خود را در فرزندشان متصور ميشوند و به همين دليل عكسالعمل قابل قبولي نشان نميدهند. وي معتقد است گاهي پدر و مادر دوست دارند آنچه را كه خود به آن نرسيدهاند فرزندشان به دست آورد به همين خاطر او را تحت فشار قرار ميدهند و شرايط روحي و تواناييهايش را درك نميكنند، از طرفي برخي خانوادهها عادت دارند تا شكستهاي فرزندان خود را با بيان عبارات ناپسند توصيف كنند.
تفاوت جنسيتي
واكنشها نسبت به مسئله قبولي در دانشگاه بين دختران و پسران متفاوت است و هركدام از اين افراد به طريقي احساسشان را بروز ميدهند. فراهاني در اين مورد بيان ميكند: دختران در مقايسه با پسران وضعيت حساستري دارند و بهتر است والدين در برخورد با فرزندان دختر خود توجه ويژهاي داشته باشند زيرا كنكور گذرا است اما تحقير شخصيت ناشي از عدم قبولي در كنكور سراسري تأثير دائمي بر شخصيت دارد. پسران در بروز احساساتشان خوددارتر هستند و احتمال بروز افسردگي در آنها كمتر است اما دختران از نظر روحي آسيبپذيرترند و تا به روال عادي زندگي برگردند كمي طول ميكشد.
وي در پايان خاطرنشان ميكند: نقش والدين به ويژه مادر در كنترل فشار رواني ناشي از عدم قبولي در آزمون بسيار مؤثر است و در اين شرايط ميتوانند به بازپروري روحيه آنها كمك كنند. همچنين بهتر است والدين سهم خود را در شكست فرزند خود بپذيرند و فقط آنها را مقصر قلمداد نكنند.