روزنامه شرق در شماره شنبه 30شهريور ماه و در صفحه پاياني خود، مطلبي با عنوان «مولانا هم مميزي شد» به قلم جهانگير هدايت به چاپ رسانده و در آن كاركنان خدوم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را يك عده كم اطلاع و نادان توصيف كرده كه دست به سانسور مثنوي مولانا برده و برخي مصراعهاي اين اثر گرانسنگ را از كتاب «گنجينه معنوي مولانا» - ترجمه و تحقيق شهاب الدين عباسي- حذف كردهاند.
نكته جالب آن كه كتاب مورد اشاره نخستين بار در ارديبهشت 84 يعني در زمان استقرار دولت هشتم و در زمان وزارت آقاي احمد مسجد جامعي به چاپ رسيده و از آن پس تاكنون چهار بار تجديد چاپ شده است. بنابراين و با فرض غير محتمل سانسور اشعار مولانا در اين كتاب(كه دلايل غير محتمل بودن آن در ادامه ميآيد) معلوم نيست نويسنده يادداشت شرق، چرا و چگونه پس از هشت سال به ياد اين نكته افتاده و آنچه را بايد در كارنامه دولت هشتم منظور داشت، به حساب دولت دهم و شايد يازدهم گذاشته است؟ اين ادعاي غير واقعي در حالي بيان ميشود كه كتاب «گنجينه معنوي مولانا» نه مدعي شرح كامل مثنوي معنوي، بلكه ترجمهاي كوتاه شده از مقالات دكتر سيد حسين نصر، آنماري شيمل و پروفسور ويليام چيتيك است و البته هسته اصلي اين كتاب منتخبي دو زبانه از مثنوي به قلم ژوليت ميبي را در بر ميگيرد كه مترجم، آنها را شرح داده و كوشيده است مطالبي مناسب در پيوند با موضوع هر قطعه به دست دهد. با كمي دقت در متن اثر بر مخاطب حرفهاي روشن ميشود كه آنچه موجب شده در خلال پژوهش و در هشت يا نه مورد از استناد به ابيات مثنوي، به جاي بيت، مصراعي از مولانا نقل شود؛ نه مميزي، بلكه سليقه مؤلف (و نه حتي مترجم) بوده است. سليقهاي كه شايد ذكر يك مصراع را به تنهايي وافي مقصود يافته و همچنان كه بسياري از ما در گفت و گوهاي روزمره به مصراعي مشهور استشهاد ميكنيم و مثلاً ميگوييم «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست» يا «از قضا سركنگبين صفرا فزود» حاجتي به ذكر مصراع مكمل نديده است. ناگفته پيداست كه اقتضاي امانتداري در ترجمه نيز، نقل همان يك مصراع از مولانا به جاي صورت كامل بيت است.
با اين وصف، كذب ادعاي مميزي يا به تعبير نويسنده يادداشت شرق، سانسور مثنوي به چندين دليل، آشكار و مستغني از توضيح است. يكي اينكه مثنوي معنوي دهها بار در سال در اشكال و نسخههاي متعدد و متنوع و از سوي ناشران مختلف به چاپ ميرسد؛ به طوري كه پس از قرآن كريم و ديوان حافظ در زمره برترين آثار از حيث شمارگان و تعداد نوبتهاي چاپ است. علاوه بر اين، شروح گوناگون و مشهوري بر مثنوي از «شرح مثنوي شريف» به قلم استاد بديعالزمان فروزانفر گرفته تا شروح مرحوم علامه جعفري، دكتر استعلامي و استاد كريم زماني در دست است كه آنها نيز از حيث تجديد چاپ و فروش در زمره كتابهاي مرجع و پر فروش به شمار ميآيند. همه اين كتابها پيش از نشر از اداره كل كتاب و كتابخواني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مجوز ميگيرند و اتفاقاً در هيچ يك بيت يا مصراعي از مثنوي حذف نشده يا از قلم نيفتاده است. حال اگر در اثري پژوهشي همچون «گنجينه معنوي مولانا» در استشهاد به نمونههايي از اشعار اين حكيم بزرگ آن هم در هشت يا نه جا به جاي بيت به مصراع اكتفا شده باشد، آيا رواست كه كارشناسان بررسي كتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به سانسور مولانا متهم كرد؟ آيا اگر اشعار مولانا از نظر كارشناسان اين وزارتخانه به جرح و حذف نياز داشته باشد، هر سال دهها دفتر آراسته و پيراسته مثنوي با تأييد همين كارشناسان روانه بازار ميشود؟