کد خبر: 1323487
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
صادق پارسا

‌نمی‌دانم چرا توی ولایت ما به فاخته‌ها پختو می‌گویند، وجه تسمیه آن را به درستی نمی‌دانم، اما حتم دارم که این نام با تنبلی و آرامش خیال بی‌نظیر این پرنده بی‌ارتباط نیست. پختو را معمولاً کسی شکار نمی‌کند. پرنده آرام و رامی است، طوری که اگر پا بدهد حتماً با اهل خانه رفاقت هم می‌کند، خاصه برسرسفره!

برای بچه‌های روستا، اما بین کبک، تیهو و پختو فرق زیادی نیست. پختو و گنجشک در روستا‌های کوهستانی بهترین سیبل برای تمرین تیراندازی بچه‌ها با دوشاخه هستند!

داستان پختو را به شرح مفصل در مجموعه «در جست‌وجوی دانایی» آورده‌ام. خلاصه داستان از این قرار است که مهارت در شکار گنجشک یکی از پرافتخارترین مهارت‌های کودکی ما بود. در واقع تمام مهارت یک فرد در نشانه‌گیری او خلاصه نمی‌شد، انتخاب نوار لاستیک محکم و مناسب برای بالا بردن قدرت کشش سنگ، تعادل بین میزان کشش لاستیک‌ها و شکل و اندازه سنگ نشانه و بیش از همه نحوه اتصال لاستیک‌ها به دوشاخه از دیگر عوامل مؤثر در یک نشانه‌گیری موفق و در نتیجه نمایش مهارت در شکار گنجشک بود.

حداکثر قدرت یک دوشاخه در انداختن یک گنجشک بود. مهارت‌ها بیشتر در تعداد شکار گنجشک ارزیابی می‌شد و من با وجود رقبایی سرسخت، معمولاً بیشترین تعداد گنجشک در هر برنامه تیر و کمان را به خود اختصاص می‌دادم. آقای محمود عبداللهی، اما چند روزی رکورددار شده بود. او یکی از صمیمی‌ترین دوستان قدیمی من است. رقابت‌های دوران کودکی شیرینی و جذابیت‌های خاص خود را دارد. رکوردداری محمود ادامه پیدا می‌کرد و من به دنبال راهی برای شکست او بودم و آن را هم پیدا کردم.

قمری‌ها، پرنده‌های زیبا و بی‌آزاری هستند؛ نوعی کبوتر کوچک با رنگ قهوه‌ای و آواز نرم و بغض‌آلودی که به «کوکو» می‌ماند. از این پرنده‌های زیبا با اسامی مختلف یاد می‌شود. «موسی کوتقی»، «یاکریم» و... توی روستای ما به آنها «پختو» می‌گفتیم، پختو‌ها معمولاً هدف شکار نبودند، نه آنقدر گوشت خوشمزه و زیادی داشتند که با تفنگ و ساچمه شکار شوند و نه آنقدر کوچک و ضعیف بودند که با دو شاخه از پا دربیایند. احتمالاً دلایل فرهنگی دیگری هم بود که مانع شکار آنها می‌شد.

یک روز تصمیم به شکار پختو گرفتم، اگر می‌توانستم با تیر و کمان پختو بیندازم، در رقابت با محمود جلو افتاده بودم و این تصمیم را هم عملی کردم، حدس می‌زدم که انداختن پختو به سادگی گنجشک نیست، ولی روی نشانه‌گیری و قدرت سنگ خود کمترین تردیدی نداشتم، تنها مشکل من در این بود که ارزیابی درستی از قدرت پختو نداشتم.

با دقت تمام بال پختو را نشانه گرفتم و تیر و کمان را کشیدم، سنگ به بال پختو خورد، اما پختو نیفتاد، می‌دیدم که پرنده به سختی از این شاخه به آن شاخه و از این درخت به آن درخت می‌پرید، دنبال نجات خود بود و من لحظه به لحظه او را تعقیب می‌کردم، کار من ناتمام مانده بود و نمی‌خواستم در این مبارزه نیمه‌تمام کم بیاورم.

ناچار شدم تا یک روز تمام چشم از او برندارم، همه جا او را تعقیب کنم و حتی گرسنه و تشنه پا به پای او و همراه با پرواز او از این درخت به آن درخت بدوم!

مصمم بودم که پختو را بگیرم و بالاخره مقاومت پختوی بال شکسته شکست و از آخرین پناه خود از روی یک شاخه فرو افتاد، دنبالش دویدم و در میان شاخ و برگ و سنگلاخ و خاک زمین نگاه از او برنگرفتم تا تسلیم شد. در واقع من و پختو در یک رقابت فرسایشی رودرروی هم قرار گرفته بودیم، من اطمینان داشتم که یک پختوی بال شکسته در هر حال شکار من و مال من است، باید آنقدر پشتکار و جدیت داشته باشم تا او را به چنگ آورم.

وقتی پختوی بال شکسته را در میان دستان خود گرفتم، شیرینی فتحی بزرگ را در تمام وجودم احساس می‌کردم. من توانسته بودم یک پختو را با دوشاخه شکار کنم و این کار کوچکی نبود، تمام بچه‌های روستا از این موفقیت شگفت‌زده شده بودند.

تجربه پختوی بال شکسته در نوجوانی، ۳۵ سال بعد به اختراعی در کلاس جهانی تبدیل شد.

برچسب ها: دانایی ، آموزش ، دانش
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار