جوان آنلاین: کمتر از دو ماه تا آغاز سال تحصیلی جدید باقی مانده؛ زنگ مدرسه بهزودی برای نوآموزانی به صدا درمیآید که قرار است اولین گامهایشان را بهسوی دنیای آموزش رسمی بردارند. در این میان، اما اتفاقی عجیب در حال رخدادن است؛ اتفاقی که بهنظر میرسد از چشم مسئولان حوزه آموزش دور مانده؛ اینکه برخی از نوآموزان، در حالی وارد مدرسه میشوند که شش سالشان تمام نشده؛ و در عین ناباوری، برخی دیگر با هفت سال و اندی سن، وارد کلاس اول میشوند! این تفاوت سنی، اما نه براساس میزان آمادگی کودک است و نه به تشخیص متخصص؛ بلکه حاصل چانهزنی والدین، خودسری برخی مدیران مدرسه و تصمیمهایی کاملاً سلیقهای است.
آموزش ابتدایی، فقط یاد گرفتن حروف الفبا و شمردن اعداد نیست؛ آموزش در این مقطع، آغاز شکلگیری شخصیت، تقویت ارتباطات اجتماعی و ساختن استقلال فردی کودک را رقم میزند. برای همین، سن ورود به مدرسه، صرفاً یک عدد نیست که به آن بیتوجهی میشود. این سن، نتیجه سالها تجربه، روانشناسی رشد و نگاه تخصصی به نیازهای کودکان است. بدون شک، هر کودکی حق دارد در زمان «درست» وارد مدرسه شود؛ نه آنقدر زود که کودکیاش قربانی شود و نه آنقدر دیر که احساس کند از دیگران جا ماندهاست،، اما ظاهراً در نظام آموزشی ما، این حق هم مانند برخی از حقوق دیگر، نادیده گرفته شده و گاهی زیر بار سلیقهها له میشود.
تصمیمی از سر ناآگاهی!
مادران برای آینده فرزندانشان دغدغه دارند و این دغدغه، گاهی میتواند تصمیماتی را بهدنبال داشته باشد، تصمیماتی که اگرچه از روی عشق گرفته میشود، اما ممکن است مشکلساز شود. همانطور که مادر پرهام تصمیم گرفته، او را، که هنوز شش سالش تمام نشده، راهی کلاس درس کند. این خانم جوان درباره دلیل خود برای ثبتنام زودهنگام پسرش در مدرسه به «جوان» میگوید: «پرهام از همان چهار سالگی به پیشدبستانی رفت. او خیلی حرف گوشکن است و روابط اجتماعی خوبی هم دارد. وقتی دیدم مهر امسال که برسد، فقط یک ماه تا ششسالگیاش باقی میماند، فکر کردم انصاف نیست به خاطر این یک ماه، یک سال عقب بیفتد. اصلاً دلم نمیخواست از همسن و سالانش جا بماند. وقتی بچهام زرنگ و آماده یادگیری است و بیشتر از سنش میفهمد. چرا باید فقط به خاطر تاریخ تولدش عقب بماند؟»
او با لبخند کمرنگش ادامه میدهد: «راستش را بخواهید، حرف دیگران هم تأثیر داشت. برخی از آشنایان و فامیل به من گفتند اگر پرهام را دیرتر به مدرسه بفرستم، عقب میماند و نباید این اشتباه را کنم. برخی از مدارس قبول میکنند در صورت تأیید آمادگی پرهام، برای ورود به پایه اول، ثبتنامش کنند. من هم که دیدم همه چیز مهیاست، عزمم را جزم کردم که امسال او را به مدرسه بفرستم.».
اما این نگاه، اگرچه از عشق و حمایت سرچشمه میگیرد، اما آن چیزی را که کودک واقعاً نیاز دارد، نادیده گرفتهاست؛ رشد متعادل. بدون شک وجود آمادگی برای تحصیل، تنها یک بعد قضیه است؛ توان بلوغ عاطفی و تابآوری روانی نیز، از عوامل مهمی هستند که شاید در پنج سالگی هنوز بهطور کامل شکل نگرفته باشند و این مسئله برای کودکانی که زودتر از موعد راهی کلاسهای درس میشوند، دردسرساز خواهد شد.
عشقی فلج کننده.
اما مادر مهرسا، نظر متفاوتی با نظر مادر پرهام دارد. او به بهانه محافظت از فرزندش، تصمیم گرفته تا مسیر تحصیلی دخترش را یک سال به تعویق بیندازد! حالا مهرسا که باید امسال از لحاظ قانونی به کلاس سوم برود، باید در کلاس دوم درس بخواند! مادر او با لحنی پر از تردید به «جوان» میگوید: «جثه مهرسا در شش سالگی، خیلی کوچک و نحیف بود، احساس میکردم اگه مدرسه برود، آسیب میبیند. برای همین، با همسرم تصمیم گرفتیم تا یک سال دیرتر ثبتنامش کنیم. آن موقع احساس آرامش داشتم، اما حالا که میبینم در کلاس دوم، همه درسها را زودتر از بقیه یاد میگیرد و حتی از سطح کلاس هم جلوتر است، احساس پشیمانی میکنم.»
نگرانی اصلی این مادر، اما یک بعد دیگر هم دارد: «یک وقتهایی با خودم فکر میکنم، اگر مهرسا بزرگتر شود و بفهمد که ما خودسرانه برایش تصمیم گرفتیم که یک سال دیرتر به مدرسه برود، چه خواهد گفت؟ حدسم این است از ما دلخور میشود و میگوید فرصت رشد و شکوفایی را از او گرفتهایم.»
این روایت، وجه متفاوت دیگری از تصمیمگیریهای سلیقهای والدین است. آنها با نیت محافظت، کودکشان را از مسیر رسمی آموزش عقب میاندازند، بدون آنکه آینده تحصیلیاو را در یک بستر طولانیمدت ارزیابی کرده باشند.
مدارس خودمختار
در کنار والدینی که از روی نگرانی یا به دلیل عجله، تصمیم میگیرند زمان ورود فرزندشان را به مدرسه تغییر دهند، مدارسی نیز هستند که حتی اختیار را از دست خانوادهها میگیرند و خودمختار، قانون را زیر پا میگذارند. مدرسهای که با قاطعیت به والدین میگوید دانشآموزی که ششسالگیاش تمام شده، در مدرسه ما وارد کلاس اول نمیشود. ابتدا باید کودکان با شش سال تمام، پیشدبستانی را بگذرانند و در هفتسالگی وارد کلاس اول میشوند!
حتی اگر والدین بخواهند مطابق قانون عمل شود و اصرار کنند فرزندشان با سن شش سال وارد این مدرسه شود، تغییری در موضع گرفتهشده ایجاد نمیکند. مدیران این مدرسه اعلام میکنند که قوانین خودشان را دارند و با مدارس دیگر کاری ندارند.»، اما آیا یک مدرسه میتواند در چارچوب مقررات ملی آموزش و پرورش، قانونگذاری مستقل داشته باشد؟
در سایه چنین تصمیماتی، نهتنها حقوق آموزشی کودک نادیده گرفته میشود، بلکه خانوادهها نیز در موقعیتی قرار میگیرند که باید بین خواسته قانونیشان و سیاست سلیقهای مدرسه یکی را انتخاب کنند. اگر مدرسهای بتواند بدون پاسخگویی، قانون را دور بزند، پس جایگاه نظارت کجاست؟
پیامدهای عبور از دستورالعمل
در پاسخ به این سؤال که چرا سن ورود به مدرسه تا این اندازه سلیقهای شده و شاهد تفاوتهایی میان خانوادهها و مدارس هستیم، رضوان حکیمزاده، معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به «جوان» میگوید: «در مورد سن ورود به مدرسه، ما قانون و دستورالعمل مصوب داریم. براساس همین قانون، کودکان باید با حداقل شش سال تمام در دوره ابتدایی ثبتنام شوند. شاخصهای اصلی عملکرد ما مثل نرخ جذب خالص پایه اول ابتدایی، با همین سن محاسبه میشوند.»
او تأکید میکند که هرگونه تخطی از این قانون، هم در سطح سازمانی و هم در مدارس و حتی برای خود دانشآموزان، پیامدهای منفی دارد: «وقتی کودکان با وجود داشتن شش سال تمام، ثبتنام نمیشوند، در آمار ما جزو بازماندگان محسوب میشوند. حتی اگر سال بعد وارد مدرسه شوند، باز هم جزو آمار جاماندههای سال گذشته ثبت شدهاند. این برای عملکرد سازمانی ما امتیاز منفی بههمراه دارد.»
بر همین اساس، معاونت ابتدایی مکاتبهای با شورای عالی آموزشوپرورش انجام داده تا در آییننامه اجرایی مدارس، بر ثبتنام با شش سال تمام تأکید شود. موضوعی که خانم حکیمزاده بدان اشاره میکند و ادامه میدهد: «زودتر از این، واقعاً به نفع دانشآموزان نیست. برخی خانوادهها عجله دارند، مثلاً میگویند فرزندشان نیمه دوم سال به دنیا آمدهاست. اگر اجازه بدهند کودک در زمان مناسب خودش ثبتنام شود، قطعاً آمادگی بیشتری کسب خواهد کرد.»
او همچنین درباره پیامدهای ثبتنام دیرتر هشدار میدهد: «اگر کودکی با شش سال تمام از ثبتنام در کلاس اول محروم شود و در گروه سنی بالاتری آموزش را شروع کند، این تفاوت یکساله، در سن کودکی بسیار تأثیرگذار است. چون بحث فقط یادگیری نیست؛ رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی هم باید یکپارچه و متوازن دیده شود.»
اجرای ناهماهنگ و نبود نظارت کافی.
اما در پاسخ به سؤالی درباره مدارسی که برخلاف قانون، پذیرش دانشآموز با شش سال تمام را نمیپذیرند، خانم حکیمزاده تصریح میکند: «طبق مصوبه، کودکان شش سال تمام باید در کلاس اول ثبتنام شوند و همه مدارس، اعم از دولتی و غیردولتی، موظف به رعایت این قانون هستند. اگر مدرسهای خلاف این موضوع عمل کند، باید موضوع با مرکز نظارت و سازمان مدارس غیردولتی مطرح شود. قرار نیست هر مدرسه، قانون مجزای خودش را داشته باشد.»
سخنان معاون ابتدایی نشان میدهد که قانونگذاری مشخصی در زمینه سن ورود به مدرسه وجود دارد، اما مشکل از اجرای ناهماهنگ و نبود نظارت کافی بر مدارسی ناشی میشود که خارج از چارچوب عمل میکنند. سلیقه خانوادهها نیز اگرچه از دغدغه و محبت سرچشمه میگیرد، اما گاهی بدون توجه به آمادگی واقعی کودک، زمینهساز آسیبهایی میشود که در آینده نمایان خواهند شد.
کودکی میان سلیقه و قانون!
آنچه در ظاهر تنها یک تاریخ تولد ساده به نظر میرسد، اما در عمل، میتواند نقطهآغاز تفاوتی بزرگ در مسیر آموزشی و رشد روانی کودکان باشد.
بیتردید اگر قرار است مدرسه، محل شکلگیری شخصیت، استقلال و تواناییهای اجتماعی کودکان باشد، اولین گام ورود به آن نیز باید با دقت، عدالت و رعایت اصول صورت گیرد. مسئولان آموزشوپرورش، خانوادهها و مدیران مدارس، هر یک مسئول هستند تا از نگاه سلیقهای فاصله بگیرند و کودک را، نه قربانی تصمیمات خود، بلکه محور اصلی تصمیمگیری قرار دهند. دیگر وقت آن رسیده که آموزش ابتدایی را همانطور که هست، ببینیم و با نظارت دقیقتر، اجرای یکپارچه و آموزش همگانی، از حق کودکان برای شروعی درست در مسیر آموزش، محافظت کنیم.