بهرهبرداری از پروژههای نیمهتمام عمرانی میتواند تحول بزرگی در ورزش ایران ایجاد کند. البته رسیدن به این هدف تنها در صورتی محقق خواهد شد که مدیران امر برنامهای مدون برای جبران کمکاریهای گذشته داشته باشند تا بیش از این زمان را از دست ندهند.
اینکه ساختوساز یک ساختمان، مجموعه یا ورزشگاه چند سال یا حتی چندین سال طول بکشد برایمان عجیب نیست و بهنوعی حتی میتوانیم بگوییم عادی است. پروژههای دولتی، ملی و بزرگ قاعدتاً با برنامهریزی ویژه، تعیین و تأمین بودجه لازم و تدارک شرایط ساختوساز کلید زده میشوند. با اینحال معمولاً از زمان کلنگزنی مسئولان تا افتتاح رسمی و بهرهبرداری کامل حداقل باید چند سالی انتظار بکشیم. بهعنوان مثال ساخت ورزشگاه نقشجهان اصفهان و افتتاح آن ۲۳ سال طول کشید و فولاد آرهنا هم برای افتتاح نزدیک به ۱۰ سال هواداران خوزستانی را منتظر گذاشت.
در مقیاسها کوچک هم پروژههای ورزشی دستکم چند سالی طول میکشند. تازه این در شرایطی است که عوامل مختلف روی روند پروژه تأثیر نگذارد. ساختمان فدراسیون دوچرخهسواری از جمله پروژههایی است که طعم تأخیر در روند ساختوساز را به خود دیده و با گذشت پنج سال از کلنگزنی این ساختمان، اهالی دوچرخهسواری منتظر افتتاح آن هستند. احداث کمپ تیمهای ملی بسکتبال نیز هنوز روی غلتک نیفتاده و تا همین اواخر هم خبری از پیشرفت در ساختوساز نبود. کلنگ شروع ساختوساز اسفندماه توسط جواد داوری، رئیس فدراسیون به زمین زده شد و تا مدتها داوری پیگیر تأمین تجهیزات لازم بود.
اینها تنها گوشهای از پروژههایی هستند که برای افتتاح رسمی آنها همچنان باید منتظر بمانیم. در ابتدای امسال معاون حقوقی و امور مجلس وزارت ورزش و جوانان در مراسم معارفه مدیرکل یکی از استانها مدعی شد ۵ هزار پروژه نیمهتمام روی دست ورزش مانده و برای تکمیل آنها به اعتباری بالغ بر ۱۰۰ هزار میلیارد تومان نیاز است. بدون شک اگر مدیران بیگدار به آب نمیزدند و بدون برنامه اقدام به کلنگزنی و آغاز پروژههای جدید نمیکردند، حالا با این حجم از پروژههای نیمهتمام مواجه نبودیم.
دقت کنید این مقدار تنها در حوزه ورزش است و تأمین بودجه مورد نیاز بسیار دشوار است. اگر کمی دقیقتر به موضوع نگاه کنید مشخص میشود که بیشتر از بحثهای مالی و اقتصادی، بحث ضعف مدیریتی مطرح است.
کلنگزنی فلان پروژه شاید برای یک مدیر اهمیت زیادی داشته باشد، اما برای مردم و مخاطبان، بهرهبرداری و در دسترس قرار گرفتن آن پروژه قطعاً مهمتر است. با اینحال ما حتی در بحثهای خرد نیز با چالشهای اساسی مواجه هستیم. ورزشگاه آزادی در حالی بازسازی شد و دوباره در اختیار تیمها قرار گرفت که هنوز همه خرابیها و فرسودگیهایش ترمیم نشده است. نداشتن چمن باکیفیت نیز هنوز دغدغه ماست و هر بار که مدیران باشگاهها و ورزشگاههای بزرگ وعده نوسازی چمن را میدهند، با انجام اولین بازی پوچ بودن وعدهها عیان میشود.
همین کمبودها نه تنها برای مردم و اهالی ورزش آزاردهنده است، بلکه بودجه بیتالمال را نیز هدر میدهد. از طرفی کمبودهای سختافزاری بسیاری از تیمها و ورزشکاران را به انجام تمرینات و برگزاری اردوها به خارج از کشور سوق میدهد.
هرچند کشور شرایط سخت و خاصی را پشتسر گذاشته و اولویتها را باید مدنظر قرار داد، ولی در عین حال مسئولان باید حواسشان به این حجم از پروژههای کلنگزده شده هم باشد.
بالاخره بابت همین کلنگزنیهای فرمالیته و شروع کردن مراحل اولیه نیز بودجه زیادی صرف شده و نباید بیخیال آنها شوند. با کمی درایت، اندکی مدیریت هوشمندانه و استفاده از پتانسیلهای موجود میتوان بخشی از پروژهها را در آینده نزدیک به مرحله بهرهبرداری رساند.