جوان آنلاین: در ادبیات معاصر ایران، کمتر رمانی را میتوان یافت که همزمان سه بُعد «تاریخ»، «هویت» و «روایتپردازی خلاق» را به گونهای متوازن و قابل تأمل با هم پیوند داده باشد. «کافه ماگنولیا» نوشته منیژه آرمین، یکی از آن معدود آثار است. این رمان نه فقط داستانی درباره چند شخصیت و چند واقعه است، بلکه تجربهای چندلایه از زیستن در ایران دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی است؛ زمانی که سیاست در همه چیز جاری و سرنوشت فرد و خانواده و عشق و هنر را نیز در خود بلعیده بود.
منیژه آرمین پیشتر با آثاری، چون «شب و قلندر» و «شباویز» شناخته شده بود. آثاری که به نوعی سنگ بنای جهان داستانی او را شکل دادند؛ جهانی که در آن، انسان ایرانی در تلاقی با تاریخ، دین، غربت و غربزدگی به تصویر کشیده میشود. کافه ماگنولیا را میتوان برگرفته یا ادامه همان مسیر دانست، اما اگر بخواهیم صادق باشیم، این کتاب در عین حفظ پیوندهای درونمتنی با آثار پیشین، پختهتر، پیچیدهتر و چندصداتر است.
درونمایه اصلی رمان، حول خانوادهای روشنفکر و اهل قلم شکل میگیرد؛ خانوادهای که قلب تپنده آن رضاداد، مدیرمسئول و سردبیر یک مجله فرهنگی به نام این فصل است. ما در فصلهای نخست با فضای این مجله، تحریریه خانوادگیاش و دغدغههای غیرسیاسی آن آشنا میشویم. این فصل بیشتر متمایل به ادبیات و فرهنگ است تا سیاست، اما همین انتخاب در فضای ملتهب ملیشدن نفت، خودش سیاسیترین کنش ممکن است. جایی که همه چیز رنگ و بوی سیاست گرفته، سکوت، نوعی فریاد است.
ورود مردی مرموز و یهودی به نام «محجوب» به داستان، نقطه عطفی مهم در روایت است. محجوب که ظاهراً برای نجات مجله آمده، در واقع حامل یک لایه تاریخی- تمثیلی دیگر در داستان است: او نماد گذشتهای است که در تاریکی تاریخ ایران، گم شده و حالا بازمیگردد تا از زیر خاک خاطرات و رازها، چیزی را بازیابد؛ گنجی خانوادگی که تنها با کمک رضاداد قابل دستیابی است. این جستوجو، البته تنها معنای ظاهری ندارد. گویی کل رمان نیز در حال جستوجوی همین «گنج» است؛ گنجی که همان هویت ایرانی، آزادی اندیشه و حق انتخاب است.
رمان در ۳۵ فصل روایت میشود. فصلهایی که از منظرهای گوناگون با زمانهای متفاوت و روایتهای موازی، ما را با شخصیتهایی آشنا میکنند که هر یک نماینده بخشی از جامعه ایران آن روزگارند. از مظفر، برادرزاده مجسمهساز و کمونیست رضاداد گرفته تا پروانه سمیعی، مخاطب پروپاقرص مجله و دلداده محجوب، تا زهرهجان و حاجخانم و حتی چهرههایی تاریخی مانند دکتر مصدق و قوامالسلطنه که حضوری زنده و پررنگ در پسزمینه داستان دارند.
یکی از نقاط قوت کتاب، توانایی نویسنده در خلق شخصیتهای خاکستری است. هیچکس قدیس یا شیطان مطلق نیست. رضاداد، روشنفکر منزوی و اخلاقگرایی است که گاه ناتوان از تصمیمگیری است. مظفر با وجود شور انقلابیاش دچار شک و بازاندیشی میشود. حتی محجوب، یهودی مسلمانشدهای که علیه صهیونیسم میجنگد، در نهایت قربانی همان دوگانگیِ هویت و سیاست میشود. این انسانهای متزلزل، ما را با انسانِ واقعی درگیر تاریخ آشنا میکنند، نه شخصیتهایی مقوایی و شعاری.
منیژه آرمین با چیرهدستی خاصی، وقایع سیاسی و تاریخی آن دوره را در دل زندگی روزمره و روایتهای شخصی جای داده است. از تلاش مصدق برای ملی کردن صنعت نفت، خیانتهای پشتپرده انگلستان و بازیهای دوگانه شوروی تا نقش آژانسهای خارجی و چهرههایی، چون اشرف و قوام در به بیراهه کشاندن مردم، همه در تار و پود داستان تنیده شدهاند. نویسنده نه در جایگاه مفسر تاریخ، بلکه بهعنوان راوی صمیمی سعی میکند آنچه بر سر مردم آن روزگار آمده را از درون خانهها، کوچهها و کافهها نشان دهد.
کافه ماگنولیا، نام خود را از مکانی استعاری و شاید نیمهواقعی گرفته است؛ کافهای که محل برخورد نگاهها، تضادها و عشقهاست. در این کافه است که محجوب و پروانه به هم نزدیک میشوند، مظفر به بنبست ایدئولوژیاش میرسد و رضاداد در آستانه تصمیمی بزرگ قرار میگیرد. کافه، نماد گفتوگو و در عین حال، غربت است؛ جایی برای دیدن و نادیده گرفته شدن.
وجه دیگر درخشان کتاب، نگاه زنانه و دغدغهمند نویسنده است. آرمین که خود سالها در حوزه فرهنگ، خانواده و ادبیات فعالیت داشته است، نهفقط شخصیتهای زن رمان را مستقل و قوی خلق کرده، بلکه آنها را به مثابه سوژههایی فعال در تاریخ معرفی کرده است. پروانه، تنها یک معشوق نیست؛ او زنی است که تصمیم میگیرد، انتخاب میکند و تا مرز خطر میرود. زهرهجان، مادر مقتدر خانواده، حافظ سنتی است که در برابر طوفانهای زمان ایستادگی میکند. آرمین از زنان ناتوان نمینویسد؛ از زنانی مینویسد که در شرایط دشوار، سهم خود را از تاریخ طلب میکنند.
در بخش پایانی کتاب، شدت روایت تاریخی افزایش مییابد. قیام ۳۰ تیر، انحلال مجلس، تلاش مصدق برای حفظ استقلال و نهایتاً کودتای مرداد ۳۲ با جزئیات و از منظر شخصیتها روایت میشوند. آرمین در اینجا اگرچه با جانبداری از دولت مصدق مینویسد، اما نگاهی کاملاً تحسینگر ندارد. او اشتباهات مصدق را هم به نقد میکشد؛ از تنهایی تصمیمهایش تا اعتماد بیش از حد به مشروعیت تودهای، اما در عین حال با زبان داستان نشان میدهد که کودتا نه فقط شکست یک دولت، بلکه شکست یک رؤیا بود؛ رؤیای استقلال، قانونگرایی و توسعه بومی.
کافه ماگنولیا با پایان یافتن دولت مصدق به پایان میرسد، اما آنچه در دل خواننده باقی میماند، پایان نیست، آغاز یک درک تازه است؛ درکی از اینکه چگونه میتوان با زبان رمان، تاریخ را فهمید، احساس کرد و دوباره اندیشید. آرمین با نگاهی انسانی و عمیق، ما را وادار میکند که از دل خردهروایتهای یک خانواده، سرنوشت یک ملت را بازخوانی کنیم.
کافه ماگنولیا را انتشارات سوره مهر در ۴۵۲ صفحه و با قیمت ۳۷۵ هزار تومان راهی بازار نشر کرده است.