کد خبر: 1291972
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
چندی قبل مأموران پلیس تهران با شکایت‌های سریالی در خصوص موبایل‌قاپی و زورگیری از سوی چهار پسر جوان موتورسوار روبه‌رو شدند.
آرمین بینا 

جوان آنلاین: سارق تنیس‌باز وقتی با یکی از مالباخته‌ها درگیر شد، کارت باشگاه تنیسش از جیبش روی زمین افتاد و همین سرنخ راز سرقت‌های سریالی او و همدستانش را آشکار کرد. 
چندی قبل مأموران پلیس تهران با شکایت‌های سریالی در خصوص موبایل‌قاپی و زورگیری از سوی چهار پسر جوان موتورسوار روبه‌رو شدند. یکی از شاکیان گفت: «ساعتی قبل از محل کارم بیرون آمدم و داخل خیابان در حال قدم زدن بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. پشت خط یکی از دوستانم بود و وقتی شروع به صحبت کردم دو موتور‌سیکلت که هر کدام دو سرنشین داشت، راه مرا سد کردند. دو نفرشان از موتورسیکلت پیاده شدند و یکی از آنها چاقویی زیر گلویم گذاشت و با دست دیگرش تلفن همراهم را از دستم کشید. آنقدر ترسیده بودم که توان حرف زدن نداشتم. لحظاتی در شوک بودم و زورگیران موبایل قاپ هم با سرعت از محل دور شدند.»


 سرقت‌های سریالی 
با شکایت مرد جوان، پرونده برای رسیدگی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران در بررسی‌های میدانی دریافتند سارقان حین زورگیری ماسک به چهره داشتند و پلاک موتورسیکلت‌شان هم مخدوش است. همزمان با ادامه تحقیقات، کارآگاهان پلیس آگاهی با شکایت‌های سریالی زیادی روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت زورگیران همان چهار مرد جوان موتورسواری هستند که از مدتی قبل تحت تعقیب مأموران قرار دارند. 
 کارت باشگاه 
در حالی که هر روز به تعداد شاکیان زورگیران خشن اضافه می‌شد، چند روز قبل مردی با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد در درگیری با چهار موبایل‌قاپ چاقو به دست، سرنخی از آنها به دست آورده است. 
با تماس مرد جوان، تیمی از مأموران راهی محل شدند و دریافتند شاکی لحظاتی قبل با چهار مرد زورگیر نقابدار درگیر شده که در جریان آن کارت باشگاه یکی از زورگیران در محل جامانده‌است. وی به مأموران گفت: «لحظاتی قبل با تلفن همراهم داخل خیابان خلوتی در حال صحبت کردن بودم که پسر جوان نقابداری از موتورسیکلتی پیاده شد و با تهدید چاقو از من خواست تلفن همراهم را به او بدهم. از آنجایی که ورزشکارم، تصمیم گرفتم با او درگیر شوم تا رهگذران موضوع را به پلیس خبر دهند. وقتی با او درگیر شدم، ناگهان سه همدست دیگرش به سمتم حمله‌ور شدند و من مجبور شدم تلفن همراهم را به آنها بدهم، اما در درگیری کارت باشگاه یکی از سارقان نقابدار روی زمین افتاد و متوجه نشد.»
 سارق تنیس‌باز 
با به دست آمدن این سرنخ، مأموران راهی باشگاه شدند و دریافتند سارق نقابدار، پرویز نام دارد و هفته‌ای دو روز برای تمرین تنیس به این باشگاه می‌رود. مأموران پلیس در ادامه آلبوم سارقان سابقه‌دار را بررسی کردند و مشخص شد پرویز سارق سابقه‌داری است که چندین سابقه سرقت و زندان در پرونده‌اش ثبت شده‌است، بنابراین مأموران برای دستگیری به خانه پدر پرویز رفتند، اما متوجه شدند وی به مکان نامعلومی گریخته‌است. مأموران در نهایت مخفیگاه سارق را شناسایی و دو روز قبل وی را بازداشت کردند. متهم صبح دیروز در دادسرا به سرقت‌های سریالی اعتراف کرد و برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت. کارآگاهان در تلاشند تا سه همدست وی را بازداشت کنند. 


گفت‌و‌گو با متهم

 دیوار مرگ 
پرویز ۲۲ ساله سارق سابقه‌داری است که مدعی است از ۱۶‌سالگی وارد باند خلافکاران شده و علاوه بر سرقت در ورزش موتورسواری هم حرفه‌ای است. 

پرویز چند بار زندان رفته‌ای؟ 
من شش بار به اتهام سرقت دستگیر شده‌ام و الان هم هفتمین دستگیری در پرونده‌ام ثبت شد. البته در همه موارد به زندان نرفتم. آن اوایل که چند باری دستگیر شدم به خاطر سن کمی که داشتم به کانون رفتم. 

از چند سالگی سرقت را شروع کردی؟ 
از ۱۶ سالگی وارد باند سارقان شدم.
 
چرا؟ 
به خاطر هیجان و پولی که گیرم می‌آمد. البته من عاشق موتورم و از دوران کودکی موتورسواری می‌کنم. باور کن آنقدر علاقه به موتور دارم که ترک تحصیل کردم و در تعمیرگاه موتورسازی مشغول به کار شدم. همان دوران نوجوانی، دیوار مرگ را تجربه کردم و همراه گروهی کار می‌کردم. در مسابقات زیادی شرکت کردم و عاشق سرعت بودم. ۱۶ سالم بود که با تعدادی از بچه‌های محله‌مان دوست شدم. آنها سن‌شان بیشتر از من بود و خلافکار بودند. به من گفتند حیف است از دست فرمانم استفاده درست نکنم. می‌گفتند کاری برای من سراغ دارند که درآمد آن برابر است با چند ماه موتورسازی و من هم وسوسه و همراه آنها شدم. کارشان سرقت بود و من هم وظیفه‌ام موتورسواری بود تا آنها را از مهلکه‌ها و دام پلیس نجات دهم. همین موضوع باعث شد به جای ادامه ورزش موتورسواری، سرقت را انتخاب کنم. 

 چرا کانون یا زندان برای تو درس عبرت نشد؟ 
معمولاً وقتی وارد جرگه خلافکاران می‌شوی، بیرون آمدن از آن خیلی سخت است. خاک زندان دامنگیر من شد و هر زمانی آزاد می‌شدم، دوباره شروع می‌کردم. البته بار آخر که یک سال قبل از زندان آزاد شدم، تصمیم گرفتم خودم باند سرقت تشکیل بدهم. قبل از این فقط راننده بودم، اما در سرقت‌های اخیر سردسته باند بودم. 

درباره سرقت‌ها توضیح بده؟ 
ما در دو شیفت صبح و عصر سرقت می‌کردیم. معمولاً چهار نفری با دو موتورسیکلت در خیابان‌ها دور دور و طعمه‌ای انتخاب می‌کردیم. سپس دو نفرمان پیاده می‌شدیم و چاقویی زیر گلوی طعمه قرار می‌دادیم و تلفن همراهش را می‌گرفتیم و فرار می‌کردیم. 

روزی چه تعداد سرقت می‌کردید؟ 
بین شش تا هفت گوشی سرقت می‌کردیم. 

پس تعداد زیادی سرقت کرده‌اید؟ 
نه. ما یک روز که به سرقت می‌رفتیم برای اینکه شناسایی نشویم و به دام نیفتیم یک یا دو هفته سرقت را کنار می‌گذاشتیم و وقتی پول هایمان تمام می‌شد دوباره شروع به سرقت می‌کردیم و تلفن‌های سرقتی را به مالخر می‌فروختیم. 

پول‌های سرقتی را چه کار می‌کردید؟ 
خوشگذرانی. مثلاً باشگاه می‌رفتیم، قمار می‌کردیم و لباس‌های شیک می‌خریدیم. 

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟ 
نه. همه چیز طبق نقشه بود، اما بدشانسی آوردم و هنگام درگیری با مالباخته‌ای، کارت باشگاهم از جیبم افتاد و راز سرقت‌های ما آشکار شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار