جوان آنلاین: اعضای یک شبکه سرقت مسلحانه که با حمله به ساختمانهای مسکونی در تهران و کرج ساکنان را به گروگان میگرفتند و اموالشان را سرقت میکردند، در جریان تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت بازداشت شدند.
صبح دیروز، شش سارق مسلح منزل که پخش کلیپهای سرقتشان از چندی قبل باعث رعب و وحشت خانوادهها شده بود، پابند و دستبند به دست به سالن ساختمان مرکزی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ منتقل شدند. تعدادی از شاکیان هم در محل حضور داشتند، اما به خاطر ترس و وحشتی که شب سرقت در دلشان هنوز باقی مانده بود، حاضر نبودند با گانگسترهای خطرناک روبهرو شوند. دختر جوانی که همراه مادرش برای شناسایی سارقان خانهشان به اداره پلیس آمده بود با دیدن سارقان وحشت زده شد و اشک پهنای صورتش را پوشاند. زن جوان دیگری هم با چادرش صورتش را پوشاند و با دست سارقان را نشان داد و از وحشتی گفت که سارقان برای او و خانوادهاش رقم زده بودند.
عذرخواهی از مردم
سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس تهران بزرگ درباره دستگیری سارقان مسلح منازل غرب تهران گفت: اعضای این باند در سه استان مرتکب جرم شدهاند که پس از شناسایی سارقان، آنها در استان شناسایی و دستگیر شدند.
وی افزود: مجرمان یا کسانی که در معرض ارتکاب جرم هستند، بدانند اگر جرمی واقع شود پلیس قادر به کشف آن است و مردم هم بدانند که پلیس به جرائمی که اتفاق میافتد، بیتفاوت نیست و مردم به توصیهها توجه داشته باشند.
رئیس پلیس تهران بزرگ ادامه داد: این باند سارقان مسلح با باز کردن در منازل به صورت عنف وارد منازل میشدند و اقدام به سرقت میکردند. پلیس از اولین وقوع اقدامات خود را تشدید و جستوجوهایش را آغاز کرد، اما به واسطه پیچیدگی این باند، شناسایی آن مدتی طول کشید و از این بابت از مردم عذرخواهی میکنیم.
سردار محمدیان افزود: متهمان دیگری که برای سارقان پلاک خودرو جعل میکردند یا افرادی که محل سرقت را شناسایی میکردند و با سارقان همکاری داشتند، همگی شناسایی شدهاند. اگرچه این باند پنج نفره اقدام به سرقت میکردند، اما در هر سرقت به صورت چرخشی دو نفر دیگر نیز با آنها همکاری داشتند.
وی در پاسخ به سؤالی درباره گوشیقاپی یک سارق که فیلم آن در فضای مجازی دست به دست میچرخد، گفت: شیوه و شگرد سرقت موبایل همین است که همیشه میبینید، اما آنچه رخ داده یک نفر نیست، بلکه دو گروه هستند که اقدامات شناسایی هر دو گروه انجام شده و انتشار این فیلمها فقط کار ما را سخت کرده است.
ترس و لرز
دو نفر از شاکیان مادر و دختری هستند که سارقان برای آنها و دیگر اعضای خانوادهشان شبی وحشتناکی را رقم زده بودند. دختر جوان وقتی سارقان مسلح را که به دیوار تکیه داده بودند، دید دوباره رنگ از رخسارش پرید و دست و پایش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد. مادرش سعی میکرد او را آرام کند، اما ترس و وحشت شب حادثه هنوز در وجودش باقی مانده بود. دختر جوان از شب سرقت مسلحانه به خبرنگار ما گفت: ساعت ۸:۳۰ شب بود. من همراه مادر، خواهر، شوهرخواهرم و خواهرزادهام در خانه بودیم. پدرم مأموریت خارج از تهران بود و همه در انتظار برگشت او بودیم. خواهرم در آشپزخانه در حال ظرف شستن بود و خواهرزادهام هم نزدیک او بازی میکرد. متوجه شدم در ورودی باز است، فکر کردم پدرم آمده و به طرف در رفتم که با صحنهای هولناک روبهرو شدم. مردی هیکلی که صورتش را پوشانده بود و اسلحه کلاشنیکفی در دست داشت، پشت در بود و با دیدن من وارد خانه شد. پشت سر او چهار سارق نقابدار دیگر هم که کلت و سلاح سرد داشتند، وارد خانه شدند. یک لحظه شوکه شدم و نفس در سینهام حبس شد، به طوری که حتی توان حرف زدن نداشتم، اما ثانیههایی بعد جیغ بلندی کشیدم که خانوادهام فکر کردند پدرم آمده و من شوکه شدهام.
وی در ادامه افزود: بقیه اعضای خانواده با شنیدن صدای جیغ من به پذیرایی آمدند و با دیدن سارقان مسلح همه رنگ و رویشان پرید و شوکه شدند. یکی از سارقان کلت را روی سرم گذاشت و دهانم را با دستش گرفت و همه را تهدید به مرگ کرد. شوهرخواهرم میخواست به من کمک کند که یکی از سارقان قهوهخوری را برداشت به طرفش پرت و او را تهدید به مرگ کرد. یکی از سارقان دهان خواهرزادهام را با دستش گرفت تا صدای او بلند نشود و یکی هم با اسلحه کلاشنیکف به سراغ مادرم رفت. ترس و لرز همه وجود ما را فراگرفته بود و در نهایت همه ما را روی کاناپه به زور نشاندند. مرد کلاشنیکف به دست بالای سرمان بود و تهدید میکرد حرفی نزنیم و فقط به زمین نگاه کنیم. از ما خواستند طلاهایمان را به آنها بدهیم. من گردنبندم را از گردنم باز کردم و به او دادم، بقیه هم طلایشان را دادند. فکر میکردند طلای بیشتری در خانه داریم. آنها همه وسایل را به هم زدند و تعدادی هم ساعت مارکدار پیدا کردند.
۲۰ دقیقه وحشت
دختر جوان با چشمانی گریان ادامه داد: لحظات سخت و وحشتناکی را سپری میکردیم و خواهرزادهام از ترس زبانش بند آمده بود تا اینکه ما را داخل اتاقی حبس و تهدید کردند ۲۰ دقیقه بعد از اتاق خارج شویم. این ۲۰ دقیقه بر ما خیلی سخت گذشت تا اینکه بیرون آمدیم و به پلیس خبر دادیم.»
مادر دختر جوان هم گفت: از آن شب به بعد همه ما مشکل روحی و روانی پیدا کردهایم. نوهام تحت نظر روانشناس است و ما هم تحت درمان قرار داریم. دخترانم هر شب کابوس میبینند و با قرص و دارو میخوابند. آنها علاوه بر اینکه حدود یک میلیارد تومان اموال ما را سرقت کردند، آرامش و سلامتی روحی و روانیمان را هم با خودشان بردند. از پلیس کمال تشکر را داریم که سارقان را دستگیر کرده و آرامش را دوباره به ما بازگردانده است. از دستگاه قضایی میخواهیم برای آنها اشد مجازات را در نظر بگیرد تا درس عبرتی برای دیگر خلافکاران شود.
ایده سرقت مسلحانه
سردسته باند سارقان مسلح منازل، مرد ۳۲ سالهای است که شش سابقه کیفری در پروندهاش ثبت شده و چند روز قبل برای هفتمین بار دستگیر میشود. او مدعی است که از دوران کودکی علاقه زیادی به اسلحه جنگی داشته و ایده سرقت مسلحانه از منازل هم هنگام سرقت از خانهای به فکرش رسیده است.
چه شد که سارق شدی؟
طمع زیاد. میخواستم پولدار شوم و خوشگذرانی کنم. خانه خوب و ماشین مدل بالا داشته باشم. البته سرم به کار خودم گرم بود و وقتی دیدم بعضی از همشهریانم یا دوستانم خیلی زود از طریق سرقت منازل پولدار شدند، من هم وسوسه شدم و کارم را رها و شروع به سرقت کردم.
قبلاً به چه کاری مشغول بودی؟
من کارگری میکردم. چند سالی هم نانوایی کار میکردم و نان حلال برای خانوادهام درمیآوردم، اما نان حرام زیر دندانم شیرین آمد و سارق حرفهای شدم.
چه شد که سرقت از منازل را انتخاب کردی؟
سرقت از منازل هم ریسکش نسبت به سرقتهای دیگر کمتر است و هم پول بیشتری به دست میآوری. الان بیشتر خانوادهها پساندازشان را به دلار و طلا تبدیل و در خانه نگهداری میکنند.
از همان ابتدا به صورت مسلحانه سرقت میکردید؟
نه، ما اسلحه با خودمان داشتیم، اما در سرقت از آن استفاده نمیکردیم، چون خبر داشتیم که مجازات جرم سرقت مسلحانه زیاد است، اما در یکی از سرقتها ایده سرقت مسلحانه به فکرمان رسید و از آن شب به بعد سرقتهای سریالی مسلحانه ما شروع شد.
چطور این ایده به ذهنتان رسید؟
در یکی از سرقتها وقتی وارد خانهای در شمال شهر شدیم، فکر میکردیم خانه خالی و صاحبخانه یا میهمانی است یا مسافرت، اما وقتی وارد خانه شدیم در یکی از اتاقها با صاحبخانه روبهرو شدیم که خواب بود. تصمیم گرفتیم بیخیال سرقت شویم و از خانه بیرون بیاییم، اما صاحبخانه از خواب بیدار شد و من هم اسلحه کلتم را از جیبم بیرون آوردم و روی سرش گذاشتم و تهدیدش کردم که سکوت کند. او با دیدن اسلحه خیلی ترسید و وقتی هم تهدید به مرگش کردیم، نشانی محل نگهداری طلاها خانهاش را به ما داد. پس از این سرقت بود که فهمیدیم با اسلحه خیلی راحتتر میتوان سرقت کرد و به پول بیشتری رسید.
اگر اوایل سرقت مسلحانه نمیکردید، چرا اسلحه همراه داشتید؟
من از دوران کودکی عاشق اسلحه بودم. وقتی هم سرقتها را شروع کردیم برای دفاع از خودمان اسلحه خریدم، اما بعد از اولین سرقت مسلحانه با همدستانم اسلحه جنگی دیگری هم خریدیم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
ما همه با هم فامیل هستیم. پسرعمو، داماد و خواهرزاده. البته اول سه نفری میرفتیم، اما کمکم اعضای باند ما بیشتر شد.
شیوه سرقتتان چگونه بود؟
ما ابتدا خانههایی را انتخاب میکردیم که برق آن خاموش بود، یعنی مطمئن بودیم که صاحبخانه نیست. یکی از ما از روی دیوار وارد حیاط ساختمان میشد و در را باز میکرد و بعد هم با کارت در خانه را باز میکردیم و تنها پول، طلا و اجناس قیمتی سرقت میکردیم. پس از اولین سرقت مسلحانه برای ما تفاوتی نداشت که صاحبخانه باشد یا نباشد. وارد خانه میشدیم و یکی از ما با اسلحه بالای سر صاحبخانه و فرزندانش میایستاد و با تهدید محل نگهداری طلا را میگرفتیم و همه را سرقت میکردیم.
خودرویی که با آن به سرقت میرفتید، سرقتی بود؟
نه ما فقط از منازل سرقت میکردیم و سرقت خودرو کار ما نبود. با خودروی خودمان به سرقت میرفتیم. البته با پلاک جعلی که یکی از دوستانمان در شهرستان آن را برایمان میساخت.
فکر نمیکردید دستگیر شوید؟
نه، ما تمام جوانب را رعایت میکردیم. مثلاً دستکش و نقاب داشتیم و در هیچ یک از سرقتها همراه خودمان تلفن همراه نمیبردیم. به قول خودمان تمام نکات ایمنی را رعایت میکردیم تا سرنخی از خود به جا نگذاریم، اما وقتی فیلمهای ما در فضای مجازی پخش شد، احساس خطر و سعی کردیم مدتی سرقتهای تهران را کنسل کنیم.
چطوری متوجه شدید فیلمهای سرقتتان در فضای مجازی پخش شده است؟
یکبار پس از سرقت از منزلی وقتی به خانه برگشتم، دیدم خانوادهام در حال دیدن کلیپ سرقتی هستند و با هیجان نگاه میکردند. وقتی نگاه کردم دیدم سرقتی است که من و اعضای باندم چند روز قبل انجام داده بودیم.
اعضای خانوادهات تو را نشناختند؟
نه، ما در تمامی سرقتها کلاه، ماسک و دستکش داشتیم. در ضمن لباس مخصوص میپوشیدیم و پس از سرقت هم لباسهایمان را در مخفیگاهمان میگذاشتیم تا در سرقت بعدی از آن استفاده کنیم و خانوادهام اصلاً متوجه نمیشدند.
پس از مدتی دوباره شروع کردید؟
بله، برای مدتی سرقتها را در تهران تعطیل کردیم و برای سرقت به مشهد، هشتگرد و چند شهر دیگر میرفتیم.
چطور دستگیر شدید؟
پس از چند سرقت از مشهد به ویلای اجارهایمان در هشتگرد برگشتیم و مشغول تقسیم اموال سرقتی بودیم که مأموران سرمان خراب شدند و ما را دستگیر کردند.
۲۰ سرقت مسلحانه
بهمن یکی دیگر از اعضای باند سارقان مسلح منازل است. وی هیچ سابقهای ندارد و با پیشنهاد سردسته باند که از بستگانش است وارد باند سرقت مسلحانه منازل شده است.
خودت را معرفی کن؟
اسمم بهمن است و ۲۶ سال دارم.
چقدر درس خواندهای؟
کمسواد هستم.
قبلاً چکار میکردی؟
کامیون داشتم و با آن کار میکردم.
درآمدت کم بود که وارد باند سرقت شدی؟
کامیون را قسطی خریده بودم و باید اقساط کامیون را میدادم، اما توانش را نداشتم برای همین کامیون را فروختم و بیکار شدم. بعد هم به پیشنهاد سردسته باند که یکی از بستگانم است وارد باند سرقت شدم.
فکر میکنی بقیه مردم چطور زندگی میکنند؟
سکوت میکند.
سابقهداری؟
نه. اولین بار است که دستگیر شدهام.
اما خیلی حرفهای سرقت میکردید؟
باور کن سابقه ندارم، اما با آدمهای سابقهدار همدست شوی، حرفهای هم میشوی.
در کدام شهرها سرقت میکردید؟
تهران، کرج و مشهد.
درباره شیوه سرقتتان توضیح بده؟
ما اول به سراغ خانههایی میرفتیم که چراغشان خاموش بود و کسی داخل خانه نبود، اما بعد شیوه سرقتمان را به دستور سردسته باند عوض کردیم که خودش برای شما توضیح داد.
نقش تو در باند چه بود؟
من فقط کیف ابزار حمل میکردم. داخل کیف مقداری ابزار بود که طلای زنان را قیچی کنیم یا بتوانیم در ساختمانها را باز کنیم. البته در بعضی سرقتها نقش مراقب هم داشتم.
سردسته باند گفت با کارت در را باز میکردید، چه نیازی به ابزار بود؟
ممکن بود لازم شود، درهایی که قفل نبود با کارت باز میشد، اما اگر دری قفل بود باید با ابزار در را باز میکردیم.
شما هم اسلحه داشتی؟
من مسلح نبودم. دو نفر از همدستانم اسلحه داشتند
چند فقره سرقت کردید؟
حدود ۲۰ سرقت منزل داشتیم.
چقدر گیرت آمد؟
حدود ۳۰۰ میلیون که با آن قرضهایم را دادم.
حتماً بعد از آزادی دوباره شروع به سرقت میکنی؟
غلط بکنم دیگر.
وسوسه پولدار شدن
پژمان ۲۵ سال سن دارد و کوچکترین اعضای باند سارقان مسلح است. نقش او در تمامی سرقتها تهدید با اسلحه بوده تا صاحبخانه طلاها و پولها را در اختیار او و همدستانش قرار دهد.
پژمان متأهلی؟
نه، ازدواج نکردهام. البته میخواستم وقتی پولدار شوم ازدواج کنم که مأموران فرصت ندادند و خیلی زود دستگیر شدیم.
اهل کجایی؟
ما همه فامیل هستیم و اهل یکی از شهرهای غربی کشوریم.
قبل از سرقت به چه کاری مشغول بودی؟
ما گوسفنداریم. گله گوسفند داشتم.
قیمت هر گوسفند خیلی بالاست؟
معمولاً ۲۰ میلیون تومان
با این درآمد بهتر نبود همان گلهداری میکردی؟
وسوسه شدم. میخواستم خیلی زود به پولهای بادآورده برسم. وقتی سردسته باند پیشنهاد داد، قبول کردم.
دوستانت میگویند در سرقتها اسلحه کلاش دست تو بود؟
بله، اسلحه مال سردسته باند بود که به من داده بود. من فقط تهدید میکردم تا به طلا برسیم.
فکر نمیکردی تهدید با اسلحه آثار روحی و روانی بدی روی مالباختهها داشته باشد؟
ما فقط به طلا فکر میکردیم. قصدمان این بود که محل نگهداری طلاها را به ما نشان بدهند. فقط میترساندیمشان و قصد دیگری نداشتیم.
اگر کسی با اسلحه از خانوادهات سرقت کند، چه حالی پیدا میکنی؟
سکوت میکند.
چقدر پول از سرقتها گیرت آمد؟
سردسته باند همه چیز را تقسیم میکرد. در این مدت هم پولها را خرج کردم و نمیدانم چقدر به من رسیده بود. واقعیتش پول سرقتی برکت ندارد.
کجا بازداشت شدی؟
وقتی احساس خطر کردیم برای مدتی به شهرمان رفتم که مأموران به سراغم آمدند و دستگیرم کردند.
همراه همدستانت بودی؟
نه، تنها بودم. بقیه را جداگانه دستگیر کرده بودند.
حرف آخر؟
کاش وسوسه نمیشدم و الان زندگی عادی خودم را داشتم.