اخلاق در اندیشه متفکران مسلمان و همچنین در اندیشه فلاسفه قدیم بر حالتی نفسانی اشاره دارد که سبب رفتار درست در فرد میشود. اخلاق که از ریشه خلق گرفته شده، در تعریف اندیشمندان مسلمان «صورت باطنی و قیافه ثابت نفسانی انسان» دانسته شده که ممکن است نیکو یا زشت باشد.
نزد فلاسفه کلاسیک نیز اخلاق به معنای Ethics بر صفات درونی فرد اشاره دارد، در حالی که در دوره مدرن اخلاق به معنای Morality درآمده و بیشتر رفتار فرد را در نظر میگیرد و البته همین صورتگرایی در اخلاق سبب عدمتضمین اقدامات درست شده است، بنابراین اخلاق بدون نهادینهشدن صفات نیک، درون انسانها معنایی ندارد. حال نکته بسیار مهم این است که درونیشدن این صفات نیکو نیازمند تربیت است و تربیت بدون سیاست نمیتواند صورت پذیرد. این موضوعی است که باز هم در فلسفه اسلامی و کلاسیک بر آن تأکید شده و از جمله ارسطو با رد تربیت خصوصی، بر تربیت عموم شهروندان از سوی حکومت تأکید دارد و معتقد است: «تربیت افراد باید تابع قوانین معینی باشد و دوم آنکه حکومت باید اجرای آن را بر عهده گیرد.»
در اندیشه امام خمینی (ره) نیز تربیت انسان نیازمند برنامه و سازوکاری برای اجرای آن برنامه است و این سازوکار همان حکومت دینی است. این موضوع بر این فرض بنا شده است که اسلام در همه حوزههای فردی، اجتماعی و سیاسی صاحبنظر و دارای قوانین است. اساساً یکی از مبانی استدلالی حضرت امام (ره) در زمینه ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، همین جامعیت اسلام است که انسان را به عنوان یک موجود چندبعدی میتواند هدایت و زمینه رشد او را در همه ابعاد (طبیعی، برزخی، عقلانی و روحانی) فراهم کند.
با این توضیحات، سیاست بستر اصلی تربیت جامعه برای کسب فضایل اخلاقی محسوب میشود و این خود ضمن اینکه معیاری برای ارزیابی سیاستمداران است، بیانگر این بوده که تضعیف حوزه سیاست به معنای تخریب بستر اصلی رشد و تربیت جامعه است.
سیاست امروزه به حوزه کسب قدرت تقلیل یافته است. در اینجا مجال این نیست که نقد برخی فلاسفه معاصر غرب بر این تقلیلگرایی و تلاش آنها برای احیای سیاست در معنای قدیم را که همسو با اخلاق دانسته میشد، مرور کنیم، اما به صورت خلاصه باید گفت سیاست در معنای اصلی خود عرصه دفاع خردمندانه، مفتخرانه و شجاعانه از خیر عمومی است. خیر عمومی نیز آنچه شایسته یک زندگی انسانی است و البته انسان در معنای جامع- که دین اسلام هم بر آن تأکید میکند- و آن توجه به هم ابعاد مادی و هم روحانی اوست. این معانی را در اینجا بگذاریم و نقبی به تاریخ معاصر ایران بزنیم.
انقلاب مشروطه یکی از تحولات بسیار مهم تاریخ معاصر ایران است که هم سابقه طولانی مدنیت در جامعه ایران- در مقایسه با بسیاری از کشورهای آسیا- را نشان میدهد و هم رویگردانی و ناامیدی سریع نخبگان و مردم را. این رویگردانی و ناامیدی البته دلایل خاص و گاه موجهی دارد و آن آلودهشدن مشروطه به افکار وارداتی، ایفای نقش نخبگان وابسته، درگیریهای خیابانی و هرجومرجهای بعد از آن است، اما هر چه بود خالیشدن صحنه سیاست از نخبگان دغدغهمند، یعنی کسانی که از خاستگاه هویت اسلامی- ایرانی دغدغه حفظ کشور از دخالت اجانب را داشتند، به وضعیتی آشفته منجر شد که از فتح تهران تا کودتای سیدضیاء و رضاخان، یعنی از ۲۲ تیر ۱۲۸۸ تا سوم اسفند ۱۲۹۹، دولت ایران ۱۹ بار تغییر کرد، یعنی تقریباً دو کابینه در هر سال و گاه عمر برخی از این کابینهها، مانند کابینه دوم عبدالمجیدمیرزا عینالدوله، بسیار محدود و فقط دو ماه بود.
به این ترتیب آشفتگی و بیثباتی سیاسی نتیجه قهر نخبگان با حوزه سیاست است و تجربه این اوضاع در تاریخ معاصر ایران حاصلی نه برای مردم، بلکه برای درباریان و دولتهای خارجی داشته است. اهمیت مشارکت در انتخابات را باید از این منظر نگریست. مشارکت در انتخابات، باوجود عدمچشمپوشی از مشکلات اقتصادی و سیاسی این روزها، پا نهادن بر علایق و انتخابهای شخصی و دفاع از ثبات سیاسی است که در طول تاریخ فقدان آن زمینه تضعیف قدرت ملی و دخالت اجانب را فراهم کرده و برون آمدن از حوزه علایق شخصی، عین اخلاق است. به این ترتیب مشارکت در انتخابات یک امر اخلاقی خواهد بود و زمینه زندهنگهداشتن حوزه سیاست و رشد و پرورش ملت را فراهم خواهد کرد. همه اینها البته به معنای نادیدهگرفتن سخن منتقدان نیست. آنان مدعی هستند حضور و مشارکت در انتخابات تاکنون، بهره چندانی از ثبات سیاسی نصیب اصلاح و حل مشکلات نکرده است. در پاسخ باید گفت نخست اینکه مانع اصلی حل مشکلات، کشاندن بازی قدرت به درون ساختار سیاسی بوده و این مانع نیز بدون حضور در عرصه سیاست برطرف نخواهد شد. دستکم راهحل، قهر و دوری نیست، دوم اینکه مروری بر عملکرد قوای سهگانه نشان میدهد هرگاه دولت و مجلس، از پشتیبانی مردمی بیشتری برخوردار بودهاند، قدرت بیشتری برای مقابله با مشکلات و همچنین دفاع از منافع ملی در عرصه بینالملل داشته و بیشتر موفق بودهاند. در مجموع مشارکت به مثابه یک امر اخلاقی گذر از منافع و علایق شخصی و اندیشیدن به سرنوشت کشور و ملت این امر را ایجاب میکند.
* استادیار علوم سیاسی/ مجتمع آموزش عالی
شهید محلاتی