۸۰ درصد از آسیبهای اجتماعی کشور در استان تهران اتفاق میافتد. این موضوع را حسین کاغذلو، معاون استاندار تهران اعلام کردهاست که نشان از تمرکز عمده آسیبهای اجتماعی در این بخش از کشور دارد که علاوه بر اعلام، نیاز به توجه هم دارد.
براساس اطلاعات آماری سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، تحولات جمعیتی این استان از سال ۱۳۵۵ تا ۱۴۰۳ نشان میدهد در این مدت جمعیت استان تهران از ۴ میلیون و ۹۸۱ هزار و ۳۴۹ نفر به ۱۴ میلیون و ۴۲۵ هزار نفر رسیدهاست. براساس این آمار در سال ۱۳۶۵ جمعیت تهران به ۶ میلیون و ۹۲۴ هزار و ۷۱ نفر، سال ۱۳۷۵ نیز ۸ میلیون و ۹۵۸ هزار و ۷۲۲ نفر، سال ۱۳۸۵ به جمعیت ۱۱ میلیون و ۳۴۵ هزار و ۳۷۵ نفر و در سال ۱۳۹۵ جمعیت استان تهران به ۱۳ میلیون و ۲۶۷ هزار و ۶۳۷ نفر رسیدهاست که براساس برآوردهای مرکز آمار ایران پایتخت در سال ۱۴۰۳ با تفاوت جمعیتی حدود یک میلیون و ۱۵۷ هزار و ۳۶۳ نفر به ۱۴ میلیون و ۴۲۵ هزار نفر میرسد. آمارها همچنین نشان میدهد ۶/۱۶ درصد جمعیت کل کشور در استان تهران زندگی میکنند. براساس گزارش استاندار تهران که آبان ماه سال قبل اعلام شد، استان تهران دارای ۱۵ شهرستان است، ۳۳ درصد درآمد کشور در این استان محقق میشود. تراکم جمعیت تهران هم ۹۵۷ نفر در هر کیلومتر است که این تراکم در کشور ۴۹ نفر در هر کیلومتر است؛ یعنی تهران ۱۹ برابر کشور تراکم جمعیتی دارد و مهاجرپذیرترین استان کشور است. ۲تا ۳ میلیون اتباع هم در این استان زندگی میکنند که بخشی از این آمار غیرمجاز هستند. گزارش پلیس هم در اینباره نشان میدهد شهر تهران ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر جمعیت ثابت و حدود ۴ میلیون نفر جمعیت شناور دارد.
مواد مخدر، سرقت، بیکاری، طلاق، مشروب، انحرافهای اخلاقی، مهاجران افغانی و پیامدهای ناشی از آن عمدهترین آسیبهای پیش روی جامعه خصوصاً در استان و شهر تهران است که بین فراوانی این آمار در استان تهران در نسبت کل کشور شکاف فراوانی وجود دارد؛ به این معنا که ۸۰ درصد این آسیبها بین ۶/۱۶ درصد جمعیت کشور رقم میخورد و ۲۰ درصد آسیبهای باقی مانده بین ۴/۸۳ درصد جمعیت در سایر استانها اتفاق میافتد! تمرکز ۸۰ درصد آسیبهای اجتماعی در یک جغرافیای معین البته یک امتیاز دارد و آن اینکه دولتها تلاش خود را برای رفع آسیبها در همین جغرافیا متمرکز کنند که این اتفاق نیفتاده و ظاهراً هم قرار نیست اتفاق تازهای در اینباره رقم بخورد. بروز هر آسیباجتماعی به آسیبهای بیشتری منجر میشود و این موضوعی است که سالهاست جامعه را به خود مبتلا کردهاست. تجربه نشان میدهد هر چه زمان میگذرد، میزان ابتلا به آسیبها بیشتر میشود. در این میان تلاش دولتها به جای اینکه متوجه زمینههای بروز آسیبها باشد، روی برخورد با عوامل آسیب متمرکز شدهاست؛ مثلاً اتباع افغان از عمدهترین آسیبهای اجتماعی استان تهران هستند. دولتها مرزها را باز میگذارند و آنها سرشان را پایین میاندازند و به هر جا بخواهند میروند. کلید بیشتر ویلاها و باغهای دماوند، لواسان، ورامین و فیروزکوه در جیب همین اتباع است و شبها هر که را بخواهند به آنجا میبرند و روی تختهای گرم و نرمش میخوابند. منابع کشور را مفت مصرف میکنند، به نوامیس مردم تعرض و به راحتی مرتکب جرم میشوند و یکشبه غیبشان میزند و دست جن هم به آنها نمیرسد. اگر هم پلیس آنها را بازداشت و ردمرز کند، قبل از رسیدن مأموران به محل کارشان از مسیرهایی که بلدند به ایران برمیگردند. آنها هیچ هویتی ندارند و هر جا بروند با هویت تازهای خودشان را معرفی میکنند و دوباره مشغول کار میشوند. دولت مستقر و دولت قبل وعده دادند بساط این آسیبها را جمع کنند، اما اگر سری به بعضی از همین محلههای یاد شده بزنید، تصور میشود در یکی از کوچههای کابل حرکت میکنید! وجود یک آسیب، صرفاً خود آسیب را شامل نمیشود، بلکه پیامدهایی دارد که دامن آن جامعه را مبتلا میکند. این موضوع در مورد سایر آسیبها هم صدق میکند و کارکرد دولتها به جای عملگرایی به مشاهدهگرایی وضعیت موجود تنزل پیدا کردهاست. روشن است عمده جمعیت کشور در پایتخت تمرکز پیدا کردهاست، بنابراین به دلیل عدم توجه به زیرساختهایی که برای تمرکز چنین جمعیتی لازم است دامنه آسیبهای آن هم شدت بیشتری دارد. این روزها که با قطع شدن مکرر برق همراه است، جامعه بیش از هر زمان دیگری در تنگناهای شدید معیشتی به معضلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی مبتلا شده و قانون نزد بدنه اجتماعی منزلت خود را از دست دادهاست، بنابراین روشن است در چنین وضعیتی آسیب راه خود را پیدا میکند و با وعده و وعید هم از بین نمیرود.