دروغ بزرگی است اگر بگویند غنیسازی فقط به درد ساخت بمب میخورد؛ دروغی که سالها با آن به افکار عمومی جهان خوراک دادهاند تا مسیر پیشرفت یک ملت را ببندند، اما امروز، در جهانی که هر وات انرژی، حکم طلا را دارد، غنیسازی یعنی «حق تنفس»، یعنی «اکسیژن توسعه»، یعنی «اقتصاد آینده». اگر نفت روزی قدرت ژئوپلتیک بود، اورانیوم غنیشده آینده فناوری و امنیت اقتصادی جهان است، پس اگر ایران میگوید: «هیچ سناریویی وجود ندارد که در آن ایران از حق خود برای غنیسازی با اهداف صلحآمیز چشمپوشی کند»، نه یک موضع سیاسی بلکه یک خطمشی اقتصادی ملی را فریاد میزند. در دنیای امروز، بدون انرژی پایدار، توسعه مفهومی ندارد. کشورهایی که دیرتر به منابع انرژی پاک و مطمئن دست پیدا کنند، از رقابت جهانی باز میمانند. ایران ما با منابع طبیعی اورانیوم و دانش بومیشده غنیسازی، این فرصت را دارد که نهتنها نیاز خود را تأمین کند، بلکه صادرکننده فناوری و سوخت باشد. هیچ عقل اقتصادی نمیپذیرد که چنین دارایی بزرگی، به بهانه توافقی مبهم یا فشاری خارجی بر زمین بماند.
«غنیسازی» برای ایران یک انتخاب نیست، یک ضرورت است. نگاهی به مصرف برق ایران بیندازید: رشد سالانه بالای ۷درصد، بحران کمآبی و شبکهای که در تابستانها نفس میکشد. حالا بدون منابع آبی لازم برای توسعه نیروگاههای برقابی و با محدودیتهای جدی در سوخت فسیلی، چه راهی جز انرژی هستهای داریم؟ نیروگاههای هستهای نهتنها کممصرفترین گزینه در مصرف آب هستند، بلکه قابلیت تولید برق پایدار در مقیاس بالا را دارند، اما فقط برق نیست. غنیسازی پشتوانه توسعه صنایع پزشکی، کشاورزی، غذایی و حتی فضایی هم است. رادیوداروهایی که امروز در درمان سرطان استفاده میشوند، به لطف فناوری هستهای تولید میشوند. ایزوتوپهای پایدار که در صنعت، پزشکی و کشاورزی کاربرد دارند، تنها از طریق فرایندهای پیچیده هستهای به دست میآیند. در کشاورزی هستهای، بهبود بذر، کنترل آفات و افزایش بهرهوری خاک با استفاده از فناوری هستهای انجام میشود. این یعنی غنیسازی، صرفاً یک فعالیت فنی نیست، یک زنجیره ارزشی برای کل اقتصاد است.
این واقعیت را هم نباید فراموش کرد که انرژی هستهای، برخلاف سوختهای فسیلی، آلایندگی کربنی ندارد. در جهانی که مقابله با گرمایش زمین به یک وظیفه همگانی تبدیل شده است و بسیاری از کشورها برای رسیدن به «صفر خالص کربن» برنامهریزی کردهاند، انرژی هستهای به عنوان یکی از گزینههای مهم برای توسعه اقتصاد سبز مورد توجه است. کشورهایی مانند فرانسه، سوئیس، ژاپن، کرهجنوبی و حتی امریکا، بخش قابل توجهی از برق خود را از نیروگاههای هستهای تأمین میکنند و در عین حال، تلاش دارند چرخه سوخت خود را مستقل نگه دارند. چرا؟ چون «استقلال انرژی» یعنی «استقلال سیاسی و اقتصادی»، پس سؤال مهم این است: چرا ایران نباید چنین حقی داشته باشد؟ مگر نه اینکه امنیت انرژی، بخشی از امنیت ملی است؟ مگر نه اینکه کشورهای پیشرفته، فناوری غنیسازی را، چون گنجینهای استراتژیک حفظ میکنند و انتقال آن به سایر کشورها را ممنوع یا محدود کردهاند؟ این حساسیت جهانی دقیقاً از آن جهت است که غنیسازی، شاهکلید قدرت اقتصادی و صنعتی آینده است.
نگاهی به روند تحولات جهانی نشان میدهد مسیر انرژی، بهسوی هستهای شدن بازگشته است. بعد از سالها که برخی دولتها تحت فشار افکار عمومی، پروژههای هستهای را متوقف کردند، حالا در سایه بحران انرژی، تحریم گاز روسیه و نیاز به منابع پایدار، شاهد بازگشایی و حتی ساخت نیروگاههای جدید هستیم. کشورهایی مانند آلمان و ژاپن که روزگاری برنامههای هستهای خود را متوقف کرده بودند، دوباره در حال بازنگری هستند. این بازگشت جهانی، مهر تأییدی است بر آیندهدار بودن انرژی هستهای. در این میان، ایران با داشتن بیش از ۴ هزارو۳۰۰تن ذخایر اورانیوم طبیعی تضمینشده (طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی)، یکی از معدود کشورهایی است که هم منابع اولیه را دارد، هم نیروی انسانی متخصص، هم زیرساختهای فنی و هم تجربه عملیاتی در حوزه غنیسازی. این ظرفیتها اگر توسعه یابند، میتوانند کشورمان را به یکی از بازیگران مهم بازار انرژی جهان تبدیل کنند، در بازاری که سوخت هستهای و فناوریهای آن، به مراتب ارزشمندتر از نفت خواهد بود.
از سوی دیگر، توسعه صنعت هستهای در ایران، پیامی روشن به نسل آینده نیز است؛ کشوری که بتواند زنجیره کامل فناوری هستهای را بومیسازی کند، توان ایستادگی در برابر فشارهای بینالمللی را خواهد داشت. در شرایطی که هر روز بخشی از اقتصاد ایران ما با تحریم یا محدودیت روبهرو است، تنها راه برونرفت، تکیه بر مزیتهای راهبردی داخلی است. غنیسازی اورانیوم، یکی از برجستهترین این مزیتهاست؛ هم به لحاظ فناورانه، هم به لحاظ ژئوپلتیک و هم از منظر اقتصادی. بدیهی است رعایت استانداردهای ایمنی و مدیریت دقیق پسماندهای هستهای از جمله الزاماتی است که در حال انجام است و به برنامه صلحآمیز هستهای ایرانمان کمک میکند، اما نکته اساسی این است که داشتن چنین برنامهای، نهتنها حق ایران، بلکه وظیفهای تاریخی در برابر نسلهای آینده است.
مهمترین نکته، آن است که غنیسازی، یک مسئله ملی است؛ فراتر از جناحبندیهای سیاسی، فراتر از دولتها و مجالس مختلف. همانگونه که دانشمندان شهیدی همچون مجید شهریاری جان خود را برای حفظ این مسیر دادند، ما نیز موظفیم از این دستاورد دفاع کنیم، نه فقط به عنوان «حقوق هستهای»، بلکه به عنوان «حق توسعه» و «حق آینده». اگر امروز برخی در دنیا از واژه «غنیسازی» هراس دارند، ما از آن افتخار میسازیم، چون برای ما، غنیسازی یعنی غنای ملی، یعنی پشتوانه تولید، استقلال انرژی، صادرات فناوری، اشتغال نخبگان و ورود به باشگاه کشورهای آیندهنگر و این را نباید فراموش کرد که در عصر نبردهای فناورانه، کشورهایی برندهاند که زودتر، هوشمندتر و با ارادهقویتر وارد میدان شوند. ایران، با حق غنیسازی، دروازهای به سوی آینده گشوده است؛ آیندهای که در آن، انرژی هستهای نه تهدید، بلکه امید خواهد بود، امیدی برای توسعه، امیدی برای رفاه و امیدی برای استقلال؛ و حتماً فراموش نکنیم که صنعت هستهای، فقط یک فناوری نیست، یک زنجیره گسترده اقتصادی است که از معدن تا نیروگاه، از آزمایشگاه تا بیمارستان و از دانشگاه تا بازار صادرات را در بر میگیرد. صدها شرکت دانشبنیان، دهها هزار متخصص و میلیاردها دلار ظرفیت نهفته، در گرو تداوم و توسعه این مسیر است. اگر غنیسازی متوقف شود، نهتنها برق کممیآوریم، بلکه اکوسیستم اقتصادی پیرامون آن نیز فرو میریزد. جوان ایرانی، دانشآموخته ایرانی و صنعتگر ایرانی، باید بداند که کشورش به او نیاز دارد، نه برای ساخت بمب، بلکه برای ساخت آینده؛ آیندهای که در آن، ایران ما صادرکننده فناوری صلحآمیز هستهای به دیگر کشورهای منطقه باشد، آیندهای که به جای واردات، با توان داخلی، چرخ توسعه بچرخد. در جهانی که امنیت غذایی، سلامت و انرژی به چالشهای اصلی تبدیل شدهاند، داشتن صنعت هستهای بومی و پیشرفته، یک مزیت استراتژیک غیرقابل جایگزین است. ما از این حق کوتاه نمیآییم، چون این حق، «حق زندگی با عزت» است، هم برای امروز، هم برای فرزندانمان. حق غنیسازی، یعنی حق نفس کشیدن در دنیایی که نفسها را به قیمت وابستگی میخرند.