هدف در جنگ مدرن ادراکی، نهتنها روی آنچه افراد هدف فکر میکنند، بلکه روی چگونگی تفکر آنان و در نهایت چگونگی عملکردشان اثرگذاری میشود. ناتو تا سال ۲۰۲۰ پنج حوزه جنگی زمین، هوا، دریا، فضا، فضای سایبری را به رسمیت میشناخت. اخیرأ کارشناسان این سازمان میگویند عملاً یک حوزه دیگر را به پنج حوزه موارد فوق باید افزود: حوزه جنگ شناختی. جنگ شناختی، شناخت انسانها را با روش دستکاری روانشناختی یا مهندسی افکار مورد هدف قرار میدهد.
در این جنگ، به گفته «جیمز جوردانو»، ذهن انسانها به میدان نبرد تبدیل میشود. متخصص علوم اعصاب، مغز انسان را میدان نبرد قرن ۲۱ معرفی میکند.
آیا افرادی را دیدهاید که تا چند ماه قبل به اعتقادات خود به شدت پایبند بودهاند و اکنون همان اعتقادات را خرافات تلقی میکنند. این افراد مورد اصابت گلوله دشمن در جنگ شناختی قرار گرفتهاند. بدون اینکه هیچ جراحتی در بدن خود احساس کنند.
از ویژگیهای مهم این جنگ متکی بودن بر زیرساخت رسانههای نوین سایبری است؛ که تفکر آدمی را مورد هدف قرار میدهد. درک این نکته مهم است که مغز انسان مثل سایر اعضای او گاهی ممکن است عملکرد توأم با خطا داشته باشد. هدف جنگ شناختی همان هدف جنگ سخت است که در نهایت از پای درآوردن حریف است.
روش عمل در نبرد شناختی، مشروعیتزدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداستزدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی جامعه و از بین رفتن سرمایه اجتماعی و نیروهای مردمی یک کشور شود. جوزف نای مبدع عبارت «SOFT POWER» نیز قدرت نرم یک کشور را از سه طریق فرهنگ، ارزشهای سیاسی و سیاست خارجه آن کشور قابل تأمین میداند.
پیوست دستکاری ذهنی در جنگ شناختی از مهمترین ابزارهای ایجاد (زهرهای شناختی) است که شامل:
دستکاری حسی، شناختی و روانشناختی سیاسی است. مرحله بعد از دستکاری ذهنی، کاربست تهاجم روانی است که با چهار تکنیک زیر عملیاتی میشود:
تبلیغات، ناامیدسازی، از کارانداختن انگیزه و ایستایی کردن جامعه.
جنگ شناختی، جنگ آینده با هدف تسخیر سهگانه ذهن، درک معنا، شکلدهی کنش و واکنش است. در این مسیر، استعمار پلتفرمی و سلاخی سایبری باهدف کاهش تابآوری اجتماعی با تاکتیک سیلاب اطلاعات و تکنیک غرق مصنوعی، بستر این نبرد است. قبل از شلیک گلولهها، متقاعد کردن مردم در طول خصومتها، پنهان کردن، تحریک و تهییج و پس از جنگ، ساکت کردن انتقاد و شکل دادن به برداشتهای شخصی شده، از روشهای موذیانه اقناعی تحمیلی در جنگ شناختی است.
در زمان پردازش اطلاعات نیز مخاطبان، قربانی میانبرهای شناختی میشوند تا در نهایت ناهمخوانی باورها در جامعه هدف، مرجعیت رسانهای و میدانداری روایت را به خلق بحرانهای جعلی و پلهای و غیرقابلمهار تبدیل کنند.