جوان آنلاین: راه هنوز باز است، حتی وقتی درها را ببندند. در دل روزهایی که تیترهای ناامیدکننده، بار سنگینی بر شانه اقتصاد گذاشتهاند، سفر میتواند دوباره چرخ امید را بچرخاند. در کشوری که در چهارراه تاریخ و تمدن ایستاده، هر کاروان گردشگر یعنی بازگشت زندگی به بازارهای کوچک، بومگردیهای محلی، کارگاههای صنایعدستی و هتلهای نیمهخاموش. حالا که جهان با جنگی چندوجهی روبهروست و تحریم و بحران، فرصتهای تازه را زیر خاکستر میپوشاند، شاید هیچ چیز مثل گردشگری نتواند سرمایه اجتماعی را تقویت کند و جریان نقدینگی تازهای به رگهای شهرها و روستاهای کمرمق برساند. مسئولان فرهنگی این روزها درست بر همین نقطه دست گذاشتهاند: اینکه سفر فقط تفریح نیست، نسخهای است برای زندهماندن اقتصاد ملی.
این روزها اگر در کوچهپسکوچههای شهر بگردی، شاید مسافری نبینی که با کولهپشتیاش برای خرید سوغات چانه بزند. خیلیها سفر را از سبد خانواده بیرون گذاشتهاند. خرجهای بیامان زندگی، گرانی بلیت، هزینه اقامت و نگرانیهای روانی، همه دست به دست هم دادهاند تا صنعت گردشگری مثل بیماری در بستر افتاده باشد. اما پشت این تصویر کمرمق، حقیقت دیگری در جریان است: گردشگری نه یک هزینه اضافی که یک ابزار نجات اقتصادی است. این روزها دولت تلاش میکند، همین پیام را دوباره زنده کند.
چرا گردشگری؟
پاسخ ساده است. گردشگری سریعترین صنعت در ایجاد شغل است. نیازی به تأسیسات پیچیده و تکنولوژیهای بزرگ ندارد. سرمایهگذار خصوصی میتواند با کمترین بودجه، یک بومگردی را سرپا کند، چند نفر محلی را مشغول کار کند و بازاری تازه برای صنایعدستی بسازد. پولی که گردشگر خرج میکند، مستقیم وارد جیب مردم میشود. این یعنی اقتصاد خرد در دل بحران نفس میکشد. درست در همین نقطه است که مسئولان فرهنگی میگویند: «گردشگری موتور بازآفرینی اقتصادی است.»
سفر در متن تحولات ژئوپلیتیکی.
اما چرا حالا؟ مگر سفر در روزگار عادی هم مهم نیست؟ پاسخ اینجاست: هرچه بحران بزرگتر باشد، نیاز به راهحلهای کوچک و پایدار بیشتر میشود. وقتی تولید صنعتی با تحریمها دستوپنجه نرم میکند، نفتوگاز درگیر تحولات منطقهای است و کشاورزی زیر فشار خشکسالی کمر خم کرده، صنعت گردشگری میتواند در همین وضعیت، سهم خودش را در ارزآوری و اشتغال ایفا کند. هر گردشگر خارجی یعنی ورود ارز بدون نیاز به صادرات نفت یا عبور از کانالهای دشوار بانکی.
سیاستهای حمایتی، از شعار تا عمل
سیاست حمایتی دولت در این مسیر چیست؟ مسئولان گفتهاند، معافیتهای مالیاتی برای فعالان گردشگری در راه است. بیمهنامههای حمایتی، تسهیلات ارزانقیمت و پوششهای حمایتی از بومگردان، آژانسهای مسافرتی، هتلداران و راهنمایان تور. اینها اگر فقط در حد وعده نماند، میتواند رمق تازهای به صنایعی بدهد که در دوره کرونا و حالا در موج تحولات منطقهای، نفسشان به شماره افتاده است.
گردشگر داخلی، ذخیره طلایی در بحران
یک نکته مهم در این سیاست جدید، اولویتدادن به گردشگر داخلی است. تجربه سالهای تحریم و کرونا نشان داده است، اگر گردشگر داخلی به سفر برود، میتواند موتور اقتصادی گردشگری را روشن نگه دارد؛ حتی وقتی مرزها بسته یا محدود باشد. سفرهای داخلی، بازار حملونقل، اقامت، صنایعدستی و غذا را رونق میدهد. شاید یک خانواده ایرانی بهجای سفر ترکیه یا ارمنستان، تعطیلات خود را در یزد یا کردستان بگذراند. این یعنی ریال در کشور میچرخد و روستاهای دورافتاده هم سهمی از اقتصاد پیدا میکنند.
نگاه منطقهای از آسیای میانه تا خلیجفارس.
اما چشمانداز بلندمدت گردشگری ایران نباید فقط به داخل محدود بماند. مسئولان فرهنگی تأکید دارند که بازارهای منطقهای مثل آسیای میانه، قفقاز و خلیجفارس میتواند فرصتهای تازهای برای جذب گردشگر خارجی باشد. این یعنی ایران باید از دیپلماسی گردشگری استفاده کند، روادید آسانتر، تبلیغات هدفمند و تصویر مثبت از ایران، میتواند دروازههای تازهای برای ارزآوری باز کند.
نبرد روایتها، تصویر ایران واقعی
در روزگاری که رسانههای معاند، تصویر ایران را تاریک و ناامن نشان میدهند، روایتسازی یکی از جبهههای اصلی است. ایران باید روایت خودش را بسازد: کشوری با تاریخ هزارانساله، مردم میهماننواز و فرهنگ غنی. در این نبرد رسانهای، گردشگری نهتنها به اقتصاد کمک میکند، بلکه سرمایه اجتماعی و تصویر ملی را هم بازسازی میکند. کشورمان تنها مقصدی نیست که فقط جاذبه طبیعی دارد، ایران مفهومی است که در عاشورا، مقاومت و ایثار ریشه دوانده است. گردشگری مذهبی، در قالب زیارت اربعین و سفر به اماکن متبرکه، هر سال میلیونها نفر را به حرکت درمیآورد و همین خودش یکی از بزرگترین شاخههای گردشگری و اقتصاد محلی است.
چالشهای بزرگ پیشرو.
اما همهچیز به همین سادگی نیست. زیرساختهای گردشگری در بسیاری از استانها هنوز عقبمانده است. راههای نامناسب، خدمات ضعیف، کمبود نیروی کار آموزشدیده و تورم مزمن، همه موانعیاند که نمیگذارند این صنعت به تمام ظرفیت خود برسد. اگرچه دولت وعده داده برای بازسازی استانهای آسیبدیده برنامهریزی میکند، اما بدون سرمایهگذاری خصوصی، اتفاق بزرگی نمیافتد.
مسیر پیشرو، امید یا رؤیا؟
در دل همه این دشواریها، یک نکته روشن است: مردم ایران نشان دادهاند، در سختترین روزها دست از سفر نمیکشند، اگر مسیر باز باشد. سفر در فرهنگ ایرانی یعنی زندگی. یعنی دیدن، تجربهکردن و امید بستن. حالا این امید باید در قالب سیاستگذاری درست، زیرساخت مناسب و روایتسازی حرفهای زنده بماند.