جوان آنلاین: تنگه تایوان این روزها به خط تماس داغ میان ایالاتمتحده و چین تبدیل شده است. افزایش مانورهای نظامی، رقابت سر فناوری، صفبندی متحدان منطقهای و بازی پیچیده ابهام استراتژیک واشینگتن، همگی نشان از شکلگیری یک نظم نوین یا شاید درگیری خطرناک در قلب آسیا دارند. در جهان امروز که رویارویی قدرتها دیگر نه در میدانهای نبرد سنتی، بلکه در مرزهای فناوری، ژئوپلتیک و اتحادهای چندلایه تعریف میشود، آسیای جنوبشرقی، بهویژه تنگه باریک تایوان به یکی از حساسترین نقاط جهان بدل شده است. این تنگه نه فقط مرز میان سرزمین چین و جزیره تایوان که مرز میان نظم جهانی مورد نظر پکن و واشینگتن است.
یک ملت، ۲ تعبیر
تایوان از سال ۱۹۴۹ که ملیگرایان چینی پس از شکست از کمونیستها به آن پناه بردند، خود را حکومتی مستقل میداند. اما برای پکن، این جزیره بخشی از «چین واحد» است و وحدت دوباره آن با سرزمین اصلی نه تنها یک مأموریت تاریخی بلکه ضرورتی سیاسی برای حفظ اقتدار حزب کمونیست تلقی میشود. در سوی دیگر، بسیاری از مردم تایوان، به ویژه نسل جدید، نه تنها علاقهای به پیوستن به سرزمین اصلی ندارند، بلکه هویت خود را مستقل از چین تعریف میکنند. این شکاف هویتی، ریشه اختلافی است که حالا به میدان رقابت بینالمللی کشیده شده است. برای پکن، اما تایوان فقط یک مسئله نمادین یا تاریخی نیست؛ بلکه مرکز تولید تراشههای پیشرفته جهان است که آینده صنعتی چین به آن وابسته خواهد بود. سلطه بر این جزیره، علاوه بر تقویت ظرفیتهای تکنولوژیک چین، راهی برای شکستن زنجیره محاصره دریایی امریکا در منطقه نیز خواهد بود. پیشفرض سیاستگذاران چینی این است که تسلط بر تایوان، نه تنها به تقویت امنیت ملی و استقلال فناورانه کمک میکند، بلکه موقعیت جهانی چین را نیز تثبیت خواهد کرد.
در ماههای گذشته، چین بهطور بیسابقهای جنگندهها و ناوهای خود را به نزدیکی تایوان فرستاده است. اقدامی که بسیاری آن را تمرینی برای محاصره احتمالی این جزیره ارزیابی کردهاند. ارتش چین در برخی از رزمایشهای خود صریحاً «تسخیر تایوان» را شبیهسازی و پیامهای آشکاری به امریکا و متحدانش مخابره کرده است. همزمان، ایالات متحده نیز با اعزام ناوهای هواپیمابر به دریای چین جنوبی، رزمایشهای مشترک با ژاپن و فیلیپین و دیدارهای رسمی با مقامهای تایوانی، نشان داده قصد عقبنشینی از حمایت سنتی خود را ندارد. این وضعیت، منطقه را وارد نوعی «رقابت اعصاب» کرده است.
سیاست رسمی امریکا نسبت به تایوان همواره ترکیبی از حمایت نظامی و ابهام سیاسی بوده است. واشینگتن اصل «چین واحد» را پذیرفته، اما در عین حال بر اساس قانون مصوب ۱۹۷۹، به تایوان تجهیزات نظامی میفروشد و وعده حمایت از دفاع آن را میدهد. اما در دوران بایدن، این سیاست به سمت شفافیت چرخید. رئیسجمهور قبلی امریکا، تاکنون چندین بار صریحاً اعلام کرده در صورت حمله چین به تایوان، امریکا مداخله نظامی خواهد کرد. هرچند این اظهارات بارها با تعدیل مقامات دیگر روبهرو شدهاست.
با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، سیاست خارجی ایالاتمتحده در قبال چین بار دیگر رنگ و بوی تندتری به خود گرفته است. برخلاف بایدن که با تأکید بر اتحادهای منطقهای و دفاع چندجانبه از تایوان به دنبال مهار نرم چین بود، ترامپ تمرکز خود را بر فشار اقتصادی و تقابل آشکار قرار داده است. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوریاش، با آغاز جنگ تجاری با چین و حمایت بیپرده از فروش تسلیحات پیشرفته به تایوان، مسیر تازهای در روابط دوجانبه گشود. اکنون در دور دوم نیز بار دیگر وعده داده چین را بهخاطر «رفتارهایش در شرق آسیا» پاسخگو خواهد کرد.
تیم امنیت ملی ترامپ از ایده «توازن سختافزاری» به معنای افزایش استقرار تسلیحات، پهپادها و رادارهای پیشرفته در تایوان و پیرامون آن حمایت میکند. در عین حال، دولت او با مواضعی صریحتر نسبت به اصل «ابهام استراتژیک» برخورد و صراحتاً اعلام کرده در صورت اقدام نظامی چین علیه تایوان، امریکا بلافاصله واکنش نشان خواهد داد. هرچند برخی در درون سیستم امنیتی امریکا نگرانند لحن تند ترامپ و بیاعتمادی متقابل با پکن، خطر اشتباه محاسباتی را افزایش دهد.
شکلگیری کمربند ضدچینی
با گسترش تنشها، کشورهای منطقه نیز دست به انتخاب زدهاند. ژاپن و استرالیا بهشکل علنی به امریکا نزدیکتر شدهاند. فیلیپین که در سالهای گذشته سعی در موازنه میان واشینگتن و پکن داشت، اکنون بار دیگر پایگاههای نظامی خود را روی نیروهای امریکایی گشوده است. در این میان، چین نیز روابط خود با روسیه، کرهشمالی و برخی کشورهای جنوبشرقی آسیا را تقویت کرده است. در واقع آنچه امروز در آسیا شاهد آن هستیم، یادآور دوران جنگ سرد، اما با قواعدی جدید است. رقابتی چندوجهی با محوریت فناوری، امنیت، اقتصاد و نفوذ منطقهای.
هرچند فضای منطقه بهشدت ملتهب است، اما تحلیلگران معتقدند، احتمال درگیری مستقیم در کوتاهمدت بالا نیست. چین به خوبی میداند حمله به تایوان، نه تنها با مقاومت امریکا و متحدانش، بلکه با پیامدهای شدید اقتصادی و دیپلماتیک روبهرو خواهد شد. در سوی دیگر، امریکا نیز از یک درگیری تمامعیار در منطقهای که قلب زنجیره تأمین جهانی است، گریزان است. با این حال، مشکل آنجاست که هر دو طرف، خطوط قرمزی دارند که بهشدت به یکدیگر نزدیک شدهاند. در چنین وضعیتی، یک اشتباه محاسباتی، یک برخورد تصادفی یا سؤتفاهم سیاسی، میتواند آتش بحران را شعلهور سازد.
تنگه تایوان امروز صرفاً یک گذرگاه دریایی نیست بلکه آیینهای تمامنما از رقابت دو مدل حکمرانی، دو نظم بینالمللی و دو روایت از آینده جهان است. اینکه این تنگه باریک، به میدان جنگ قدرتهای بزرگ بدل شود یا به مدلی برای مدیریت مسالمتآمیز اختلافها تبدیل شود، نه فقط سرنوشت تایوان بلکه آینده نظم جهانی را تعیین خواهد کرد. در دنیایی که فناوری، دیپلماسی و اتحادهای هوشمند، جای توپ و تانک را گرفتهاند، تنگه تایوان شاید نه آغاز جنگ، بلکه آغاز بازتعریف قدرت در قرن بیستویکم باشد.