شادی در چهار دهه گذشته در جامعه رو به افول گذاشتهاست. این موضوعی است که امنیت روانی و اجتماعی جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. این اتفاق نه یکشبه بلکه به تدریج در جامعه رسوب کردهاست و عوامل بسیاری در افول این موضوع دخالت دارد. اگر با اتوبوسهای شهری یا مترو تردد کنیم که معمولاً مسئولان تردد نمیکنند، به خوبی متوجه میشویم هر چه زمان میگذرد چهرههای مردم عبوستر از قبل میشود. با اینکه مردم در این محلها کنار هم قرار میگیرند، روی یک صندلی کنار هم مینشینند و شانهبهشانه هم حرکت میکنند، اما در تنهایی خود غرق میشوند، از همینرو با هم مکالمه نمیکنند و اگر حرفی هم به میان میآید، فغان از گرانی و مصائبی است که به دنبال آن همه را گرفتار کردهاست. در چهار دهه گذشته امکانات زیادی به زندگی اجتماعی راه پیدا کرده است و دولتها تلاش خود را برای افزایش سطح رفاه مردم به کار گرفتهاند، به طوری که خدمات اجتماعی و درمانی قابلقیاس با دورههای گذشته نیست، با این حال و با وجود اینکه فناوریها و خدمات مدام به زندگیها وارد میشود، اما امنیت روانی متأثر از معضلات اقتصادی همچنان دستخوش تحولات بسیاری است، به طوری که با هر جهش اقتصادی افراد بیشتری از بدنه اجتماعی با معضلات اقتصادی دست به گریبان میشوند. روشن است وقتی بدنه اجتماعی روان آرامی نداشتهباشد، آستانه تحملش پایین میآید، بنابراین اختلافهای خانوادگی شدت میگیرد، آمار نزاعهای خیابانی بالا میرود، مراکز درمانی شلوغتر، پروندههای شکلگرفته در پلیس و دادگاهها بیشتر و بیاعتمادی مردم به ساختار قانونی شدت میگیرد. در چنین وضعیتی منبعی برای ایجاد نشاط هم وجود ندارد. رسانهها، خصوصاً رسانه ملی حاضر نیست طنزهایی را که یک دهه قبل تولید و پخش میکرد، بازپخش کند، اخبار جنگها و نزاعها و خبرهایی که سفید نیستند در رسانهها پخش یا به اشتراک گذاشته میشوند.
مدام این سؤال در بدنه اجتماعی مطرح میشود که چرا مردم قدیم، مردمی شادتر بودند، شادیهایی که با امنیت روانی و امنیت اجتماعی پیوند دارد؛ پیوندی که مدام جامعهشناسان و روانشناسان برای استحکام آن هشدار میدهند، اگر گوش شنوایی برای شنیدن آن پیدا شود.