جوان آنلاین: اوایل تابستان ۱۴۰۲، زن جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و از سرقت گوشی تلفن همراهش شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «ساعتی قبل از محل کارم در شرق تهران بیرون آمدم و برای رفتن به خانه به سمت ایستگاه اتوبوسهای تندرو رفتم. ایستگاه شلوغ بود، وقتی سوار شدم، جایی برای نشستن نبود و مجبور شدم تا مقصد سرپا بمانم. ایستگاه بعدی مسافران دیگری سوار شدند، بهطوریکه داخل اتوبوس جای سوزن انداختن نبود. وقتی در مقصد پیاده شدم، فهمیدم تلفن همراهم سرقت شده است. داخل اتوبوس زنی به من تنه زد و بعد هم عذر خواهی کرد و ایستگاه بعدی او و دو زن دیگر که به نظر میرسید با هم بودند از اتوبوس پیاده شدند. من احتمال میدهم آنها تلفن همراه مرا سرقت کردهاند.»
سرقتهای سریالی در مترو و اتوبوس
با شکایت زن جوان، تیمی از مأموران پلیس برای شناسایی سارقان وارد عمل شدند. مأموران در نخستین گام با شکایتهای مشابهی روبهرو شدند که همگی حکایت از آن داشت، گوشیهای مسافران زن اتوبوسهای تندرو و متروی تهران و کرج از سوی چند زن سارق به صورت حرفهای سرقت میشود. بررسیها نشان داد سارقان در ساعتهای شروع و پایان کار ادارات که کارکنان و کارگران راهی خانههایشان میشوند به عنوان مسافر به داخل اتوبوسهای تندرو و مترو میروند. عاملان سرقت که سه زن بودند، یکی از آنها به مسافری تنه میزند و دو همدست وی هم اقدام به سرقت گوشی همان مسافر میکنند.
بازداشت در هتل
هر روز به تعداد شاکیان افزوده میشد، اما سارقان حرفهای عمل میکردند و هیچ ردی از خود بهجای نمیگذاشتند تا اینکه چند روز قبل زن جوان شهرستانی که اتاقی را در هتلی برای چند روز اجاره کرده بود راز سرقتهای سریالی گوشیهای مسافران مترو و اتوبوسهای تندرو را برملا کرد.
زن جوان که صبح گوشیاش داخل اتوبوس تندرو سرقت شده بود، وقتی برای استراحت به هتل رفت داخل لابی آن یکی از سارقان را شناسایی کرد و سارقان را قبل از فرار به دام انداخت. زن جوان به مأموران گفت: صبح داخل اتوبوس شهری بودم که سه زن سوار شدند و یکی از آنها به من تنه زد و بعد هم هر سه در ایستگاه بعدی پیاده شدند. لحظاتی بعد فهمیدم گوشیام سرقت شده است و متوجه شدم زنی که به من تنه زد همراه دو همدستش گوشیام را سرقت کردهاند. چهره او در خاطرم بود و وقتی برای استراحت به هتل آمدم، همان زن را داخل لابی هتل دیدم و با داد و فریاد از کارکنان هتل درخواست کمک کردم و به پلیس خبر دادم. سارقان میخواستند فرار کنند، اما من مانع آنها شدم تا مأموران سر رسیدند. سپس مأموران پلیس، سه زن سارق را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. سه متهم در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کردند.
گفتوگو با متهم/ سارقان چمدانی
شهلا، سردسته باند چند سال قبل باند سرقت را با همدستی خواهر کوچکترش و یکی از دوستانش تشکیل میدهد و از شهرستان برای سرقت به تهران میآیند.
شهلا سابقه داری؟
بله، من، خواهرم و دوستمان چند بار به اتهام سرقت دستگیر شده و به زندان افتادهایم.
چه شد که از شهرستان برای سرقت به تهران میآمدید؟
سوابق ما مربوط به شهرستان بود و ما خیلی زود در شهرستان شناسایی میشدیم و به دام میافتادیم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم از تابستان سال قبل به تهران بیاییم و به خاطر همین هم پلیس تهران موفق به شناسایی ما نشد، چون در تهران سابقهای نداشتیم. از طرفی تهران شهر شلوغی است و مترو و اتوبوسهای شهریاش مملو از جمعیت است و به راحتی میشود سرقت کرد.
فقط داخل اتوبوس و مترو سرقت میکردید؟
بله، معمولاً داخل اتوبوس و مترو سرقت میکردیم. البته در بازار و مراکز خرید هم که برای خرید میرفتیم اگر موقعیت را برای سرقت مناسب میدیدیم دست به سرقت میزدیم، اما سرقتهای اصلی ما از مسافران مترو و اتوبوس بود.
درباره شیوه سرقتتان توضیح بده؟
ما سه نفری به عنوان مسافر سوار مترو یا اتوبوسهای تندرو میشدیم. خواهرم وظیفهاش این بود که به طعمه تنه بزند و دوستم هم وظیفهاش پرت کردن حواس طعمه و اطرافیانش بود و من هم به صورت حرفهای گوشی را سرقت میکردم و اصلاً هم کسی متوجه نمیشد، بهطوریکه یا موقع پیاده شدن یا زمانی که به خانهاش میرسید، تازه میفهمید گوشیاش سرقت شده است.
چطور حرفهای شدی؟
من، خواهرم و دوستم در شهرستان آموزش سرقت دیدیم. سارق حرفهای به نام ننهلیلا در شهرمان با من آشنا بود. او به ما آموزش سرقت داد، حتی چند باری به صورت عملی با ننهلیلا به سرقت رفتیم و به صورت حرفهای سرقت را یاد گرفتیم.
چه شد که تصمیم گرفتید سارق شوید؟
از روی ناچاری. شوهرم در کار خرید و فروش مواد بود و بعد از مدتی هم کارتنخواب شد و من و بچههایم آواره کوچه و خیابان شدیم. از طرفی دوستم هم شوهرش بدهی بالا آورد و طلاق گرفت. برای هزینه زندگی با مجرم حرفهای به نام ننهلیلا آشنا شدیم و او هم به ما آموزش سرقت داد. ننهلیلا سارقان زیادی را آموزش داده بود تا اینکه چند سال قبل فوت کرد. پس از فوت ننهلیلا تصمیم گرفتیم سه نفری برای سرقت به تهران بیاییم. ما معمولاً یک هفته تا ۱۰ روز در تهران اتاقی را در هتلی اجاره میکردیم و بعد از تعدادی سرقت به شهرمان برمیگشتیم. وقتی آبها از آسیاب میافتاد، دوباره به تهران میآمدیم و شروع به سرقت میکردیم.
درآمد خوبی داشتید که در هتل میماندید؟
درآمدمان خوب بود. معمولاً گوشیهای سرقتی را از ۵ تا ۴۰ میلیون تومان میفروختیم، اما بدشانس هستیم.
چرا بدشانس؟
الان چهارمین بار است که دستگیر میشویم و هر بار هم بدشانسی میآوریم. مثلاً همین بار آخر که مالباخته هم در همان هتلی که ما اتاق اجاره کرده بودیم، او هم اتاق اجاره کرده بود و ما را شناسایی کرد، وگرنه به این زودیها شناسایی و بازداشت نمیشدیم.
حرف آخر؟
میخواهم توبه کنم و وقتی آزاد شدم راه درستی را برای زندگیام انتخاب کنم.