جوان آنلاین: از تأسیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی به فرمان رهبر معظم انقلاب در مهرماه ۱۳۶۹، ۳۳ سال سپری گشت. این فاصله زمانی ما را متقاعد میکند که بتوان به این نهاد از منظر تاریخی نیز نگریست و بسترهای پیدایش و پیامدهای تأسیس آن را مورد خوانش قرار داد. در مقال پیآمده تلاش شده است تا با استناد به پارهای روایات و تحلیلها، به این موضوع پرداخته شود. امید آنکه مقبول افتد.
رهبر انقلاب، شاخصترین منادی تقریب
در آغاز سخن پیرامون تاریخچه و کارنامه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مروری بر بیانات زنده یاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی در این باره، بهنگام مینماید. آن فقید سعید در گفت و شنودی پیرامون موضوع وحدت اسلامی، در این باره میگوید:
«حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی (دامت برکاته)، از شاخصترین چهرههای منادی وحدت اسلامی هستند و تأسیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی، نتیجه تفکر بلند ایشان است. این مجمع با برگزاری اولین دوره شورای عالی بینالمللی، با شرکت اعضای داخلی و خارجی، در هفته وحدت کارش را آغاز کرد. ایشان همیشه بر مسئله وحدت اسلامی، تأکید فراوان کردهاند. سخنرانیهای ایشان در هفته وحدت و به طور مشخصتر در روز میلاد حضرت رسول (ص)، در حضور علمای اهل سنّت و شیعه و در حسینیه امام خمینی، در زمره آثار برجسته در زمینه تقریب مذاهب اسلامی است. همانگونه که همگان میدانند، یکی از اهداف عمده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی، وحدت اسلامی است. بدین معنا که این انقلاب، به مردم ایران اختصاص ندارد و مختص همه مسلمانان است و همه آنها باید این انقلاب را از خودشان بدانند، ولی متأسفانه کسانی که با عمق اندیشه امام خمینی آشنایی نداشتند، تصور میکردند که صدور انقلاب، یعنی تسخیر کشورهای اسلامی، از راه نظامی یا چیزی شبیه به این! استکبار جهانی نیز با بهرهگیری از رسانههای متعددی که در اختیار داشت، به این توهم دامن میزد! عملکرد برخی از عناصر ضد انقلاب وابسته به استکبار جهانی هم این تفکر نادرست را تقویت میکرد. با اینهمه امام خمینی و بزرگان و مسئولان کشور، بهکرّات موضوع وحدت اسلامی و صدور انقلاب را تبیین میکردند و اظهار میداشتند صدور انقلاب به معنی الحاق کشورهای دیگر، به کشور خودمان نیست، بلکه بدین معناست که مسلمانان دیگر کشورها، از جمهوری اسلامی الهام بگیرند و سعی کنند احکام اسلام را بر کشور خود حاکم کنند و حکومتهایی را بر سر کار بیاورند که حکمرانی آنها بر محور اسلام و قانون اساسی آنها، مبتنی بر قوانین اسلامی باشد. معنی صدور انقلاب این است که مسلمانها به خود بیایند و اگر میخواهند عظمت خود را بازیابند، باید حکومت اسلامی را براساس قوانین و احکام اسلام، بر سر کار بیاورند. اینک در کشورهای اسلامی، جریانات زیادی که متأثر از انقلاب اسلامی ایران هستند، شکل گرفتهاند و در بسیاری از کشورها، از جمله جمهوریهای استقلالیافته از شوروی، به فکر تجدید حیات اسلام افتادهاند. بنابراین حرکت امام خمینی، یک حرکت صرفاً شیعی نبود، بلکه به همه مسلمانان تعلق داشت و لذا تأثیر خود را بر تمام جهان اسلام گذاشته است....»
روحانیان سنی از وحدت نمیگویند، چون به حکومتی بودن متهم میشوند!
مولوی نذیر احمد سلامی در عداد آن طیف از علمای اهل سنت قلمداد میشود که هماره پی جوی وحدت و تقریب مذاهب اسلامی بوده است. وی در این فقره که چرا روحانیان اهل سنت کمتر از وحدت اسلامی سخن میگویند، ارزیابی جالبی دارد:
«تفکراتی که طی قرنها در فرهنگ و حافظه جمعی مردم نفوذ کرده، به این سادگیها تغییر نمیکنند و نیاز به کار دائمی و مستمر دارند. خود ما که در این جلسات و بحثها شرکت میکنیم، از سوی برخی از اهل سنّت مورد انتقاد قرار میگیریم که حکومتی شده و به شیعه گرایش پیدا کردهایم! اینگونه تصورات، به خاطر آن است که تودهها هنوز در جریان نیستند و توجه ندارند که در حال حاضر، یک حکومت اسلامی برقرار شده است و همه ما هم مسلمان هستیم و باید به مسئله تقریب و همکاری فکر کنیم. بعضی از مردم عادی، گرفتار تعصب هستند و این نوع حرکتها، باید دقیقاً بر بستر عقل و درایت حرکت کنند، وگرنه دشمن برای دامن زدن به تفرقه، از آنها استفاده خواهد کرد. درواقع باید فرهنگسازی شود تا تودهها بفهمند که در فضای بینالمللی، باید چه روندی را طی کنند، تا نهایتاً به قدرت گرفتن اسلام منجر شود. به خاطر رسیدن به این هدف، تنها کفایت نمیکند که یک روحانی شیعه، برود و برای اهل تسنن از وحدت حرف بزند، بلکه روحانیان سنی هم باید از وحدت حرف بزنند، اما آنها این کار را نمیکنند، چون به حکومتی بودن متهم میشوند! آنها هم میدانند که وحدت رمز پیروزی است و حتی ممکن است در محافل خودشان هم از وحدت حرف بزنند، اما به این شکل کار پیش نمیرود! همه باید وارد این عرصه شوند....»
کسانی که تصور میکنند در پی تقریب، سهلانگاری در دین پیش میآید، معنی تقریب را در نیافتهاند
دکتر محمدعلی آذرشب از فعالان مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، از بدو تأسیس آن بوده است. وی که علاوه بر پژوهش در مقوله تقریب، تجربیات عملی فراوانی نیز در فرآیند عملی ساختن آن دارد، در باب تلقی غلط برخی از مسلمانان در این باب، چنین آورده است:
«بشر مثل سایر موجودات نیست و طبیعتش با اختلاف گره خورده است! اختلاف از ظاهر گرفته، تا ژنها و خصوصیات روحی و روانی. بنابراین شما در طول تاریخ دنیا، هرگز نمیتوانید دو نفر را پیدا کنید که صددرصد شبیه به هم باشند. این هم یکی از حکمتهای بزرگ خداوندی و نشانه عظمت آدمی است. اختلاف به خودی خود عظمت دارد! و فقط وقتی مشکل بهوجود میآورد که دو نفر میخواهند با هم زندگی یا همکاری کنند و این اختلافها را نمیپذیرند و آن را به خلاف تبدیل میکنند! خلاف یعنی درگیری، قبول نکردن دیگری، تخطئه دیگران، خودخواهی و اوصافی از این قبیل. از خود رسول اکرم (ص) تا ائمه اطهار (ع)، همگی پیشگامان و داعیهداران وحدت هستند. بنابراین هر کسی که در فکر عظمت اسلام است، باید به وحدت بیندیشد و از تفرقه بپرهیزد. واقعیت این است که ما روی موضوع وحدت در مکتب اهلبیت (ع) درست کار نکردهایم، در حالی که این بزرگواران پیشتازان وحدت اسلامی بودند. برخی از مسلمانان، معنی تقریب را درست نفهمیدهاند. انسان منطقی و خوشفکر، تفاوت بین اینها را خیلی خوب میفهمد. تعامل انسانها، باید با در نظر گرفتن اختلافات صورت بگیرد. هرگز نه میشود مثل دیگری شد و نه منطقی و درست است. کسانی که تصور میکنند در پی تقریب، سهلانگاری و مسامحه در دین پیش میآید، معنی تقریب را نفهمیدهاند. تقریب باید با احیاگری توأم باشد. قرآن احیاگر است. وقتی که حیات باشد، مشکلی وجود ندارد. مشکل اصلی ما، عقبماندگی تمدنی است. جمهوری اسلامی باید در پی نهضت احیاگری، یعنی نهضت ایجاد عزت و کرامت در انسانها باشد، تا تقریب محقق بشود....»
تاریخچه اندیشه و عمل قریبی در تاریخ معاصر
حجتالاسلام والمسلمین سیدجلال میرآقایی نیز در زمره اعضای مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است. وی در باب تاریخچه این نهاد، نکات مهمی را مورد اشاره قرار داده که شمهای از آن در پی میآید:
«اندیشه تقریبی در جهان اسلام، تفکر بسیار مهمی است و بسیاری از علمای بزرگی که فکر تقریب را میشناختند، در زمینه تحقق آن فعالیت میکردند. مثلاً آیتالله صافی گلپایگانی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کتابی نوشتهاند که تفکر تقریب در سراسر آن دیده میشود. در میان علمای شیعه خارج از ایران هم این تفکر مسوبق به سابقه است. مرحوم اسد حیدر کتابی دارد به نام: الامام الصادق و المذاهب الاربعه. این کتاب نزدیک به شش دهه قبل، توسط این عالم شیعه ــ که عضو دارالتقریب هم نبوده ــ نوشته شده و مذاهب چهارگانه را با نهایت امانتداری، بیآنکه کوچکترین اهانتی به امام یا پیروان این نحلهها بکند، روایت و با نثری بسیار زیبا، همه را تحلیل و نهایت انصاف و بیطرفی را هم در این قضیه رعایت کرده است. اثر دیگر متعلق است به امام محمد ابوزهره، شامل هشت جلد در مقایسه مذاهب مختلف اسلامی. او هم بسیار سعی کرده است که بدون تعصب و منصفانه، این مذاهب را با هم مقایسه کند، حال آنکه چقدر موفق بوده، جای بحث دارد. با این سابقه در سال ۱۳۶۹ و به فرمان مقام معظم رهبری، مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامیه تأسیس شد که بعداً نام فارسی آن شد مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. در آن زمان، مرحوم شیخ محمدتقی قمی زنده بودند و در اروپا زندگی میکردند. حضرت آقا کسانی را فرستاده بودند، تا با ایشان هم مشورت کنند. ایشان هم خیلی خوشحال شده بودند که قرار است این کار در ایران انجام شود. آیتالله صافی میگفتند من با آقای قمی در تماس بودم و ایشان از این حرکت، بسیار خوشحال بودند... به هرحال روند تأسیس مجمع تقریب، طی شد و مرحوم آیتالله محمد واعظزاده خراسانی، به عنوان اولین دبیرکل آن انتخاب شدند. ایشان بیش از هر کس دیگری در این زمینه، سابقه علمی، ذوق تبلیغی و انگیزه کار داشتند. بعد از انتخاب ایشان، شورای عالی تشکیل و اساسنامه آن نوشته شد. آیتالله واعظ زاده به مدت ۱۰ سال، دبیرکل مجمع بودند. در شورای عالی مجمع، بزرگانی از عراق، پاکستان، افغانستان، مالزی، نیجریه، هندوستان، سودان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی حضور داشتند. مرحوم مولوی منصور از افغانستان، عضو این شورای عالی بود که ایشان را ترور کردند و به شهادت رساندند. بعد از استعفای آیتالله واعظزاده، آیتالله تسخیری به دبیرکلی انتخاب شدند. همانطور که اشاره کردم پیش از آن، ایشان دبیرکل مجمع اهلبیت (ع) بودند....»
آیتالله واعظزاده خراسانی در تأسیس مجمع تقریب و استحکامبخشی بدان سهم بالایی دارد
همانگونه که اشارت رفت، زنده یاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی، نخستین دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بود. دلایل این انتخاب و دستاوردهای آن، از مدخلهای مهم در بررسی تاریخچه این نهاد قلمداد میشود. آیتالله محسن اراکی دبیرکل پیشین مجمع، در ارزیابی این گزینش اعتقاد دارد:
«کسی که در جایگاه دبیرکلی مجمع تقریب قرار میگیرد، علاوه بر مقام علمی، باید با افکار مذاهب مختلف اسلامی آشنا باشد. یکی از برجستگیهای علمی ایشان، اطلاعات کافی و گسترده از دیدگاههای مذاهب مختلف بود. گاهی کسی اطلاعات علمی خوبی هم دارد، اما روحیهاش روحیه تقریبی نیست. ایشان همواره برای گفتگو با اندیشمندان مذاهب مختلف اسلامی آمادگی داشت، از سعه صدر عجیبی برخوردار بود و هدفی جز همگرایی مذاهب مختلف نداشت. حضور در مکتب آیتالله بروجردی، این روحیه را در ایشان تقویت کرده بود و لذا همواره در پی انسجام، گفتگو و همزیستی با دیگران بود. تجربهها و سوابق ایشان از دوران آیتالله بروجردی و ارتباطاتی که از همان زمان با دارالتقریب مصر داشت و قدرت علمی، از ایشان شخصیتی ساخته بود که رهبری را به انتصاب ایشان برای انجام این کار بزرگ متقاعد کرد. امروز مجمع تقریب به عنوان یک نهاد منسجم و تأثیرگذار در حوزه خویش، مشغول فعالیت است. شاید برخی متوجه نباشند که این دستاورد عظیم، با چه تلاشها و زحمات طاقتفرسا و چه خون دل خوردنهایی بنا شده است و کسانی که بهویژه در آغاز راه، مسئولیت این نهاد را به عهده داشتند، چه مصائبی را متحمل شدند تا این کشتی به ساحل امن امروز رسیده است. مرحوم آیتالله واعظزاده انصافاً در تأسیس و استحکامبخشی به مجمع تقریب، سهم بالایی دارد و شایسته قدردانی و قدرشناسی است. سراسر زندگی آن مرحوم، با دغدغه تقریب مذاهب درآمیخته بود و تمام آثار پژوهشی ایشان، در این راستا نوشته شدهاند. فعالیتهای اجتماعی ایشان هم در همین راستا بود. ایشان علاوه بر حضور مؤثر در شورای عالی مجمع، عضو هیئت امنای دانشگاه مذاهب هم بودند که وجودشان بسیار مغتنم بود....»
گفتگو و تعامل اسلامی، قدرتی بینظیر میسازد
زنده یاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی که خود طی سالیان طولانی از اهالی تقریب مذاهب اسلامی بود، میدانست که راز آزادشدن انرژی نهفته جهان اسلام، روی آوردن به وحدت و همگرایی است. هم از این روی تمامی تلاش خود را در مقام دبیرکل این مجمع، به این امر معطوف داشت. حجتالاسلام والمسلمین علی اصغر اوحدی از همراهان آن فقید سعید، معتقد است:
«شاید بتوان گفت که ایشان علاوه بر متون دست اول اسلامی، این پیام را از تاریخ گرفته بود. اگر به تاریخ جهان اسلام دقت کنیم، در مییابیم که دشمنان دقیقاً میدانند که اگر مسلمانان وحدت داشته باشند، قدرت بینظیری پیدا میکنند. آنها این را در دوران حکومت عثمانی، تجربه کرده بودند و اینک با ظهور انقلاب اسلامی ــ که سبب بیداری ملل اسلامی شده است ــ احساس خطر و تمام سعی خود را معطوف به ایجاد اختلاف در بین مسلمین میکنند. دشمن خیلی خوب میداند که قدرت اسلام، در پیامی است که برای بشریت دارد و توان اصلی امت اسلامی، در این پیام و ظرفیتهای آن نهفته است. دشمن برای نابود کردن حکومت عثمانی، نهایتاً قلمرو آن را به حکومتهای کوچک تقسیم کرد و در آنها، حکام دستنشانده را روی کار آورد و تلاشهای گستردهای را برای ترویج غربگرایی و اسلامزدایی در این بخش از جهان اسلام آغاز کرد. با این همه بیداری اسلامی نشان داد که ریشه این درخت بارآور، قویتر از آن است که بتوان آن را خشک کرد، درنتیجه و در گام بعدی به ایجاد تفرقه در میان مذاهب اسلامی روی آورد، تا بتواند به هدفش که نابودی توان امت اسلامی است، دست پیدا کند. در این دوره بود که مصلحان مسلمان، به فکر چاره افتادند. یکی از کسانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام همّت خود را بر تحقق آرمان وحدت اسلامی متمرکز کرد، مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی بود. ایشان عمیقاً معتقد بود که تنها راه رویارویی با این حرکت دشمن، نزدیکی اجزای امت اسلام به یکدیگر است. برای رسیدن به این هدف، امت اسلامی باید با هم گفتگو کنند و تعامل داشته باشند تا بتوانند در برابر دشمن، مقاومت کنند و پیروز شوند. به هرحال آیتالله واعظزاده در زمینهسازی برای تحقق وحدت و تقریب، یکی از طلایهداران شاخص و موفق بود....»
آیتالله تسخیری، نقاط افتراق مذاهب اسلامی را معدود میدانست
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در دوره دبیرکلی زنده یاد آیتالله محمدعلی تسخیری نیز خوش درخشید. او بهرغم کهولت و بیماری، تمامی توش و توان علمی و عملی خود را در خدمت آرمان تقریب نهاد و در این مسیر، لحظهای سکون و توقف نیافت. به باورِ حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی:
«ایشان عمیقاً و قلباً، به تقریب مذاهب اسلامی اعتقاد داشت و اگر دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی هم نبود، باز هم در جهان اسلام جایگاه والا و ممتازی داشت. درخشش حضور ایشان در مجامع و کنفرانسهای مختلف بینالمللی، بیش از آنکه مرهون جایگاه رسمی و دبیرکلی ایشان باشد، مرهون دیدگاههای نو و عمیق تقریبی و جایگاه رفیع و برجسته ایشان در جهان اسلام بود. باید تأکید کرد که ایشان، حقیقتاً از متفکران و اندیشمندان برجسته جهان اسلام و سلوک ایشان، کاملاً تقریبی بود. با روشی، چون سیره ایشان، میتوان ضمن اعتقاد محکم و راسخ به معتقدات شیعی، با دیگر مذاهب هم ارتباط برقرار کرد و از فقه و اصول عقاید آنها، به صورت تخصصی آگاه شد. ایشان عمیقاً به اصل گفتگو و تعامل میان مذاهب اسلامی اعتقاد داشت و همواره تأکید میکرد که مذاهب اسلامی باید یکدیگر را تحمل کنند و به رسمیت بشناسند، زیرا تمام درگیریها و تعصبات خشک و دشمنیهای مخرب میان مذاهب اسلامی، ساخته و پرداخته دشمنان این آیین است. ایشان همواره تأکید میکردند: در صدر اسلام، مسلمین وضعیت طبیعی داشتند. آنان امروز هم میتوانند همان شرایط را الگو قرار بدهند و دریابند که نزاعها و تفرقههای مذهبی، جز به ضرر دنیا و آخرت مسلمانان منجر نخواهد شد. کسانی که از تاریخ تحلیل درستی دارند، میتوانند از آن برداشتهای صحیحی هم داشته باشند، اما متأسفانه بسیاری تاریخ نمیدانند و طبعاً تفسیر و تحلیل درستی هم از وقایع تاریخی ندارند و در نتیجه استنباطات غلطی هم در این حوزه میکنند!... آیتالله تسخیری بر روندهای تاریخی اشراف داشتند و آنها را درست تفسیر و تحلیل میکردند و این، امتیاز بزرگی برای ایشان بود، به همین دلیل هم میگفتند در صدر اسلام این تعصبات نابهجا و تفرقههای گسترده، بین مسلمانان وجود نداشت و رابطه بین جوامع اسلامی، بسیار طبیعی و عادی بود و امامان مذاهب مختلف، کوچکترین تضادی با هم نداشتند و بین آنها تعامل خوبی برقرار بود... از نظر ایشان که فکر بازی داشتند، بین شیعه و سنی مشترکات فراوانی وجود دارند که اگر درست شناخته شوند، آنگاه معلوم خواهد شد که نقاط افتراق چقدر معدودند! این مشترکات، بهترین اساس و مبنا برای وحدت اسلامی هستند. به همین دلیل، ایشان همواره سعی میکرد تا در مجامع اهل سنّت، حضور پیدا کند و همه را به این مشترکات توجه دهد....»