مدافعان حرم
روایت‌هایی از برادران شهید صفرعلی و محمدرضا سیفی از شهدای لشکرفاطمیون در گفتگو با خواهر شهیدان
نکته‌ای را در خصوص صفرعلی بگویم که وقتی قصد سوریه کرد، ابتدا به کربلا مشرف شد. بعد که به خانه برگشت، برای اعزامش به سوریه مصمم‌تر شده بود. می‌گفت ما باید برای دفاع از حرم حضرت‌زینب (س) برویم و این وظیفه ماست. اهل نماز بود و تصویر پررنگی که از او به یاد دارم، مربوط به نماز و هیئت می‌شود
گفت‌و‌گوی «جوان» با پدر و همسر شهید مدافع حرم رضا زارعی از آخرین شهدای راه قدس‌
همسایه‌ها نمی‌دانستند رضا شغلش چیست، فکر می‌کردند معلم است. حتی به من هم از درجه نظامی‌اش چیزی نگفته بود. همیشه دهم هر ماه حقوق آقارضا تمام می‌شد و به قول معروف، هشت‌مان گرو نه‌مان بود. وقتی بنر شهادت همسرم را دیدم، نوشته بود سرهنگ شهید
گفت و گوی «جوان» با مادر اولین شهید روحانی مدافع حرم محمدمهدی مالامیر
وابستگی من به محمدمهدی طوری بود که حتی وقتی جلوی من راه می‌رفت، مدام می‌گفتم آرام جانم. وقتی برای سوریه رفت می‌گفتم آرام جانم می‌رود. اما وقتی خبر شهادتش را شنیدم، بی‌تابی نکردم. این نشان دهنده صبری است که خداوند از قبل می‌دهد. من شاکر این لطفی هستم که خدا به آقا محمدمهدی کرد و شهادت را نصیب‌شان کرد
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید علی اکبر عربی از شهدای مدافع حرم
در سابقه جهادی علی اکبر مواردی، چون فرماندهی گردان بیت‌المقدس لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب (ع) قم و همچنین فرماندهی پایگاه بسیج شهید زین‌الدین وجود دارد. وی هنگام شهادت، جانشین فرماندهی گردان ۳ امام حسین (ع) از لشکرعلی بن ابیطالب (ع) بود.
گفت‌وگوی «جوان» با جمعی از خانواده شهدای جبهه مقاومت که به تازگی تفحص شده‌اند
فردای روزی که به سوریه رسید، تماس گرفت و گفت به زیارت رفتیم. روز‌های ابتدایی هر روز یا یک روز در میان در تماس بود. وقتی قرار بود به عملیات بروند، دو روز پشت سر هم زنگ زد و به من گفت که ما می‌خواهیم برویم جایی که به تلفن دسترسی نداریم. اگر تماسی نگرفتم، نگران نباشید. من نمی‌دانستم می‌خواهند به عملیات بروند
گفت‌وگوی «جوان» با پدر و خواهر شهید مدافع حرم سیدمصطفی صادقی که پیکرش بعد از سال‌ها به تازگی تفحص و شناسایی شد
پیکر سیدمصطفی بعد از تشییع در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) دفن شد و فرصتی پیش آمد تا گفت‌وگویی صمیمانه با آمنه سادات صادقی خواهر شهید و سیدمیرزا صادقی پدر شهید داشته باشیم
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید جواد عبدی از اعضای گردان تکاوران سپاه بیت‌المقدس
کودکی‌های‌مان در دوران جنگ تحمیلی بود. حال و هوای جنگ و صدای بمب و موشک همه جا را پر کرده بود. من و برادر بزرگم و آقا جواد که با همدیگر یک سال اختلاف سنی داشتیم، به مدرسه می‌رفتیم. وقتی در مدرسه اعلام می‌کردند برای رزمندگان اسلام در جبهه‌ها نیاز به کمک دارند آقا جواد نفر اول بود که پیشقدم می‌شد
گفت‌و‌گوی «جوان» با پدر شهید علی آقا عبداللهی یکی از ۸ شهید تازه تفحص شده مدافع حرم
هشت سال گذشت و علی که فاطمیه سال ۹۴ به سوریه رفته بود، درست در ایام فاطمیه سال ۱۴۰۲ به خانه برگشت، هرچند صرفاً چند قطعه استخوان از آن جوان رشید ۲۵ ساله بازگشت، اما امید است که مرهم دردی بر سال‌ها چشم انتظاری پدر و مادرش باشد
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید مصطفی محمدمیرزایی که در جبهه مقاومت به شهادت رسید
محمدمیرزایی اهل جهاد بود؛ هم جهاد و رزم در میدان نبرد و هم جهاد آبادانی و خدمت‌رسانی. به‌حق باید گفت که شهید شهادتش را از اجابت دعای خانواده شهدایی دارد که خادم‌شان بود و اینگونه شد که به آرزویش رسید. متن زیر واگویه‌های معصومه محمدمیرزایی خواهر شهید مدافع حرم مصطفی محمدمیرزایی است.