نویسنده: دنيا حيدري
صعود تيم ملي فوتبال به جام جهاني روسيه، زمينهساز ديدار مليپوشان فوتبال ايران را با رئيسجمهور كشور فراهم كرد. ديداري خصوصي كه داغدل ورزشكاران ساير رشتهها را تازه كرد و اعتراض پيشكسوتان منهاي فوتبال را به دنبال داشت. اعتراضهايي كه بيشتر گلهگذاري از عدم توجهي بود كه منهاي فوتباليها سالهاي سال آن را تحمل ميكنند.
ديدار با فوتباليستهايي كه مقتدرانه راهي جام جهاني شده و شادي را مهمان دل 80ميليون ايراني كرده بودند، البته به نوع خود قابل تقدير بود اما نه براي ورزشكاران، قهرمانان و مدال آوراني كه در عرصههاي مختلف به خصوص المپيك بهترين و رنگارنگترين مدالها را براي كشور عزيز خود ايران به ارمغان آورده بودند، اما نه شاهد تقدير و تشكري كه بايد و شايد بودند، نه استقبالي چشمگير از آنها شده بود در حد و اندازه موفقيتهايي كه به دست آورده بودند و نه تداركات ديداري خصوصي با رياست جمهوري برايشان ترتيب داده شده بود. ورزشكاراني كه بركسي پوشيده نيست بسياري از آنها با حداقل امكانات، با دست خالي و تنها با تكيه بر توان بازو، غيرت و عرق ملي موفق به كسب بهترين عنوانها و مدالها شده بودند. مدالهايي كه در كفه ترازو كه گذاشته شود، بدون شك وزن، ارزش و اعتبارش به مراتب بيشتر از موفقيتهايي است كه فوتباليستها طي سالهاي گذشته رقم زدهاند. اما سنگيني اين مدالها و ارزش و اعتبار فراوان آن هرگز نتوانست توجهي را به خود جلب كند كه پيروزي فوتباليستها در ديدارهاي مهم به خود جلب ميكند.
اين واقعيت است. اينكه فوتبال يكي از هيجان انگيزترين و محبوبترين ورزشهاي جهان است كه توجهات را بيش از هر رشته ديگري به خود جلب ميكند. اما اين توجيه مناسبي نيست براي بيتوجهي به ساير رشتهها. بيتوجهيهايي كه بعد از ديدار خصوصي رئيسجمهور با تيم ملي فوتبال، يك بار ديگر در دل ورزشكاران منهاي فوتبال تازه ميكند.
ديدار خصوصي مليپوشان با رئيسجمهور اگر چه بهانهاي بيش نيست براي بيان بيعدالتيها در حق ساير ورزشها اما در واقع مصداق بارز مشت نمونه خروار است. رفتن به حضور رئيسجمهور در واقع ميتواند يكي از مطالبات ورزشكاراني باشد كه حق و حقوقشان بيش از يك ديدار خصوصي است. حقي كه نه در دوران تمرين و آمادهسازي براي نبرد در ميادين مختلف آنطور كه بايد و شايد ادا ميشود و نه حتي بعد از موفقيتهاي چشمگيري كه در رقابتهاي المپيك و جهاني به دست ميآورند. نمونه بارز اين بيتوجهيها نيز پرداخت پاداش المپيكيها با ماهها تأخير است. حال آنكه پاداش فوتباليستها گاه حتي در رختكن و قبل از خشك شدن عرق آنهاست كه پرداخت ميشود.
مقايسه فوتبال با رشتههاي غيرفوتبالي شايد اشتباهي بزرگ باشد، اما عدم توجه و رعايت عدالت گاه باعث ميشود تا منهاي فوتباليها، از پيشكسوتانشان گرفته تا مربي و بازيكن و قهرمان و مدال آور، به گونهاي ديگر به فوتباليها نگاه كرده و آنها را رقيبي براي خود ببينند كه در شرايط نابرابر به مبارزه ميپردازند و همين نابرابري شرايط است كه زمينه موفقيت فوتباليها و ناكامي منهاي فوتباليها را رقم ميزند.
«دفعات قبل كه به جام جهاني صعود كرديم چه افتخاري نصيب ورزش ما شد؟ افتخارات را كشتيگيران و ورزشكاران المپيكي كسب ميكنند، اما توجهي به آنها نميشود. نهايت افتخار فوتباليستها در آسياست.» اين تنها گوشهاي از كنايهها و گلايههاي و اعتراضهايي است كه طي روزهاي گذشته بسياري از پيشكسوتان رشتههاي مختلف ورزشي به زبان آوردهاند. گلايههايي كه بدون شك قصدي براي كم رنگ كردن موفقيتهاي تيم ملي فوتبال ايران در صعود به جام جهاني نداشته و تنها حكايت از نارضايتي از بيعدالتيها و تبعيضهاي موجود دارد. تبعيضهايي كه مديران و مسئولان ورزش بايد پاسخگوي آن باشند. مديراني كه با كوتاهي كردن در وظايف خود شرايطي را رقم زدهاند كه فوتبال و منهاي فوتبال چون دو رقيب، خصمانه در دو سوي ميدان برابر يكديگر بايستند. حال آنكه نه اين مقصر است و نه آن.