بسياري از كارشناسان و سياسيون غربي معتقدند موقعيت اقتصادي امريكا شاخصههاي هژمونيكش را از دست داده يا با چالشهايي مواجه شده است. براي مثال، فدريكا موگريني، مسئول سياستخارجي اتحاديه اروپا در گفتوگو با روزنامه آلماني «دي ولت» گفته بود: «قدرت رهبري امريكا در حال زوال است. قدرت امريكا در حال كاهش است.» برژينسكي نيز در مصاحبه با فريد ذكريا معتقد است: «واقعيت موضوع اين است كه هژموني ما در منطقه رو به افول است.»
يكي از چالشهاي امريكا، بروز اقتصادهاي نوظهوري چون كشورهاي بريكس(BRICS) است كه اين گروه نيمي از جمعيت جهان و ۲۸ درصد از توان اقتصادي دنيا را در اختيار دارد. ايران نيز با توجه به موقعيت ژئواستراتژيك، ژئوپلتيك و ژئواكونوميك خود، اين پتانسيل را دارد كه يكي از قدرتهاي برتر اقتصادي منطقهاي و جهاني شود. ايران علاوه بر قدرت اقتصادي در مقايسه با ديگر بازيگران منطقه از ظرفيت بالاي اقتصادي نيز برخوردار است و ميتواند قطب اقتصادي منطقه باشد. روزنامه فايننشال تايمز در گزارشي در اينباره نوشت: «غيرقابل انكار است كه كشور ايران با ۸۰ ميليون نفر جمعيت و دارنده سومين ذخاير بزرگ نفت جهان و دومين ذخاير بزرگ گاز تقريباً دستنخورده، پتانسيلهاي زيادي دارد.» اين روزنامه انگليسي سپس ادامه ميدهد: «نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اينكه بهرغم سالها تحريمهاي ضد ايراني، اقتصاد و تجارت ايران توسعه داشته است. اين به آن مفهوم است كه ساختار كنوني ايران به شيوهاي است كه سرمايهگذاران خارجي يا مجبورند با آن به رقابت بپردازند يا در اغلب موارد با ايران همكاري داشته باشند.» انديشكده «دفاع از دموكراسي» نيز در گزارشي بر آن است كه «اقتصاد ايران بهرغم قيمت پايين نفت و تحريمهاي كنوني رشد يافته است.»
نظر تحليلگران غربي در مورد اقتصاد ايران نيز با توجه به پتانسيلهاي اقتصادي اين كشور شكلبندي شده است. براي مثال «يانيس ووراس»، رئيس دانشگاه علوم سياسي و اقتصاد دانشگاه پنديوي آتن معتقد است: «ايران داراي منابع عظيم نفت و گاز، معادن، نيروي انساني تحصيلكرده، صنايع پيشرفته و بازاري بزرگ و پررونق است... {بنابراين} يونان نبايد فرصت رابطه با ايران را از دست بدهد.» شايد همين ظرفيت بالاي مادي و معنوي است كه موجب ميشود وزيرخارجه ايتاليا نيز صراحتاً بگويد: «شركتهاي ايتاليايي حتي در دوران بسيار دشوار روابط ايران با غرب، همكاريبا شركاي ايراني خود را قطع نكردند.» وي در ادامه بيان ميكند: «امروز شركتهاي مختلف اقتصادي ايتاليا اشتياق فراواني دارند كه سطح مناسبات و همكاريهاي خود را با جمهوري اسلامي ايران هر چه بيشتر ارتقا دهند.»
سفير فرانسه در تهران نيز در اظهارنظري مشابه وزيرخارجه ايتاليا ميگويد: «ايران فرصتهاي عالي به شركتهاي خارجي بهطور عام و شركتهاي فرانسوي بهطور خاص عرضه ميكند. ايران داراي ۸۰ ميليون نفر جمعيت، جمعيتي جوان و تحصيلكرده و عمدتاً شهري با وجهه صنعتي است.» همچنين دكتر «پيتر كوينگ» كه اقتصاددان و تحليلگر در حوزه جغرافياي سياسي است و تجربه كار در بانك جهاني را نيز در كارنامه خود دارد، از مدل اقتصاد مقاومتي ايران تمجيد كرده است. اين كارشناس سوئيسي كه بهطور مرتب در «گلوبال ريسرچ»، «راشاتودي»، «پرس تيوي»، «اسپوتنيك» و «كانتر پانچ» مطلب مينويسد در اين خصوص بيان داشته است: «من اخيراً متوجه شدهام ايران در حال پيگيري اقتصاد مقاومتي است. اين مفهوم يك مفهوم عالي براي توسعه بهصورت مستقل و يك اقتصاد خودكار است. اين اقتصاد شامل استفاده از ظرفيتهاي كشور، بانكهاي داخلي، صنعت ملي و كشاورزي براي كمك به ايجاد خدمات عمومي و اجتماعي است.»
جداي از اظهارنظر مقامات و سياسيون جهان، حتي در حوزه پژوهشهاي علمي و آكادميك نيز تحقيقهاي زيادي در خصوص رشد و پيشرفت اقتصاد ايران در مراكز معتبر جهاني انجام داده شده است. بهعنوان نمونه، اخيراً پژوهشي در «مطالعات تجارت و اقتصاد» منتشر شده كه به بررسي «رشد اقتصادي و اميد به زندگي: با مطالعه موردي ايران» پرداخته است. اين پژوهش كه بر اساس اطلاعات جمعآوريشده بانك جهاني مورد بررسي قرار گرفته بر آن است كه «نتايج اين مطالعه نشان ميدهد رشد اقتصادي ايران تأثير قابل توجه مثبتي بر اميد به زندگي در طول سالهاي ۱۹۶۶ تا ۲۰۱۳ داشته است.»
با اين همه و بهرغم اذعان به رشد اقتصادي، تواناييها و پتانسيلهاي ايران در سطوح مختلف و مخصوصاً سطح اقتصادي و تجاري، اتخاذ برخي سياستهاي اشتباه توسط برخي از مسئولان در سالهاي اخير، موجب تغيير نگرش غربيها نسبت به ظرفيت و قدرت ايران شد. همين سياستهاي اشتباه هم امريكاييها و برخي از لابيها و گروههاي فشار در داخل امريكا را مجاب كرد «سياست فشار عليه ايران» تأثيرگذار است و امريكا نبايد از آن دست بر دارد. شايد علت مورد استفاده قرار گرفتن تحريمها بهعنوان يك ابزار فشار عليه ايران نيز اين موضوع باشد كه امريكاييها و برخي از مقامات غربي نسبت به تأثيرگذاري اين موضوع در سطح سياسي و اجتماعي ايران واقف شدند، آنچنانكه در برخي از اظهارنظرهاي خود، تلويحاً به آن اشاره كردند. براي مثال وندي شرمن در كميته روابطخارجي سناي امريكا براي توجيه استفاده از پولهاي بلوكهشده ايران كه به ايران بازگردانده شده بود، به اعضاي اين كميته قول داد اين پولها بهصورت هدفمند و براي از بين بردن «فقر» مردم ايران هزينه خواهد شد. بازنمايي اين مسئله كه اگر برجام نبود، ايران كشور عقبافتادهاي چون مثلاً ونزوئلا با تورم ۴۰۰ درصدي ميشد نيز يكي از اشتباهات ديگر در همين زمينه است. همين موضوع موجب آن شد كه اين پيام منفي، به طرفهاي امريكايي و غربي مخابره شود كه آنها به ايران «لطف كردهاند» كه برخي از تحريمها را برداشتهاند. نمود اين تصور امريكاييها در سخنان دونالد ترامپ مشهود است كه گفت: «ايران بايد از امريكاي دوره باراك اوباما متشكر باشد.» در زمان مذاكرات نيز، مخابره چنين پيامهايي باعث شد تا كساني چون ديويد ايبسن، مدير اجرايي گروه اتحاد عليه ايران هستهاي، از دولت امريكا بخواهند كه «سياستهاي مؤثر تحريم و فشار اقتصادي» را درباره ايران اجرا كنند. او مينويسد: «دولت امريكا سياست اعمال فشارهاي اقتصادي بر ايران كه بهزعم وي سياست مؤثري است را دنبال كند.»
اين در حالياست كه تا سال ۲۰۱۱ كه ايران تحت شديدترين تحريمهاي بينالمللي و به تعبير خود امريكاييها، تحريمهاي فلجكننده قرار گرفت بهگونهاي كه «جك لو»، وزير خزانهداري امريكا از «تحريمهاي بينالمللي عليه ايران به عنوان سختترين تحريمهاي تاريخ ياد كرد»، اما با اين وجود، نه تنها اقتصاد ايران از هم فرونپاشيد بلكه مطابق آنچه گفته شد، در حال شكوفايي هم بود. شايد اگر مقامات امريكايي و غربي، احساس ضعفي از ما نميديدند، اين روزها وضعيت به مراتب بهتري داشتيم.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آیتالله خامنهای