کد خبر: 614058
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۱
دكتر عبدالله گنجي

يكم: اينكه رابطه و مذاكره با امريكا يك «حق»، «ضرورت»، «نياز»، «تدبير» يا «اضطرار» است براي اصلاح‌طلبان مهم نيست. شايد خيلي به رابطه هم علاقه نداشته باشند اما اين بهانه‌اي براي مواجهه با نظام و متهم كردن آن به عدم استفاده از مواهب موهوم امريكا است، همانگونه كه هيچ انگيزه‌اي براي رفع حصر موسوي و كروبي ندارند و مي‌دانند رفع حصر آنان برايشان يك معضل خواهد بود و انسجامشان را نيز فرو مي‌كاهد. اما اين مسئله نيز همانند مسئله رابطه با امريكا بزنگاهي براي چالش است. اصلاح‌طلبان امروز ايران، همانند اصلاح‌طلبان صدر مشروطيت هستند. يعني بين دو رويه تمدني غرب گرفتار آمده‌اند. اصلاح‌طلبان صدر مشروطه مي‌دانستند كه يك رويه تمدن غرب، علم، ‌تكنولوژي و توسعه است.

اما مي‌دانستند دستيابي به اين مؤلفه‌ها بدون پذيرش رويه ديگر غرب كه عبارت از سلطه سياسي- فرهنگي است، امكان پذيرش ندارد. بنابر اين در اين تعارض اولويت اول را انتخاب كردند و از فرداي مشروطه هم حكومت با كودتاي غرب در ايران حاكم شده، نهادهاي فرهنگي- مديريتي و سياسي غرب، جامعه يكپارچه ايران را دچار چندپارگي فكري- فرهنگي كرد.

اصلاح‌طلبان امروز ابايي ندارند كه كوچك‌ترين حرف شبه مثبت امريكايي‌ها درباره ايران را با افتخار تيتر يك رسانه‌هاي خود كنند و ابايي ندارند كه بگويند: «اگر امريكا براي ما شيطان بزرگ است، چطور براي قزاقستان فرشته است». براي فهم چارچوب‌مند نگاه اصلاح‌طلبان مي‌توان به دسته‌بندي‌هاي موجود در نگاه به روابط بين‌الملل مراجعه نمود. در ايران و جهان يكي از سه نگاه در تنظيم سياست خارجي كشورها حاكم مي‌شود.

1- آرمانگرايي 2- واقع‌گرايي 3- ساختارگرايي.

واقع‌گرايان كساني هستند كه منافع ملي را در سطح مادي تقليل مي‌دهند و مي‌پذيرند كه امريكا كه كدخداي جهان است و اگر در مقابلش سركشي كني خفه خواهي شد. اينان بر اين باورند كه قدرت امريكا يك واقعيت انكارناپذير است و با صراحت اعلام مي‌كنند: «زندگي امروزي بدون امريكا امكان‌پذير نمي‌باشد.» ساختار‌گرايان به ائتلاف‌ها و اتحادها مي‌انديشند. مثلاً مي‌گويند با اتحاديه اروپا مي‌شود مقابل امريكا ايستاد. مثلاً پيمان شانگهاي محل خوبي براي توازن قدرت در جهان چند قطبي است و... آرمانگرايان نگاه جهاني دارند و خود را شايسته آن مي‌دانند كه شعاع نگاه خود را جهاني تعريف كنند.
 
 

قلل بزرگي را در جهان مي‌بينند و بر اين باورند كه ظرفيت و استحقاق وصول بدان را دارند. آرمانگرايان مسلمان، ‌توحيد را غايت نظم‌دهي به جهان مي‌دانند و به همين دليل امريكا را در مقابل قدرت لايزال الهي حقير مي‌بينند. جمله حضرت امام مبني بر «ما امريكا را زير پا مي‌گذاريم» بر اساس همين دستگاه معرفتي بيان شده است.

دوم: از ديدگاه امام خميني (ره)- به عنوان كسي كه همه ما امروز نان مسيري كه ايشان باز كرد را مي‌خوريم- مشكلات ايران و امريكا به پديده‌هاي رفتاري دو طرف بر نمي‌گردد، يعني جنس تقابل ايران و امريكا از جنس مشكلات امريكا و ژاپن در فرداي بمباران اتمي يا از جنس رابطه لهستان و آلمان يا آلمان و روسيه در جنگ‌هاي جهاني نيست.
 
 تقابل بر سر فهم معرفتي از جهان است. به همين دليل اصلاح‌طلبان با سكوت از امام عبور مي‌كنند كه مي‌فرمود: «ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، استكبار و صهيونيست‌ها در تعقيب‌مان خواهند بود تا حيثيت مكتبي‌مان را لكه‌دار كنند» يا مي‌فرمود: «بزرگ‌ترين ساده‌انديشي آن است كه گمان كنيم روزي جهانخواران ما را رها خواهند كرد.» گويي امام، اصلاح‌طلبان بعد از خود را مي‌شناخته است و نگاه آنان را فهميده و جواب‌ امروز آنان را 25 سال پيش داده است: «بعضي مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه‌توزي در مجامع جهاني توصيف و مورد شماتت قرار مي‌دهند و با دلسوزي‌هاي بي‌مورد و اعتراض‌هاي كودكانه مي‌گويند جمهوري اسلامي سبب دشمني‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ايادي‌شان افتاده است! كه چه خوب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه ملت‌هاي جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ايران،‌در چه زماني نزد غربي‌ها و شرقي‌ها احترام و اعتبار داشته‌اند كه امروز بي‌اعتبار شده‌اند» (صحيفه امام، جلد 21، ص50).
 
 امام خطاب به آناني كه راهبرد تنش‌زدايي را طرح مي‌كنند و با زبان بي‌زباني نظام جمهوري اسلامي را به «تنش‌زايي» متهم مي‌كنند با صراحت جواب امروزي مي‌دهد: «آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مي‌كنند كه بايد در سياست و اصول ديپلماسي خود تجديد نظر كنيم و ما خامي كرده‌ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاي تند يا جنگ سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواي كشور شده است و اگر ما واقع‌گرايانه عمل كنيم، آنان با ما برخورد متقابل انساني مي‌كنند و احترام متقابل به ملت‌ ما و اسلام و مسلمين مي‌گذارند، اين يك نمونه است كه خدا مي‌خواست پس از انتشار كتاب كفرآميز «آيات‌شيطاني» در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياي تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعي خود را در دشمني ديرينه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌انديشي به در آييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوءمديريت و بي‌تجربگي نگذاريم.» (صحيفه امام، جلد 21، ص 291) از سخنان امام بر مي‌آيد كه پديده‌هاي سياسي بهانه‌هاي موجه براي مواجهه است اما مشكل، ذاتي و معرفتي است.
 
نكته ظريف ديگري كه در سخنان امام نهفته است نقل قول‌هايي است كه از ديگران مي‌كند كه «آنان كه تحليل مي‌كنند» و «آنان كه بر اين باورند كه ما اشتباه كرده‌ايم و...» واقعاً اين افراد اكنون در سطوح بالاي نظام جمهوري اسلامي ايران داراي حيات سياسي هستند؟ بدون ترديد بسياري از آنان هنوز در قيد حيات هستند و اكنون در غيبت امام (ره)، ابايي ندارند كه با صراحت همه جنايت‌هاي امريكا و مشكلات ذاتي آن را ناديده بگيرند. جمله اخير اوباما در سازمان ملل كه ما به دنبال براندازي نظام سياسي در ايران نيستيم موجب مسرت برخي رسانه‌هاي اصلاح‌طلب شد. حال آنكه مقام معظم رهبري و امام بر اين باورند كه هر كاري كه امريكا انجام نداده است، توان آن را نداشته است.
سوم: اكنون اصلاح‌طلبان بر اين باورند كه آرزوهاي آنان مبني بر رابطه با امريكا برآورده شده است و در اردوگاه آنان شوق و ذوق وافري نمايان است. البته اكثريت آنان وابستگي ندارند اما خوش‌باوري آنان كه ديروز مورد نقد امام بود مجدد رخ نموده است. به هر دليلي كه نظام جمهوري اسلامي ايران به راهبرد «نرمش قهرمانانه» رسيده باشد، صحنه سياسي كشور امروز محكي براي ديدگاه‌هاي امام (ره) و مطالبات اصلاح‌طلبان به عنوان دو نگاه ناهمسو است. پايان اين خط قطعاً به نتيجه‌اي كه توأم با حفظ حقوق ملت ايران باشد منجر نخواهد شد و صهيونيست‌هاي پر نفوذ امريكا هرگز چنين اجازه‌اي نخواهند داد. اما مسير در حال طي، مسير خلع سلاح تنش‌زدايان و طرفداران رابطه با امريكا است.
 
مسير فعلي زبان اصلاح‌طلبان را كند خواهد كرد، چرا كه امروز ديگر نه نظام را مي‌توانند متهم به عدم استقبال از مذاكره كنند و نه احمدي‌نژاد در قدرت است كه مطالبه آنان را ناديده بگيرد. بنابر اين ماحصل ديپلماسي موجود خلع سلاح اصلاح‌طلبان و زمينه برگرداندن سر آنان به داخل نظام است. امام (ره) شرط مذاكره و روابط را آدم شدن امريكا مي‌دانست و پيش‌نياز اين آدم شدن را عدم حمايت امريكا از صهيونيست‌ها اعلام مي‌كرد. آيا اين سخن امام محقق مي‌شود؟ اوباما در سخنان اخير، تضمين امنيت اسرائيل را خط قرمز امريكا اعلام كرد. آيا اصلاح‌طلبان ايراني نيز به خط قرمزي قائل‌اند؟ آيا حاضرند بنويسند و بگويند كه خط قرمز ما انرژي هسته‌اي صلح‌آميز يا حفظ امنيت حزب‌الله است؟ بد نيست همين الگوي اوباما را ما هم پياده كنيم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار