در كارنامه ۱۶ سال سابقه مؤتلفه قبل از انقلاب، مبارزه با غائله انجمنهاي ايالتي و ولايتي، عزاي ملي نوروز ۴۲، حضور در جريان مدرسه فيضيه، حضور در يوم الله سرنوشت ساز ۱۵ خرداد ۴۲ و روزهاي بعد از آن، تحريم انتخابات فرمايشي مجلس دوره ۲۱، راهاندازي اولين راهپيمايي مردمي در قم و سپس در عاشوراي سال ۴۲ و سال ۴۳ را ميبينيم. درسالهاي پس از انقلاب هم تا امروز فعاليتهاي پررنگ اين حزب مهم سياسي متوقف نشده است.
البته فعاليتهاي پردامنه اين گروه مرجع اصولگرايي اشتباهات تأثيرگذاري را هم به همراه داشته است به طوري كه در انتخابات رياست جمهوري سال۸۴ درحمايت از كانديداها دچار چنددستگي در درون شد و درنهايت براي كانديدايي هزينه كرد كه نفر ششم رقابتها شد.
ديدار بحث برانگيز با هاشمي رفسنجاني درسال۹۰ و راه نيافتن دبير كل و قائم مقام اين حزب به مجلس نهم را هم بسياري به دليل عملكرد حزب و نوع فعاليتهاي آن ميدانند. اينها از جمله محور سؤالاتي است كه «جوان» در گفتوگو با عضو شوراي مركزي و معاون امور بينالملل حزب مؤتلفه مطرح كرده است.
چرا افراد معرفي شده حزب مؤتلفه به جبهه متحد در انتخابات اخير مجلس در تهران رأي لازم را نياوردند و از ورود به مجلس بازماندند. اين شكست انتخاباتي چطور قابل توجيه است؟
اول آنكه اين موضوع به آن معنا نيست كه نامزدهاي حزب مؤتلفه در سراسر كشور رأي نياورده باشند. بلكه چون مبنا و ملاك را برخي رسانهها انتخابات تهران قرار دادهاند اينطور محاسبه ميكنند كه حزب مؤتلفه عملكرد موفقي را در انتخابات نداشته است و اين يك ارزيابي اشتباه است. در اين دوره در سراسر كشور نامزدهاي عضو حزب (كارتدار حزب) نسبت به دورههاي گذشته دو برابر رأي آوردهاند، يعني در دوره هشتم ۱۸ نفر كارت دار حزب (عضو رسمي حزب) رأي آوردند و در اين دوره قريب به ۴۰ نفر از اعضاي حزب كه مورد حمايت جبهه متحد اصولگرايي در استانها هم بودند رأي آوردند و به مجلس راه پيدا كردند. بر اين اساس شرايط تهران يك شرايط ويژهاي است و همانطور كه دبير كل ما رأي نياورده است، دبير كل جمعيت ايثارگران هم رأي نياورده است، حجتالاسلام روانبخش مديرمسئول هفتهنامه پرتو هم رأي نياورده است. به هر حال خيلي نميشود تهران را مبناي ارزيابي قرار داد. ما فكر ميكنيم موقعيتمان نسبت به دوره هشتم در مجلس بسيار تقويت شده ولو اينكه دبير كل و قائم مقام حزب مؤتلفه رأي نياورده باشد.
خب دلايل عدم رأيآوري گزينههاي مورد حمايت حزب مطبوعتان در تهران را تشريح نكرديد؛ ميتوان گزارههايي مانند عدم جوانگرايي حزب مؤتلفه در معرفي كانديدا به ۸+۷ را در رقم خوردن اين نتايج تأثيرگذار دانست؟
اين مشكل از حزب مؤتلفه نيست. چون مؤتلفه تقريباً ۱۰ تا ۱۱ نفر نيروهاي خودش را به جبهه پيروان خط امام، رهبري و جبهه متحد پيشنهاد داده بود و آنها در غربالگري كه صورت داده بودند جوانها را كنار گذاشتند. اين تقصير متوجه مؤتلفه نيست؛ چرا كه بيش از ۶۰ درصد پيشنهادات ما مربوط به چهرههاي ناشناخته و ناآشنا اما با مداركي نظير كارشناسي ارشد و دكترا بودند. اينها عناصر كارآمد و مفيدي ميتوانستند براي مجلس باشند اما در رأيگيريهايي كه در مرحله اول، در جبهه پيروان خط امام و رهبري و در مرحله دوم در جبهه متحد صورت گرفته بود، اين جوانها رأي كافي را براي قرار گرفتن در ليست جبهه متحد اصولگرايي نياورده بودند. مشكل در گزينش جبهه متحد بود كه بيشتر به دنبال گزينههاي مطرح و شاخص و شناخته شده و معروف بود تا به دنبال كانديداي جوان و نو.
پس شما اعتقاد داريد ضعف در اين بخش متوجه جبهه متحد است و اگر گزينش جبهه متحد اصولگرايي به شكل بهتري صورت ميگرفت نتايج بهتري متوجه مؤتلفه بود؟
بله، بنده معتقدم اگر اين اشتباه را جبهه متحد در گزينش صورت نميدادند قطعاً وضعيت خيلي بهتر از اين بود. تنوع براي مردم مهم است، ويترين اگر تغيير پيدا بكند قطعاً در نتايج بسيار تأثيرگذار است. علاوه بر اينكه رفتارشناسي مردم تهران در انتخابات اخير نشان ميدهد كه مردم تهران برخلاف گذشته كه به صورت ليستي رأي ميدادند در اين دوره از اين چارچوب عدول كردند و به صورت گزينشي عمل كردند. آنها براساس شناختي كه از افراد و كانديدا داشتند وارد عمل شدند و رأي دادند.
حزب مؤتلفه اعتراضاتي را در رابطه با نوع گزينش افراد از سوي جبهه متحد، داشت؟
بله. اعتراضات و انتقادات و گلايههاي فراواني را مطرح كرديم در جلسات و مكانهاي مختلف اما چون خرد جمعي به اين نتيجه ختم شده و طبق رأيگيري اين تصميم گرفته شد، ما تبعيت كرديم. ما منتقد بوديم نسبت به تصميمات حتي به ساختار جبهه متحد و شيوه كار آنها هم گلايه داشتيم ولي به هر حال تابع جمع بوديم.
انتقادات شما به ساختار و شيوه كار جبهه متحد چه مواردي را شامل ميشد؟
مهمترين آنها برميگشت به توزيع نادرست مسئوليتهاي اجرايي در بين عناصر سه ضلع جبهه پيروان خط امام و رهبري، جمعيت رهپويان و جمعيت ايثارگران. نكته ديگر عدم استفاده از همه ظرفيتهاي سه ضلع براي پيشبرد و موفقيت در انتخابات بود. در كارهاي اجرايي فقط از يك ظرفيت استفاده ميشد و اين انحصاري صورت ميگرفت.
همين موضوع ميشد كه ما با ضعفهاي عديدهاي روبهرو بشويم، در اين ساز و كار نيروها توان لازم را نداشته باشند و اين موجب كاهش جبهه متحد در تهران بشود.
چرا از ليست ۳۰ نفره جبهه متحد تنها ۱۶ نفر به مجلس راهپيدا كردند؟
رأي آوردن ۱۶ نفر از ۳۰ نفر جبهه متحد نشان داد وقتي ما افرادي را به جمع تحميل بكنيم كه ميخواهند از موتور ديگران براي كشيدن خودشان استفاده كنند نتيجهاي جز آنچه صورت گرفت، ندارد. ما بايد چهرههايي را در اين نوع انتخابات مورد استفاده قرار بدهيم كه لنگري براي بقيه نباشند بلكه موتوري براي جمع به حساب بيايند تا با توان و قدرت خود به رأيآوري جمع كمك كنند. متأسفانه از افرادي در ليست استفاده شد (به عنوان سهم فلان شخص و فلان گروه) كه هيچ پايگاه اجتماعي درستي در بين مردم تهران نداشتند، مردم شناخت درستي از آنها نداشتند و به طور طبيعي اين موجب آسيب به كل ليست شد.
چرا آقاي غفوريفرد به عنوان يكي از اعضاي مهم حزب مؤتلفه در ليست اصلاحطلبان قرار گرفت. آيا حزب به رفتار ايشان اعتراضي نشان داد؟
قطعاً حزب همانطور كه اعلام هم كرده بود فقط از كساني حمايت كرد كه در ليست جبهه متحد قرار گرفتند. كساني كه در ليست جبهه متحد قرار نگرفتند طبق قولي كه در ابتدا در حزب صورت گرفته بود بايد انصراف ميدادند و وارد عرصه نميشدند. ولي آقاي غفوريفرد براساس همان استقلالي كه براي خودشان داشتند اين نظر جمع را نپذيرفتند و در عرصه رقابت همچنان باقي ماندند با اين تصور كه چون در دورههاي قبل به صورت منفرد رأي آوردند اين دوره هم صاحب رأي لازم ميشوند. ولي حزب فقط از ليست جبهه متحد حمايت كرد.
در مورد هزينههاي جبهه متحد و گروههاي ذيل آن از جمله حزب مؤتلفه حرف و حديثهاي زيادي مبني بر اينكه گروهها و دستههاي منسوب به اين جبهه هزينههاي هنگفت و سنگيني را براي رأي آوردن كانديداي خود مصروف داشتهاند؟
من البته دراين زمينه برآورد خاصي ندارم و مسئول ستاد كه آقاي زاكاني بود بايد در اين زمينه توضيح بدهند ولي حزب مؤتلفه هيچ فعاليت ويژهاي غير از روال معمولي كه در دورههاي گذشته هم بر عهده داشته انجام نداده است. اگر حزب مؤتلفه ميتوانست يك فعاليت ويژهاي صورت دهد وضعيت كانديداي حزب در تهران اينگونه نبود. چون حزب متكي به فعاليتهاي جمعي و حركتهاي جريان اصولگرايي و جبهه متحد اصولگرايي بود. اين در حالي بود كه برخي از كانديداي جبهه متحد اصولگرايي به صورت مستقل و جداگانه براي دو يا سه نفر فعاليت ويژه انجام ميدادند. مؤتلفه چنين كاري را نتوانست انجام بدهد و بيشتر تلاشش را در اين جهت قرار داد كه ليست ۳۰ نفره و بعد ۲۵ نفره جبهه متحد رأي بياورد. يكي از دلايل كم رأيآوري كانديداي حزب مؤتلفه هم همين نكته است كه حزب نتوانست براي كانديداي خود فعاليت ويژهاي را صورت دهد.
در شوراي مركزي حزب مؤتلفه آسيبشناسي از چرايي شكست انتخاباتي تا الان صورت گرفته است؟
بله قطعاً هر حزبي پس از يك مرحله انتخاباتي كه ميگذرد اگر به اين موضوع نپردازد يكي از وظايف مهم كاركرد حزبي خودش را از دست ميدهد. ما هم جلسات متعددي را داشتيم و هنوز هم داريم كه آسيبشناسي اين شرايط و بررسي راهكارهاي رفع اشكالات و نواقص در ماههاي گذشته را شامل ميشود. ما به دنبال اين هستيم كه اين اشكالات را در دوره آينده در كنگره بعديمان مورد توجه بيشتري قرار دهيم تا در آينده موفقيتهاي لازم به دست آيد.
در جلسات آسيبشناسي اعضاي شوراي مركزي حزب مهمترين عامل شكست انتخاباتي مؤتلفه را چه ميدانستند؟
يكي تأكيد روي سازمان رأي مستمر بود، اين مسئله يكي از مهمترين عوامل و يكي از نقاط ضعف به حساب ميآمد كه نبايد سازمان رأي به صورت مقطعي مورد تماس قرار بگيرد بلكه هميشگي باشد تا بتواند پاسخگو باشد. نكته حساس ديگر خروج از محافظه كاري حزب و برخي از اعضاي آن بود و تأكيد بر لزوم شفاف موضع گرفتن در مواقع مهم حساس سياسي كشور بود. به هر حال اين به عنوان يك درخواست مطرح شد كه اعضا بدون در نظر گرفتن يك سري ملاحظات و مصلحتها، قاطعتر و شفافتر موضعگيري كنند. نكته سوم، برخورداري از يك گفتمان مناسب با ذائقه مردم بود كه ميتواند نقش بسيار مهمي در جذب مردم و جامعه داشته باشد. در نهايت دفاع از مطالبات بحق مردم در مراحل گوناگون، براي اينكه مردم اهداف خودشان را با اهداف حزب مغاير نبينند.
چرا در هفتههاي اخير خبرهاي زيادي مبني بر تغيير دبيركل حزب مؤتلفه و برخي از اعضاي شوراي مركزي را در رسانهها ميشنويم؟
ما فكر ميكنيم اين مسئله در درجه اول يك جريانسازي است عليه مؤتلفه. آن هم به خاطر نقشي است كه مؤتلفه در محوريت وحدت اصولگرايان داشته است و تلاش كرده است كه اين وحدت استحكام بيشتري داشته باشد.
براي كاهش اين نقش عدهاي سعي ميكنند كه جايگاه موقعيت مؤتلفه را آسيب بزنند.
ما حزبي نداريم كه نزديك به نيم قرن سابقه سياسي و تشكيلاتي داشته باشد و پايبندي خود را به روحانيت و رهبري و ولايت حفظ كرده باشد. به هر حال الگوي احزاب اسلامي در كشور ما در بعد غربي بسيار زياد است اما در بعد اسلامي و ولايي بسيار كم است و اگر امثال مؤتلفه ضربه ببيند، تحزب اسلامي ضربه ميبيند. لذا به نظر ميرسد مقداري ناشي از دشمنيها و كينه توزيهايي است كه از نظر سياسي اعمال ميشود. بخش ديگر هم مربوط به برداشتي است كه از مصاحبه آقاي عسگر اولادي با رسانهها آن هم قبل از انتخابات مجلس شوراي اسلامي صورت گرفته است. جناب عسگر اولادي اعلام كرده بود حزب به دنبال پوست اندازي است و اين پوستاندازي هم يك امر طبيعي است.
حزب سعي كرده است در مجمع عمومي گرايش به سمت جوانها را افزايش بدهد و خط مشي خودش را به روز اصلاح بكند ولي همان را برداشت به تغيير در حزب مؤتلفه كردهاند و سعي كردهاند طوري جابيندازند كه چون دبير كل رأي لازم را در انتخابات نياورده است تغييري در اين رابطه صورت ميگيرد. موضوعي كه آقاي عسگر اولادي عنوان كردهاند قبل از انتخابات بوده و ارتباطي به نتيجه انتخابات نداشت و يك امر طبيعي در مسئله مجمع عمومي حزب است كه هر سه سال يكبار برگزار ميشود شايد در آينده صورت بگيرد.
يعني شما منكر هرگونه تغييري در رأس حزب مؤتلفه ميشويد؟
ممكن است تغييراتي صورت بگيرد. اگر هم صورت بگيرد يك امر طبيعي است و مبتني بر روند دموكراتيك حزب است. چون ما در هر مجمع عمومي كه سه سال يك بار برگزار ميشود: ۱- به بررسي خط مشي سه سال آينده تمركز ميكنيم، ۲- به بررسي عملكرد سه ساله گذشته ميپردازيم،۳- انتخابات جديدي براي شوراي مركزي از بين نامزدهايي كه از بدنه حزب به مجمع معرفي ميشوند برگزار كنيم با همان ضوابط معين شده. اين انتخابات جديد شوراي مركزي كه صورت ميگيرد ممكن است تغييراتي را هم در رأس حزب پديد بياورد. چرا كه هر فرد نظر خاص خودش را دارد و اين حق شوراي مركزي حزب است. اين تغيير و تحول محتمل است ولي اينكه از الان چنين تغييري را قطعي بدانيم شايد خيلي صحيح نباشد.
نبايد حزب مؤتلفه درنگاهش به جوانان تجديدنظر كند؟
اتفاقاً به جوانها در طول سالهاي اخير بهاي لازم داده شده. طي اين چند دوره تفاوت كاملاً مشهودي در جوانان حزب رخ داده است كه قابل مقايسه با گذشته نيست. الان ميانگين سن اعضايمان حدوداً ۴۳ سال است. ميزان تحصيلات اعضا در استانها از ليسانس به بالا ارتقا پيدا كرده است. رشد عضوگيري ما از سال ۷۹ تا الان افزايش چشمگيري داشته است. در مجموع تعداد زنهايي كه عضو حزب شدهاند رشد ۳۵ درصدي داشته است. كل كارهاي اجرايي حزب به وسيله جوانها در حال انجام است و ما فرد مسني در بخش اجرايي حزب در سراسر كشور نداريم به غيراز تعداد معدودي از دبيران حزب.
چه ضرورتهايي باعث شده است كه برخي از اعضاي كنوني شوراي مركزي حزب مؤتلفه از تغيير در سطح دبيركلي اين حزب خبر بدهند؟
به هر حال متناسبسازي حركت تشكيلاتي يك حزب با شرايط و مقتضيات موجود لازمه يك حزب پويا و بانشاط است. اگر حزبي بخواهد متناسب با روز حركت كند بايد گفتمان و روشهاي كارياش متناسب با اقتضائات زماني باشد. شرايطي كه امروز بر كشورمان حاكم است با شرايط ۵ سال گذشته متفاوت است. شرايطي كه در آينده و در مجلس نهم و دولت يازدهم به وجود خواهد آمد هم اقتضائات خودش را دارد كه بايد متناسب با آن شرايط حزب را تغيير بدهيم.
كمبودها و كاستيهايي كه الان احساس ميكنيم در كار ما وجود دارد بايد بتوانيم آنها را جبران كنيم براي مؤثرتر بودن در آينده سياسي كشور.
تغييرات احتمالي كه شما از آن نام ميبريد چه ارتباطي با انتخابات نهم مجلس دارد؟
هر انتخاباتي يك ارزيابي خاصي را از شرايط كشور به دست ميدهد كه ميتواند مورد استفاده واقع بشود.
نتيجه انتخابات، نحوه رأي دادن مردم، گرايش مردم به هر تفكر و انديشهاي و ديگر موضوعات بستري است براي اينكه ما براساس آنها، ذائقه مردم در آينده و شرايط كشور را پيشبيني كنيم و البته سياستها و خط مشي خود را اصلاح كنيم.
نظر آقاي حبيبي براي كنارهگيري از دبير كلي حزب چيست،آيا در اين باره اعلام موضع كردهاند؟
اول اينكه اين نوع سمتها و مسئوليتها به اصطلاح تكليفي است به اين معنا كه نوعاً افراد براساس احساس تكليف و وظيفهاي كه بر دوششان ميگذارند اين مسئوليت را ميپذيرند.
هيچ كدام از افراد راغب و مشتاق به قبول اين نوع مسئوليتها نيستند چون به هر حال هزينه سياسي بالايي دارد و مشكلات خاص خودش را دارد و وقت زيادي را از فرد ميگيرد.
لذا بنده فكر ميكنم داشتن اين نوع مسئوليت يا نداشتن آن براي آقاي حبيبي تفاوت چنداني ندارد. چرا كه ايشان بيشتر به دنبال انجام تكليف و وظيفه است و اگر شوراي مركزي آينده اين وظيفه را بر عهدهشان بگذارد، طبيعتاً دنبال ميكند و اگر هم به ايشان اين مسئوليت واگذار نشود قطعاً در موضع ايشان تغييري ايجا نميشود.
تغيير دبيركلي مؤتلفه را چقدر محتمل ميدانيد؟
الان نميشود پيشبيني كرد؛ چرا كه الان گزينه جديدي كه بتواند وقت لازم را براي اين كار داشته باشد هنوز مطرح نشده و بايد منتظر بود.
در انتخابات سال ۸۴ شاهد شكاف عميقي بين رأس و اعضاي حزب مؤتلفه بوديم، به صورتي كه رأس اين حزب از آقاي لاريجاني حمايت كرد و بدنه اين حزب از آقاي احمدينژاد؛ احتمال دارد كه اينگونه شكافها را در انتخابات يازدهم رياست جمهوري هم تجربه كنيد؟
در آن مقطع اولاً شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب مديريت نيروهاي اصولگرا را براي انتخابات بر عهده داشت. ابتدا قرار نبود مشخص شود كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب چه گزينههايي را براي انتخابات مشخص كرده است، اما با اقدام روزنامه شرق در انتشار يك عكس از جلسه شوراي هماهنگي تقريباً ضربه كاري به حركت شوراي هماهنگي و جريان اصولگرايي زده شد. اين كار باعث شد كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب به شكل همان جريان سنتي عمل كند و اين مسئله باعث شد طراحي رقابت جديدي كه صورت گرفته بود دچار مشكل بشود و نتوانيم طراحي لازم را دنبال كنيم. از آن مرحله به بعد بين نامزدهاي اصولگرا اختلاف افتاد و آقاي احمدينژاد حاضر نشد با نهاد جديد همراهي بكند. وي خواست مستقل باشد از جريان سنتي گذشته. به صورت كلي آسيب جدي به طرح اصولگرايان وارد شد و ما در نهايت شاهد رقابت همه كانديداي اين جريان بوديم، بدون اينكه هيچكدام آنها كنار بروند و الان هم شاهد همان مصيبت و آفت هستيم. تا يك هفته قبل از تبليغات انتخابات تأكيد شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب بر آقاي لاريجاني بود به عنوان نامزد اصلي خودش. در واقع حزب مؤتلفه هم تابع همان نظر شوراي هماهنگي بود. اما در هفته پاياني بر اساس مجموعه تحليلهايي كه صورت گرفته بود احساس شد كه آقاي لاريجاني رأي لازم را ندارد و موقعيت آقاي احمدينژاد بهتر است. آقاي لاريجاني وقتي از سفر مازندران برگشتند استقبال زيادي از ايشان شده بود و اين نظر شوراي هماهنگي را تغيير نداد، لذا از آن مرحله به بعد اختلافي بين نيروهاي حزب مؤتلفه افتاد كه برخيها اظهار ميكردند چرا ما از آقاي لاريجاني كه جايگاه خاصي ندارد حمايت بكنيم و برخيها هم ميگفتند ما از كسي حمايت ميكنيم كه پايگاه خوبي داشته باشد مثلاً آقاي احمدينژاد. اين دو دستگي در حزب مؤتلفه به خاطر واقعيتي بود كه در نظرسنجيها به وجود آمد اما بخشي حاضر نشدند آن را بپذيرند.
يكي از اشتباهات ديگر حزب مؤتلفه در طول سالهاي اخير (كه ميتوان چند دستگي را مثل انتخابات ۸۴ در آن ديد)، ديدار با آقاي هاشمي در سال ۹۰ بود در حالي كه آقاي هاشمي در فتنه ۸۸ بسيار بد عمل كرده بود و ديدار مؤتلفه با ايشان با مخالفت و واكنش بسياري از دلسوزان و رسانهها همراه شد.
برداشت عمومي به همين شكل است. منتها واقعيت اين بود كه حزب مؤتلفه طبق روال هر سال و در سالگرد شهداي حزب مؤتلفه كه ۲۶ خرداد بود از مسئولان كشور براي ديدار (آن هم جهت يادمان شهدا) وقت ميگرفت. در سال ۹۰ هم درخواستها به سران قوا و آقاي هاشمي به عنوان يكي از اعضاي گذشته حزب مؤتلفه ارسال شد. به غير از خود آقاي هاشمي كسي به درخواست حزب مؤتلفه جواب مثبت نداد و ملاقات ما با آقاي هاشمي ترتيب داده شد. اعضا مردد بودند كه اين ديدار را لغو بكنند يا نه، چرا آقاي رئيسجمهور زماني را براي اين ديدار مشخص نكرده بودند، اينجا هم اختلاف نظري صورت گرفت بين اعضاي حزب. برخي از دوستان اظهار ميكردند چون ديدار تنها به آقاي هاشمي ختم ميشود ملاقات را لغو بكنيم اما برخيها عنوان ميكردند كه اين بياحترامي به آقاي هاشمي خواهد بود و بايد اين ملاقات انجام شود.
تصميم بر اين شد كه اين ملاقات انجام بشود منتها در ملاقات نقطهنظرات، نقدها و حتي گلايههاي خودمان را مطرح بكنيم ايشان هم نظرات خودشان را بدهند. البته اين ديدار انعكاسهاي بيروني مناسبي نداشت و برخيها اين ملاقات را تلقي بر اين كردند كه حزب تمايل به آقاي هاشمي داشته و دارد، در حالي كه واقعيت و آن چيزي كه در جلسه گذشته بود بر خلاف اينگونه اظهارات بود. اما خب روال به گونهاي بود كه مورد سوءاستفاده برخي رسانهها قرار گرفت.
چرا شما در آن جلسه حضور نداشتيد؟
من مخالف با رفتن به آن جلسه و ديدار با آقاي هاشمي بودم. به همين دليل شركت هم نكردم و معتقد هم نبودم كه اين هزينه را بپردازيم.
نگاه حزب مؤتلفه به انتخابات آتي رياستجمهوري چگونه خواهد بود؟
ما هنوز به اين مسئله نپرداختهايم و هنوز در حال بررسي و تحليل انتخابات مجلس نهم هستيم و همچنين ارزيابي عملكرد جبهه متحد. بعد از اينكه اين ارزيابيها به اتمام و به نتيجه رسيد(كه احتمالاً پايان خردادماه باشد) انشاءالله وارد بحث انتخابات و چگونگي ورود حزب به آن عرصه خواهيم شد.
گويا حزب مؤتلفه تصميم دارد گزينه خاصي از درون تشكيلات خود به عنوان كانديداي رياست جمهوري معرفي كند؟
آقاي عسگر اولادي در مصاحبه اين را عنوان كردند كه احتمالاً يكي از اعضاي حزب را به عنوان كانديداي انتخابات رياستجمهوري مطرح بكند، ولي روي فرد و مصداق آن هنوز بحث خاصي صورت نگرفته است.
يعني حزب توان آن را دارد كه يك نفر را به عنوان كانديداي انتخابات رياستجمهوري يازدهم هم معرفي كند؟
بله، نيروهاي مناسبي براي اين كار در حزب حضور دارند و ميتوانند در صحنه حضور پيدا كنند.