دکتر غلامرضا مصباحی مقدم نماینده مردم تهران در مجلس هشتم از اعضای فعال فراکسیون اصولگرایان مجلس و از چهرههای اقتصادی به حساب میآید. وی معتقد است که اصولگرایان اگر فقط یک لیست واحد به ویژه در تهران میدادند این شکستگی آرا ایجاد نمیشد تا نگران چهرههای ناشناخته به لحاظ عملکرد به مجلس باشیم.
آقای دکتر! زمان زیادی تا انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی باقی نمانده و تکلیف مجلس نهم آخر این هفته بعد کاملاً مشخص میشود. اما سؤال مهم این است که چرا تهران به این سرنوشت دچار شد و ۵ نفر به طور قطعی وارد مجلس شدند و بقیه به دور دوم موکول شدند؟ این مسأله پیام ویژهای برای نمایندگان تهران داشت؟
به نظر میرسد که دو عامل موجب شد تا امسال این اتفاق روی دهد؛ یک عامل، حضور بسیار زیاد مردم در تهران، نسبت به دور گذشته بودکه سطح مشارکت در انتخابات مجلس نهم را نسبت به دورههای گذشته بالا آورد. این حضور بسیار زیاد، خود یک عامل تقسیم آرا شد، زیرا سلیقههای مختلف با تعداد کاندیداهای قابل توجهی در انتخابات این دوره مجلس در تهران شرکت کردند که سبب پراکندگی آرا میشود. برخی از کاندیداها دو هزار رأی، برخی ۵ هزار رأي به دست آوردند که موجب عدم تمرکز آرا روی لیستهای اصلی هم شد.
نکته دوم نوعی رقابت درون گروهی جناح اصولگرا بود. در دورههای گذشته و انتخابات قبلی، رقابت بین اصولگرایان و اصلاحطلبان بود در حالی که این دوره رقابت بین اصولگرایان با اصولگرایان اتفاق افتاد که با ایجاد این موضوع نوعی تقسیم آرا بین دو لیست صورت گرفت.
بیش از دو لیست مطرح شد؟ این طور نیست؟
بله؛ البته از دیدگاه دیگر باید گفت که دو لیست نه، ۱۵ لیست بود. افرادی که هم در جبهه پایداری و هم در جبهه متحد بودند نیز مجدداً برای خود لیستهایی تشکیل دادند و آرا تقسیم و توزیع شد. وقتی که آرا به این صورت پخش میشود نتیجهاش این است که کمتر کسی کف رأي مورد نظر را دریافت میکند که ۲۵ درصد کل آرا مأخوذه صحیح است. از این جهت کمتر در دورههای گذشته با این پدیده روبه رو بودیم.
شما این تغییر رویکرد را مثبت یا منفی ارزیابی میکنید؟ چنین سؤالی را از این جهت مطرح میکنند که ایجاد این میزان تفاوت در جناح اصولگرا کمی عجیب به نظر میرسید. درحالی که از یک سال و نیم پیش، تلاش بسیاری برای یکدست کردن نظرات صورت گرفت؟
من معتقد هستم که همه اصولگرایان باید زیر چتر گرد هم میآمدند و یک لیست واحد و یک ائتلاف بزرگ تشکیل میدادند و همین ائتلاف بزرگ سبب میشد که در دور اول رأي بیاورند و انتخابات به دور دوم کشیده نشود. اما دوستان جبهه پایداری این موضوع را نپذیرفتند و این امر باعث انتشار دو لیست اصلی شد. البته شاید از نظر برخی از افراد حسنهایی نیز داشت که معتقدند این نگرش باعث رقابت بیشتر و افزایش مشارکت مردم شد و سطح مشارکت مردم را هم بالاتر برد.
برخی انتقاد میکنند که این اتفاق باعث شود که چهرههای بهتر و برتر به علت انشقاق و پراکندگی نتوانند وارد مجلس شوند، آیا باز هم این اتفاق مثبت است؟
البته ما نگران این مسئله هستیم و امیدواریم مردم با هوشیاری برای این انتخابات عمل کنند و چهرههایی را برای مجلس انتخاب کنند که عمل کردهاند و تجربه دارند و از پشتوانه علمی و کارشناسی لازم برخوردار هستند، اگراین اتفاق بیفتد ما نگران نیستيم و اگر غیر از این باشد، رأي مردم تهران که نمایندگانی را بر میگزیدند که در کل مجلس و نمایندگان اثرگذار بودهاند دچار یک عقبگرد میشود. ما در همه دورهها عملکرد نمایندگان تهران را به صورتی اثرگذار بر کل کشور داشتهایم و امیدواریم با انتخاب درست مردم در این دوره نیز این اتفاق رخ دهد.
چه تفاوتی بین جبهه پایداری و متحد وجود دارد، برخی از اعضایی که در لیست دو گروه دیده میشود، میگویند که تفاوتی با یکدیگر ندارند و تفاوتها تنها در حوزههای اجرایی است؟ ولی وقتی طیف فکری و صحبتها شنیده میشود تفاوت بیشتری از حوزه اجرایی دیده میشود این طور نیست؟
یکی از تفاوتها شاید این مسئله باشد که جبهه پایداری، به یک معنا رئیسجمهور را خط قرمز خود میداند و هیچگونه انتقادی را طی دوره هشتم به عملکرد ایشان نداشته است و اینکه خودشان نیز معتقد هستند که دولت، ضعفهای قابل توجهی داشته و میگویند که ما انتقاد خود را به صورت مستقیم و حضوری مطرح میکنیم، که البته اثر بخش هم نبوده است ولی جبهه متحد به این صورت فکر نکرده و نمیکند. جبهه متحد آنجایی که صریح و شجاعانه عمل کند طی دوره هشتم مجلس عمل کرده و ملاحظهکاری را کنار گذاشته است و در واقع با اینکه خود رئیسجمهور جزو اصولگرایان است، ملاحظه اصولگرا بودن ایشان را در نقد و بررسی کارکردش کنار میگذارد و البته اگر خدمت خوبی کرده نیز از این خدمت تقدیر کرده و میکند یا اگر اشتباهاتی داشته یا تخلف از قانون کرده به صراحت در مقابل وی قرار گرفته است، که چنین رویکردی اصولاً در جبهه پایداری وجود ندارد. نکته دوم هم این است که به نظر من در طول مجلس هشتم، برخی از اعضای جبهه پایداری که در درون مجلس حضور داشتند، نتوانستند طرح و پیشنهاد حل کننده مشکلات که بتواند گره و مشکلی از مردم باز کند را ارائه کنند. البته نطقهایی پیش از دستور داشتهاند و در همین حد هم بسنده شده و در طرحها و لوایح به ندرت اتفاق افتاده که این افراد ورود کنند و اظهار نظر، موافقت یا مخالفتی داشته باشند.
و اعضای جبهه متحد از نظر شما چنین ضعفی نداشتند؟ این در حالی است که اکثریت مجلس هشتم در دست اصولگرایان جبهه متحد بوده و هست ولی در برخی از موارد عملکرد مجلس هشتم دارای نواقص قابل تأملی است؟
به نظر من بسیاری از اعضای جبهه متحد که در مجلس هشتم بودند، بسیار قوی، قاطع و کارشناسانه وارد بحثهای مجلس میشده و طرحهای زیادی نیز داشتهاند و موافق و مخالف وارد میشدند و در قسمتهایی که میباید اظهار نظرهای شجاعانه داشته باشند، اظهار نظر خود را داشتند. یکی از نگرانیهای ما این است که اگر کسانی از تواناییهای لازم برخوردار نیستند وارد مجلس شوند چگونه در دوره نهم شاهد نقش آفرینی مناسب نمایندگان تهران باشیم.
چرا برخي از اعضاي فراكسيون انقلاب معتقد به سؤال خصوصي از رئيس دولت بودند آيا اين متعارض با وظايف ذاتي مجلس نيست؟
تذکرات خصوصی به دولت به نظر ما اشکالی ندارد، ولی اکتفا کردن به این تذکرات سبب حل مشکلات نیست، بلکه مردم نیز باید بدانند که نمایندگانشان چه موضعی دارند و چه میکنند. به طور مثال در خصوص گرانیهای اخیری که پدید آمده مردم باید بدانند که مجلس در برابر آن چه اقدامی میکند، آیا منتقد است؟ آیا مانع میشود؟ آیا وزیر مربوطه و رئیس بانک مرکزی را میخواهد؟ آیا نسبت به رئیسجمهور تذکر میدهد؟ اگر بنا باشد، همه خصوصی ذکر شود مردم نقش مجلس و نمایندگان مجلس را صرفاً به عنوان یک نقش انفعالی و ساکت و کوتاه آمدن در برابر اشکالاتی میدانند که آنها به عینه مشاهده میکنند.
برخيها معتقدند راستسنتي در حال انزوا و جوانان انقلاب در حال نحو هستند نظر شما چيست؟
برخی از افراد چنین شرایطی را دارند که برای مردم تکراری شدهاند و طبیعی است که مردم به چهرههای جدید روی بیاورند. در هر دوره مجلس به ویژه در طی این سه یا چهار دوره جدید با این مسئله مواجه بودیم که نزدیک به هفتاد درصد نمایندگان دوره قبل برای دوره بعد رأي نیاوردهاند. این طور نیست که بگوییم این اتفاق در حال حاضر رخ داده بلکه در دورههای قبل نیز بوده است.
يكي از انتقادات به مجلس هشتم، استفاده نادرست از ظرفيتهاي فراكسيون اصولگرايان بود؛ چه بايد كرد تا مجلس نهم گرفتار اين آفت نشود؟
مجلس هشتم نقاط قوت بسیار زیادی داشت. ترس من این است که بیان نقاط ضعف مجلس، خدماتی را که مجلس هشتم انجام داد و بسیار برجسته هم بود را مورد غفلت قراردهد. به نظر من نقاط مثبت مجلس بر نقاط ضعف آن غلبه داشت. البته هر مجلسی نقاط ضعفی دارد و این مجلس هم یک نقطه ضعفش این بود که از ظرفیت اصولگرایی و مجمع اصولگرایان استفاده نکرد.
دلیل این ظرفیتسوزی چیست؟
به نظر ما به دلیل یک سری مناقشات درون جناحی بوده است. اصولگرایان در مجلس هشتم تبدیل به ترکیبی از دوستانی شدهاند که در جبهه پایداری هستند و قبلاً فراکسیون انقلاب اسلامی بودهاند و جبهه متحد اصولگرایان بوده است. اینها بعد از یک برهه خوبی که همراهی خوبی با بقیه داشتند، ایجاد انشعاب کردند و این انشعاب نیز به نوعی به عنوان یک مقابله به درون مجلس کشیده شد و نتیجه این شد که از ظرفیتی که باید استفاده شود، نشده است.
يعني فراكسيون اكثريت از ظرفيتهاي خود استفاده مناسب كردهاست؟
به نظر من فراکسیون اکثریت نیز آن توانی را که داشت به کار نگرفت و این ضعف را من کاملاً تصدیق میکنم.
برخيها معتقدند اگر دولت فعلي اصلاحطلب بود شايد اين همه تنش بين دو قوه مجريه و مقننه به وجود نميآمد؟
درست است. ما تجربه یک سال و نیم کار با آقای خاتمی را در مجلس هفتم داشتیم، انصافاً این چنین اصطکاکی پیش نیامد. اما نگاه مجموعه اصولگرایان به این دولت با نگاه و جهتگیری آقای خاتمی کاملاً متفاوت است در حالی که با جهتگیری رئیسجمهور فعلی متفاوت نیست. مجلس هشتم و دولت دهم در یک جهت حرکت میکنند.
پس مشکل کجا است؟
ما نسبت به عملکردها اشکال داریم. انتقادها نسبت به عملکردها و نه جهتگیریها است. ادعای اصلاحطلبان با روی کار آمدن آقای احمدینژاد، این بود که مجلس و دولت، یکپارچه شده و اینها با یکدیگر میسازند و بر سر ملت بلا میآورند. پاسخ آن زمان این بود که ما اصولگرا هستیم و اگر اصولگرایی اقتضا کند، ما جزو انتقاد کنندگان درست از رئیسجمهور خواهیم بود و همین موضوع را نیز ادامه دادیم. یعنی در عین اینکه ما اصل انتخاب ایشان را قبول داشته و با پشتیبانی ایشان را همراهی کردیم، خطاهایی هم که انجام داد را مورد اغماض قرار ندادیم و این به نظر من نقطه قوت به حساب میآید و نقطه ضعف نیست.
به علت اصطکاکها اشاره نكرديد؟
علت اصطکاکها به نظر من رفتار آقای رئیسجمهور است که تخلفات قانونی وی بسیار زیاد است که اگر این تخلفات را انجام نمیداد درگیری و اصراری برای درگیری مجلس با ایشان و اصطکاک وجود نداشت.
سؤال من این است که آیا واقعاً فکر میکنید این اصطکاکها نتیجهای برای حل مشکلات کشور در برداشت؟ مثلاً مجلس در برخی قسمتها از رئیسجمهور سؤال پرسید یا وزیری را استیضاح کرد یا مسائل دیگری که در حافظه ملت هست؟
من هم این را قبول میکنم ولی یک سؤال دارم ایرادات به سؤالات یا کیفیت طرح سؤالات بود یا ایرادات به پاسخها بوده است؟
آقای دکتر! مجلس نشان داده که اگر در جایی بسیار پرقدرت روی مسئلهای بایستد، آن مشکل از دامنه کشور حذف میشود؛ مثلاً در مورد فردی مثل مشایی، مجلس هشتم در بسیاری از موارد و مقاطع مهم به اظهار نظر کفایت کرد، آیا مردم میتوانند این حق را از مجلس طلب کنند که وقتی تا این حد به نتیجه رسیده است که چنین فردی به نظام و کشور ضربه میزند چرا باید آزادانه در حال کار کردن در این نظام باشد؟
آقای مشایی رئیس دفتر آقای رئیسجمهور است. سؤال از رئیس دفتر رئیسجمهور از لحاظ قانونی برای مجلس ممکن نیست.
آیین نامه مجلس قابلیت تصحیح در این بخش را دارد؟
خیر؛ این موضوع مربوط به قانون اساسی است. قانون اساسی تنها سؤال از وزرا و رئیسجمهور را مجاز اعلام کرده است. مجلس قدرت سؤال از معاون و رئیس دفتر رئیسجمهور را ندارد و دست مجلس از این جهت بسته است و ناگزیر بودیم به صورت انتقاد یا اعتراض نسبت به اظهارات و انتساب ایشان اعلام نظر کنیم. به هر حال رئیسجمهور نیز به صورت مکرر از مواضع ایشان حمایت و مواضع وی را به گونهای توجیه کرد.
در قالب سؤال از رئیسجمهور امکان سؤال در خصوص عملکرد ایشان وجود نداشت؟
در سؤالات مطرح شد.
اما جوابی داده نشد!
اینکه جوابی مطرح نشد، ربطی به سؤال کننده ندارد. اتفاقاً ما سؤال کردیم که مردم ما ببینند که این سؤالات به صورت جدی مطرح است و جواب درستی از ناحیه رئیسجمهور وجود ندارد.
پس راهی ندارد برای اینکه چنین افرادی از بدنه حذف شوند؟
خیر؛ مثلاً یک وزیر را استیضاح کردیم رأي نیاورد، رئیسجمهور وی را به عنوان معاون خود میگذارد و ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم.