جوان آنلاین: کانال تلگرامی نواصولگرا نوشت:
منطقه گرایی اقتصادی
پس از فروپاشی شوروی و رشد اقتصادی آلمان و ژاپن در کنار آمریکا، ترتیبات منطقهای پیرامون این قطبهای اقتصادی و تجاری شکل گرفت.
منطقه گرایی اقداماتی است که از سوی کشورهای عضو سازمانهای منطقهای برای آزاد سازی و تسهیل تجارت در قالب موافقت نامههای تجاری منطقهای و با هدف نهایی ایجاد منطقه تجارت آزاد انجام میگیرد.
عوامل و مقدمات تشکیل یک ساز و کار منطقهای مشترک عبارتند از:
ویژگیهای مشترک تاریخی و فرهنگی
اشتراک جغرافیایی
مخاطرات مشترک
منافع مشترک
تسلط یک قدرت واحد بر مجموعهای از کشورها مانند آنچه در استعمار رخ میدهد.
وابستگیهای تمدنی
برخی طرفداران اقتصاد بازار و آزاد سازی تجاری، منطقه گرایی به ویژه در کشورهای صنعتی را مانعی در برابر تلاشهای جهانی برای گسترش نظام تجارت آزاد و فراگیر شدن اصول عدم تبعیض و کامله الوداد سازمان تجارت جهانی تلقی میکنند.
نسبت شناسی اقتصاد و سیاست
اقتصاد و سیاست دو مقوله قابل تفکیک از یکدیگر نیستند و ربط معناداری میان ماهیت این دو برقرار است. در رابطه با تحلیل آن رویکردهای مختلفی وجود دارد.
رویکردهای مارکسیستی
مهمترین ویژگی سیاست جهانی را، وجهه سرمایهداری و طبقات اجتماعی را مهمترین بازیگران میداند.
اثرپذیری از اصول اساسی موجود در تفکر مارکس است. اصولی از جمله: نزاع طبقاتی، اصالت بخشی به اقتصاد به ویژه نیروی تولید، تناقضات پدیدههای اجتماعی و حرکت به سمت سوسیالیسم.
رویکرد واقع گرایی
به رقابت کشورها برای افزایش قدرت ملی خود در عرصه اقتصاد جهانی اعتقاد دارد.
سه مفروضه اصلی آن:
بالاترین سطح از تسلط بر جریان اقتصاد بین الملل را دولت – ملتها دارند.
بقاء، هدف اصلی دولتها و اولویت نخست پیشینهسازی عنصر قدرت است. زیرا است.
محاسبه هزینه – فایده، شخصیتی خردمند در کنشگری دولتها
بر این اساس، کشورها در وضعیت آنارشیک یا به قول هابز در وضع طبیعی به سر میبرند. آنارشی دو پیامد بسیار مهم را برای رفتار خارجی کشورها در پی دارد:
نخست: جو بی اعتمادی بر روابط حاکم و کشورهای دیگر، دشمنان بالقوه محسوب میگردند.
دوم: به علت خودیاری نظام بین الملل، کشورها باید به تنهایی امنیت و بقای خود را حفظ و تامین کند.
رئالیسم اصول و مفروضههای لیبرالیسم را رد و منطبق بر واقعیتهای روابط بین الملل نمیداند. واقع گرایی استدلال میکند که:
تقدم سیاست بر اقتصاد
جدایی سیاست خارجی و سیاست داخلی
ارجحیتهای شخصی کشورها (امنیت و بقا)
قدرت نظامی بهترین ابزار سیاست خارجی
اولویت ملاحظات سیاسی بین المللی کشورها در ارض متقابل محیط سیاسی و اقتصادی بین المللی
رویکرد لیبرالیستی
متاثر منطق فکری اقتصادی و پیگیر گسترش جهانی اقتصاد بازار است. درست واقعیتی عکس رویکرد واقع گرایی.
اصل محوری لیبرالیسم، آزادی مبتنی بر قانون است. اگر چه نمی¬توان لیبرالیسم را در تضاد کامل با اصالت نقش دولت به شمار آورد، اما به وضوح میتوان ادعا داشت که در لیبرالیسم، مقید سازی دولت به اموری خاص همچون استقرار حاکمیت سیاسی و حفظ تمامیت ارضی جایگاه معناداری دارد.
مفروضههای مشترک شاخههای لیبرالیسم اقتصادی (کلاسیکها، نئوکلاسیک ها، کینزیها، مانیتاریستها، اتریشیها و پیروان انتظارات عقلانی) عبارتند از:
منافع مشترک اقتصادی، دو جز اساسی جامعه (خانوارها و بنگاه ها) را، علی رغم رقابتهای متعدد، به همکاری ترغیب میسازد.
روابط اقتصادی ملی و بین المللی تابعی از ساز و کار قیمت در چهارچوب تحلیلی بازار است.
هدف نهایی این سازوکار، پیشینه سازی بهره وری و رفاه اقتصادی است.
مطابق اعتقاد آنان، سیاست خارجی همکاری جویانه به دو طریق تقویت میگردد:
نخست: نظم اقتصادی لیبرال، رفاه و وضع اقتصادی بهتری را برای کشورها ایجاد میکند و ملل پیشرفته اقتصادی از وضع موجود راضیتر هستند.
دوم: نظم اقتصادی لیبرال، وابستگی متقابل اقتصادی بین کشورها را افزایش می¬دهد که خود سیاست خارجی صلح آمیزی را ایجاب می¬کند.