ادعاهای وزیر آموزشوپرورش برای ارتقای کیفیت و برقراری عدالت آموزشی مصداق بارز سنگ بزرگ است که شاید هیچگاه زده نشود. نه اینکه او از روز نخست هیچ گام مثبتی برنداشته باشد، نه، اما چنان در طرحها و برنامههای خود غرق شده که ممکن است واقعیت را آنطور که هست، نبیند.
وزیر آموزشوپرورش اذعان دارد پیشتر طرحهایی از سوی وزرای قبلی ریخته شده و اقداماتی نیز صورت گرفته، اما اثربخشی کافی را نداشته است. نمیتوان از این مهم گذشت که اکثر این طرحها، مرحله آزمون و خطا را طی نکرده بودند، پس این زنگ هشداری برای آقای وزیر است که اگر او نیز همه جوانب طرحهایش را نسنجد، نه تنها باری از مشکلات را کم نخواهد کرد بلکه مانند سابق به بار مشکلات افزوده خواهد شد.
شش وزیر آموزشوپرورش در طول ۱۰ سال تغییر کردهاند؛ هر وزیر آمد و برنامههایی را نوشت و طرحهایی هم داد، اما عمده این طرحها یکی پس از دیگری نشان داد، چارهساز نبودهاند؛ طرحهایی که نه تنها دردی را دوا نکردند بلکه هر کدام به پیکر نحیف آموزشوپرورش ضربه زدند و روزبهروز آن را ضعیف و ضعیفتر کردند، اما مگر نه اینکه آموزشوپرورش از مهمترین وزارتخانههای کشور است و باید بیشتر به آن توجه شود؟
طی سالیان متمادی اکثر مسئولان نظام آموزشی در حرف به دنبال عدالت آموزشی بودند، اما وقتی که کار به مرحله عملیاتیشدن رسید، به مسیر بیراههای رفتند که در آن هیچ جایی برای توجه به مسئله آموزش و تربیت کودکان مناطق ضعیف جامعه نبود، در نتیجه شکاف آموزشی بیشتر و بیشتر شد. در آخر هم کار به جایی رسید که تنها در یکی از کلاسهای دانشگاه تهران ۲۱ نفر از ۲۶ دانشجوی دوره کارشناسی از مدارس خاص بودند و اینها فاجعه نظام آموزشی را به تلخترین شکل ممکن به رخ کشید.
بیتردید وزیر آموزشوپرورش باید بر اساس تحقیقات میدانی و مشکلات موجود که سالهاست مدرسه، مدیر، معلم، دانشآموز و خانوادهها را درگیر کرده اقدام کند، چراکه آنها بهتر از هر کسی از چالشهای موجود در نظام آموزشی باخبرند. طی سالیان متمادی هرگز از معلمان برای تدوین سیاستهای آموزشی، استفاده و نظرخواهی نشد. آقایان هرگز از معلمان نپرسیدهاند که چه کموکاستیهایی در کلاس درس، مدرسه، منطقه و حتی شهرشان دارند. اصلاً مگر اینها برایشان اهمیتی داشته است؟
برنامهها و طرحهایی که آقای وزیر به آن اشاره میکند، رؤیایی به نظر میرسد. نمیتوان برای ساخت یک مدرسه مجهز چند طبقه در روستای دورافتاده با محصلان انگشتشمار وعده داد، چراکه نه فقط ساخت آن داستان متفاوتی دارد که هیچ کاراییای هم نخواهد داشت؛ وقتی که کار روستا با یک یا دو کلاس راه میافتد، دیگر چه نیازی به ساختمانی چند طبقه است، ساختمانی که طبقات آن بلااستفاده بماند تأثیری در ارتقای سطح کیفی دانشآموزان ندارد، بنابراین آنچه گفته میشود خوب است، اما آیا همان اندازه که خوب است، عملیاتی هم است؟ آیا همانطور که انتظار میرود، نتیجه هم میدهد؟
شاید اجرای طرح کارنامهدارشدن مدارس در نگاه اول بتواند بین مدارس رقابت ایجاد کند و حتی سطح کیفی آنها را بالا ببرد، اما این فقط یک سوی ماجراست. مبادا کارنامهدارشدن مدارس موجب گرفتن پول بیشتر از خانوادهها شود و به طبقاتیشدن بیشتر نظام آموزشی دامن بزند! شاید بدبینانه به نظر برسد، اما این یک حقیقت است؛ مدارسی که از کیفیت آموزش بیشتری برخوردارند، شهریههای گرانقیمتی میگیرند و حالا شاید آن مدارسی که کارنامه بهتری داشته باشند، از خانوادهها شهریههای گرانقیمتی را طلب کنند، آن وقت تکلیف خانوادهها و دانشآموزانی که نمیتوانند وارد این کلاسهای درس شوند، چیست؟ آیا این خود به شکاف آموزشی دامن نمیزند؟ بدون تردید این چیزی نیست که وزیر آموزشوپرورش به دنبال آن باشد، اما طرحهایی که آزمون و خطای خود را طی نکرده و قبل از اجراییشدن همه جوانب آن بررسی نشده باشد، میتواند ضررده باشد تا سودآور.
آموزشوپرورش با موضوعات بسیاری دست به گریبان است و وظایف گستردهای دارد. بیتردید انجام این وظایف به بهترین شکل ممکن، نیاز به کار عملی دارد نه حرف. اگر با حرف میشد دردی را دوا کرد، امروز و در پس تمام کنفرانسهای خبری دیگر نباید هیچ مشکلی باقی مانده باشد. اما آیا به راستی اینطور است؟ پاسخ منفی است چراکه تا امروز وقت و هزینه دانشآموزان و حتی کشور بیآنکه هیچ ثمره یا نتیجه مثبتی در پی داشته باشد، هدر رفته است، بنابراین تا دیرتر از این نشده است، باید برای آن کاری کرد.