خاطرات زندهیاد دکتر شمسالدین مجابی در عداد کتب حوزه تاریخ شفاهی است که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به تهیه و انتشار آن مبادرت ورزیده است. این اثر از جنبههای گوناگون مزایایی دارد که در یادداشت کوتاه تارنمای ناشر بدان اشارت رفته است. در بخشهایی از آن میخوانیم: «در تدوین و نگارش تاریخ انقلاب اسلامی سه دسته منابع مورد نیاز است: نخست اسناد و منابع مکتوب و غیرمکتوب (صوتی و تصویری) که مستندات این انقلاب عظیم بهشمار میروند. دوم خاطرات و یادداشتهای افراد و شخصیتهای دستاندرکار انقلاب در گویاسازی و شرح و بسط ابعاد و زوایای تاریخ انقلاب اسلامی و سوم منابع کتابخانهای که محقق نیازمند مراجعه به آن میباشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی از بدو تأسیس خود تلاش بسیاری در تهیه و انتشار منابع و مآخذ تاریخنگاری انقلاب اسلامی کرده است. از جمله این خاطرات، یادمانهای دکتر سیدشمسالدین مجابی است که در نوع خود ویژگیها و شیوههای خاصی دارد که آن را از سایر خاطرات مشخص میسازد. خاطرات دکتر شمسالدین مجابی ناگفتههای بسیاری از حوادث تاریخ معاصر ایران را روایت میکند که در منابع دیگر به این دقت و صراحت یافت نمیشود. بخشی از این حوادث در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶ روی داده است که با آزادی راوی از زندان خاتمه مییابد. بخش مهم خاطرات ایشان به وقایع اتفاق افتاده در پاریس میپردازد. در این بخش فعالیتهای دانشجویان ایرانی اعم از چپ و مذهبی و نیز فعالیتهای ساواک روایت شده است. در این میان، گفتههای منتشر نشده بسیاری از سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، بنیصدر و قطبزاده بیان میگردد. بخش مهم خاطرات دکتر سیدشمسالدین مجابی به دورهاقامت امامخمینی در فرانسه و در ادامه به انقلاب اسلامی تا پیروزی و بعد از آن مربوط میشود که کمتر به این دقت روایت شده است...».
راوی خاطرات در واگویه مشاهدات خویش، از قیام تاریخی ۳۰ تیر سخن به میان آورده است. وی در آن روز به همراه مادر خویش در خیابانها بوده و مورد ضرب و شتم مأموران دربار و دولت قرار گرفته است! دکتر مجابی در بازگویی ماجرای آن روز چنین آورده است: «به هنگام استعفای دکتر مصدق از نخستوزیری و حوادث ۳۱ تیر ۱۳۳۱، ۱۳ سال داشتم. در نیمهدوم ۱۳۳۱، اعلامیهای به طور ناگهانی از رادیو تهران خوانده شد که مطلع آن چنین بود: کشتیبان را سیاستی دگر آمد و اشعار میداشت که دکتر محمد مصدق از مقام نخستوزیری برکنار و احمد قوام (قوامالسلطنه) به نخستوزیری منصوب شده است. به همین مناسبت روزنامههای طرفدار دربار از جمله روزنامه آتش به مدیریت میراشرافی و روزنامه حزب زحمتکشان بقاییکرمانی، شمارههای فوقالعاده انتشار دادند و از روی کار آمدن قوام اظهار خوشوقتی و رضایت بسیار کردند، ولی حالت ملت کاملاً دگرگون بود. همگان از افراد ساده ملت تا ملیون سیاسی به خیابان ریختند و چندین روز تظاهرات وسیع و سرکوب تظاهرات بهصورت خشن ادامه داشت. حتی به یاد دارم که همراه با مادرم در خیابان استانبول و نادری بودیم که ناگهان در جوار سفارت انگلیس، سربازان ارتش به خیابان آمدند. مادرم مورد ضرب و جرح پلیس قرار گرفت. سرانجام بعد از طی مسافتی از تعقیب پلیس گریختیم و به درون مغازهای پناه بردیم. روز سیام تیر ۱۳۳۱ مردم به خیابانها ریختند و به درگیری با عوامل سرکوب پرداختند...».