جوان آنلاین: پس از برگزاری کنفرانس بال سوئیس و اراده خاخامهای برجسته صهیونیست، مبنی بر تشکیل دولت یهود و سپس تصمیم آنها برای تسخیر همه جهان و حکمرانی بر گوئیمها (غیر یهودیانی که یهود آنها را در خدمت خود میپندارد)، افراد خاصی در میان صهیونیستها مثل تئودور هرتزل نویسنده، هربرت ساموئل فرماندار یهودی- انگلیسی و رئیس خاندان روچیلد دست به تلاشی مضاعف زدند. در این میان علمای ایران و جهان اسلام از مدتها قبل خطر صهیونیسم را دریافتند و به مسلمانان و مردم فلسطین در اینباره هشدار دادند. از نخستین روزهای اشغال سرزمین فلسطین به دست صهیونیستها و اخراج مسلمانان با پشتوانه دولتهای غربی، علمای شیعه به دفاع از فلسطینیان پرداخته و از مبارزه این مردم ستمدیده برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود جانبداری کردند. در گفتوشنود پی آمده، محمدحسن رجبی دوانی تاریخ پژوه معاصر به تبیین واکنش علما در مواجه با صهیونیسم و اشغال فلسطین پرداخته است. امید که پژوهشگران را مفید و مقبول آید.
اولین بار حزب صهیونیست در ایران در چه مقطعی اعلام موجودیت کرد و عکسالعمل حکومت وقت در قبال آن چه بود؟
اولین بار حزب صهیونیت یا صهیونیسم، در فروردین ۱۳۰۰ و تقریباً کمتر از یک ماه بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، در ایران اعلام موجودیت کرد. سپس اساسنامه حزب را به دولت دادند که تصویب آن مدتی به طول انجامید. پس از تأیید دولت، شعبی از این حزب در شهرهای دیگر تأسیس شد. برای نمونه حزب جوانان صهیونیسم یا صهیونیت در همان سال در همدان اعلام موجودیت کرد. بعد از اعلام تأسیس حزب در ایران، این رویداد با واکنشهایی از سوی مردم، جریانهای فکری- سیاسی و تشکلها مواجه شد. نخستین واکنش در مهر ۱۳۰۰، یعنی شش ماه بعد از تأسیس حزب صهیونیسم در ایران مربوط به «هیئت علمیه تهران» است که متشکل از گروهی از علمای برجسته شهر تهران است. این هیئت نسبت به انتشار یک مقاله که یک نفر در آن عنوان کرده بود: فلسطین و قدس باید یهودیسازی و مسکن و مأوای یهودیان شود، به شدت اعتراض کرد و از دولت خواست تا نویسنده این مقاله را دستگیر و محاکمه کند. طبق اسناد منتشره از شهربانی کشور در سال ۱۳۰۸ ش و در زمان سلطنت رضاشاه، کنسولگریهای انگلستان در رشت، مشهد و کرمانشاه به گردآوری و سازماندهی یهودیان ایران و همچنین عراق و ترکمنستان میپرداختند و یهودیان را به فلسطین اعزام میکردند. این گزارشها را شهربانی این شهرها به شهربانی کل کشور میدادند و ظاهراً حرکتی بوده که شهربانی کل در جریان آن نبوده و شهربانی شهرستانها از فعالیت آنها پرده برداشته است.
عکسالعمل علما و مردم در قبال این رویداد چه بود؟
نخستین اعلامیهای که هیئت علمیه تهران منتشر کرد، مربوط به آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۱۲ ش است. این واکنش پس از اینکه مفتی اعظم فلسطین، نامهای به آیتالله حائری نوشت و از مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین ابراز نگرانی کرد، ابراز شد. آیتﷲ حائری در آن زمان احساس کرد که مهاجرت یهودیان به فلسطین به مسلمانان آسیب میرساند. هم از این روی برای دفاع از مردم فلسطین، دست به کار شد و در دی۱۳۱۲ش، از سوی آیتﷲ سیدمحمد بهبهانی نامهای برای رضاشاه ارسال کرد و از او خواست که از مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین جلوگیری کند. بخشهایی از آن نامه به این قرار است: «امروزه مسلمین در این هجوم یهود به فلسطین و بیتالمقدس، مستغیث به آن یگانه حامی است و چشم همگی به الطاف خاصه ملوکانه است. امید به اعانت پروردگار (جل و علا)، این غائله مهم با توجهات خاصه مرتفع، موجب مزید دعاگویی این ضعیف و عامه مسلمین شود. الاحقر عبدالکریم حائری» بعد از این جریان و در سال ۱۳۱۵ ش، دو تن از علمای برجسته در عراق - که یکی از آنها ایرانی و دیگری عرب بود- به نامهای آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی و آیتالله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به فلسطین، سوریه و مصر مسافرت کردند و خطر مهاجرت یهودیان را برای مجامع مسلمان عرب متذکر شدند. کاشف الغطاء خطابهای بلند و تاریخی در «گردهمایی عمومی اسلامی در قدس»، در تأیید تقریب بین مذاهب اسلامی خواند. وی با سخنرانی مؤثر خود درباره علل انحطاط مسلمانان و ضرورت پرهیز از دوگانگی و خطر جنبش نوین صهیونیستها برای تسلط بر جهان اسلام سخن گفت. این خطابه به اندازهای در دلهای حاضران نشست که نماز جماعت را با حضور بیش از ۲۰ هزار نفر به امامت وی به جا آوردند! شیخ عبدالکریم زنجانی هم در بیتالمقدس سخنرانیای ایراد کرد و همه مسلمانان و اعراب را به اتحاد علیه اسرائیل تشویق کرد. وی با تیزبیتی خطر مهاجرت یهودیان به فلسطین به عنوان میهمانان ناخوانده به آنان گوشزد کرد و یادآور شد که اینان در صورت تسلط بر مردم، میزبانان را از خانه بیرون خواهند کرد! او هشدار داد که وسوسههای دولت بریتانیا برای مشارکت و زیست مسالمتآمیز یهودیان با مسلمانان و تشکیل دولت مشترک، فریبی بیش نیست و مردم باید از آغاز راه را بر خطر ببندند. شیخ عبدالکریم زنجانی در تلآویو و در جمع یهودیان سخنرانی مهیجی کرد و به آنها گفت: شما بازی امریکا را خوردهاید و این مهاجرت به نفع شما نیست! ظاهراً این علما دو بار به فلسطین سفر کردند، اما با وقوع جنگ جهانی دوم و به دلیل ناامن بودن سفر به فلسطین، در مسافرت مجدد آنان به این کشور وقفه به وجود آمد.
پس از وقوع جنگ جهانی دوم فعالیت آژانس یهود در ایران به چه صورت انجام میگرفت؟
با وقوع جنگ جهانی دوم، در مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین وقفهای ایجاد شد، اما بعد از جنگ میبینیم که دفاتر آژانس یهود (۱) در ایران، بسیار فعال میشود. طبق اسناد منتشر شده ۱۸ دفتر متعلق به این آژانس در ایران فعالیت میکردند. عمده فعالیت آنها در سازماندهی یهودیان ایران و اعزام آنها به فلسطین بود. آنان در یک مرحله حدود ۶۰ هزار جوان یهودی را بدون رفتن به سربازی و برخلاف مقررات کشور - که حق خروج نداشتند- به فلسطین فرستادند.
واکنشهای علما و مجامع مذهبی به این روند، چگونه و در چه قالبهایی ابراز شد؟
برای اینکه فعالیتهای آژانس یهود از چشم علما و مردم ایران پنهان بماند، آنها از طریق بهائیان شروع به ایجاد آشوب و بلوا در شهرهای مختلف کشور کردند. اگر تاریخ این دوران مطالعه شود، میبینیم در شهرها و روستاهای کشور مرتب از نزاع بین بهائیان و مسلمانان سخن میرود. مرحوم آیتالله حاجآقا حسین بروجردی در دیدارهای متعددی که با شاه و مقامات، خودشان یا نمایندهشان داشتند، خواستار جلوگیری از آشوبهای بهائیان بود. بیشتر مشغله و دغدغه ذهنی آیتالله بروجردی و سایر علما در آن دوره، مسئله آشوبهای بهائیان بود. من تصور میکنم که احتمالاً این آشوبها یک جریان انحرافی بود تا مانع از اطلاع مردم ایران از اقدامات آژانس یهود در ایران شود.
بعد از تشکیل دولت جعلی اسرائیل، اولین اعلامیه تند و آتشین را آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی صادر کرد و ایجاد دولت اسرائیل را به مثابه یک سرطان در قلب کشورهای اسلامی دانست و اعلام خطر کرد که باید هر چه زودتر این غده سرطانی برداشته شود. بعد از اعلام تشکیل دولت اسرائیل حمله به مناطق فلسطینینشین آغاز شد و متعاقب آن، اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل شکل گرفت. در این زمان آیتالله کاشانی اعلامیهای را در حمایت از مردم فلسطین منتشر کرد و ضمن اعتراض به مجامع بینالملل برای حمایت از صهیونیسم، خطر تشکیل دولت اسرائیل را اینگونه عنوان کرد: «در هر صورت تشکیل دولت یهودی در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آنها تنها متوجه اعراب فلسطین نمیشود و علیای حال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریق که میشود از این ظلم فاحش جلوگیری کرده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند...». شهید نواب صفوی یا جمعیت فدائیان اسلام نیز اعلامیهای صادر کردند و با اعلام آمادگی ۵ هزار نفر از رزمندگان ایرانی برای حضور در جنگ با صهیونیسم در فلسطین، خواستار هموارشدن راه خروج این نیروها از کشور از سوی دولت شدند. این اعلامیه به شرح پی آمده است: «هوالعزیز. نصر منالله و فتحقریب. خونهای پاک فدائیان رشید اسلام، در حمایت از برادران مسلمان فلسطین میجوشد. ۵ هزار نفر از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطین هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را دارند و منتظر پاسخ سریع دولت میباشند...».
آیتالله بروجردی هم اعلامیهای به زبان عربی نوشت که بخشی از آن از سوی مرحوم اشراقی واعظ ترجمه و برای مردم خوانده شد. آیتالله بروجردی درخواست کرد، مجلس دعایی برای مسلمانان فلسطین و نفرین به یهود ارتباط رژیم شاه با حکومت اسرائیل، پس از ۲۸ مرداد چه سیری را پیمود؟
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از یک طرف امریکا که توانسته بود به تدریج به جایگاه استعماری مسلط در ایران دست یابد، به همراه انگلستان تلاش کردند، جای پایی برای رژیم نوپا و جعلی اسرائیل در ایران باز کنند؛ بنابراین آموزش و سازماندهی ساواک ایران را به دولت اسرائیل سپردند. علاوه بر این دولت اسرائیل که روابط خویش را با حکومت پهلوی مستحکم میکرد، سعی بر آن داشت تا در میان گروههای مختلف جامعه از قبیل روشنفکران نفوذ پیدا کند. به همین منظور به گروه نیروی سوم به ریاست خلیل ملکی که گروهی منشعب از حزب توده بود، به تدریج نزدیک شد. این گروه سوسیالیست، اما مخالف رهبری اتحاد شوروی بر اردوگاه سوسیالیست جهانی و به دنبال یک الگوی شرقی از این مکتب بودند؛ لذا در این جستوجوی خود به سوسیالیسم اسرائیلی یا همان کلیسا - که واحد اشتراکی سوسیالیت بود- رسیدند و از این طریق، نوعی پیوند با اسرائیل پیدا کردند. از طرف دیگر اسرائیل از اواخر دهه ۱۳۳۰ ش، به دعوت بسیاری از مدیران و منورالفکران ایرانی برای سفر به فلسطین اشغالی مبادرت کرد تا آنان به اصطلاح پیشرفتهای این کشور نوظهور سوسیالیستی را از نزدیک ببینند. بعضی از این افراد به فلسطین اشغالی سفر کردند و حتی برخی سفرنامههایی هم نوشتند و به تمجید از اسرائیل پرداختند.
ظاهرا در این دوره، شاه مجدداً برقراری رابطه با دولت اسرائیل را اعلام کرد. ماجرا از چه قرار بود؟
بعد از کودتا روابط سیاسی و اقتصادی بین ایران و رژیماسرائیل روز به روز مستحکمتر شد. در تابستان سال ۱۳۳۹ ش، شاه در مصاحبهای و مجدداً این رژیم را به صورت دو فاکتور به رسمیت شناخت. این اعلام واکنشی بسیار منفی در کشورهای اسلامی داشت. دولت مصر به ریاست جمال عبدالناصر به شدت به دولت ایران حمله کرد و به عنوان واکنش به این اقدام، خلیجفارس را خلیج عربی نامید و بعد از آن سایر کشورهای اسلامی نیز از آن تأسی کردند و این نام تاریخی را به خلیج عربی تغییر دادند! از طرف دیگر علمای الازهر تحت فشار دولت وقت مصر یا مستقلاً و همچنین مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی نامههایی را به آیتالله بروجردی نوشتند و از ایشان خواستند که دولت وقت ایران شناسایی دوفاکتوی دولت اسرائیل را پس بگیرد. آیتالله بروجردی صدرالاشراف را - که رئیس مجلس سنا بود- به قم دعوت کرد و از او نسبت به این اقدام رژیم شاه توضیح خواست. صدرالاشراف به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس را انکار کرد! آیتالله بروجردی عین پاسخ صدرالاشراف را برای شیخ عبدالکریم زنجانی و علمای الازهر ارسال کرد که البته برای آنها قانعکننده نبود! چند ماه بعد نیز آیتالله بروجردی درگذشت. با درگذشت آیتالله بروجردی، ارتباط رژیم پهلوی با صهیونیستها وسیعتر شد تا جایی که پس از زلزله شدیدی که در بوئین زهرا در حوالی قزوین روی داد، کارشناسان اسرائیل به ایران آمدند و اقداماتی را در آن منطقه انجام دادند که با واکنش منفی مردم روبهرو شد.
چه وقایعی موجب شد که مردم ایران، مخالفت با رژیم پهلوی را بابت ایجاد ارتباط گسترده با حکومت اسرائیل علنی کنند؟
در تابستان یا پاییز ۱۳۳۵ ش، پس از آنکه جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر، کانال سوئز را ملی اعلام کرد، دولت اسرائیل، انگلستان و فرانسه به این کشور حمله کردند که با اخطار دولت شوروی و امریکا مواجه شدند. آیتالله بروجردی به همین مناسبت دروس حوزه را تعطیل کردند. گسترش ارتباط شاه با رژیم اسرائیل، واکنش شدید امام خمینی و سخنرانی معروف ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ را در پی داشت. امامراحل، شاه و بهائیت را دستنشانده رژیم اشغالگر قدس دانست و پرسید: «چه نسبتی بین شاه و رژیم اسرائیل وجود دارد که شهربانی کشور از وعاظ التزام میگیرد که نگویید اسلام در خطر است و نسبت به اسرائیل و شاه بد نگویید؟...». امام ادامه دادند: «همه اختلافات ما بر سر این سه موضوع است و اگر نسبت به این مسائل صحبت نکنیم، باید چه چیز بگوییم؟...». ایشان در این سخنرانی به یک معنا پیوستگی دربار با رژیم صهیونیستی را نشان دادند. بعد از تبعید امامخمینی از کشور و عدم واکنش لازم از سوی گروهها و شخصیتهای داخل، روابط ایران و اسرائیل روز به روز گستردهتر شد. برخی از یهودیان برای اینکه بتوانند فعالیت بیشتری در ایران داشته باشند، بهایی شدند! رژیم جعلی اسرائیل و دولتهای امریکا و انگلیس، نمایندگان تجاری خود را از طریق یهودیان و بهائیان انتخاب میکردند، چه اینکه رشتههای مختلف اقتصاد در دست آنان بود. در این دوره بهائیان ایران به دلیل بسترهای مساعد پیشین و ظرفیتهای به وجود آمده ارتباط وسیع و گستردهای را با اسرائیل برقرار کردند تا جایی که اعضای این فرقه در ایران و بپس از شکست کشورهای عربی از اسرائیل در سال ۱۳۴۶ ش، آشکارا جشن برگزار و شادمانی خود را ابراز میکردند. در مقابل علما و مراجع ایران و عراق در جنگ سوم رژیم اشغالگر قدس یا به یک معنا جنگ دوم با صدور اعلامیههایی خواستار کمک مردم به دولتهای عربی درگیر جنگ شدند. این اعلامیهها در کتب اسناد آمده است.
در سال ۱۳۵۲ ش - که سومین یا چهارمین جنگ بین اعراب و اسرائیل اتفاق افتاد- مراجع شیعه ساکن در ایران و عراق، همدردی خود را با دولتها و ملتهای عرب داخل جنگ اعلام و خواستار هرگونه کمک به آنان شدند. امام خمینی با صدور پیامی به دول و ملل اسلامی، همه را به جهاد همه جانبه قاطع و به دور از اختلافات، علیه اسرائیل فراخواندند و آنها را از فروش نفت به اسرائیل بر حذر داشتند. اینگونه رویکردها همچنان تا پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت و نگاه عمده عالمان، مجامع و جریانات شیعی به شاه به عنوان همپیمان اسرائیل کماکان منفی بود. جالب اینجاست با نخستین حرکتهایی که در سال ۱۳۵۶ ش علیه رژیم پهلوی آغاز شد بیش از همه رژیم جعلی اسرائیل نگران شد. نخستین شخصیت خارجی که از خطر سقوط رژیم پهلوی اعلام نگرانی کرد، سفیر وقت اسرائیل در ایران یعنی مئیر عذری بود که پیشبینیاش نیز درست از آب درآمد! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، موشه دایان یکی از شخصیتهای برجسته اسرائیل که در گذشته وزیر جنگ این رژیم جعلی بود، اعلام کرد: «انقلاب اسلامی ایران زلزله بسیار بزرگی در خاورمیانه است...».
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
پی نوشت:
۱- آژانس یهود «سخنوت» در آستانه جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۱ هـ. ش در ایران تأسیس شد و نقش مهمی در سازماندهی و ساماندهی یهودیان فراری لهستانی داشته است. دو یهودی معروف و ثروتمند ایرانی: عزیز القانیان و دکتر حبیب لوی، نقش مهمی در تأسیس این آژانس در ایران به عهده داشتند. این آژانس در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ ش بسیاری از یهودیان عراقی را هم به فلسطین اشغالی منتقل کرد. بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، این آژانس در مهاجرت یهودیان کردستان ایران و عراق (از طریق ترکیه) به فلسطین اشغالی نقش به سزایی داشته است. این آژانس تا سال ۱۳۳۴ ش توانست ۴۵ هزار تن از یهودیان ایرانی را به فلسطین اشغالی انتقال دهد.