کد خبر: 1196907
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۲ - ۰۲:۲۰
«رویداد تسخیر لانه جاسوسی امریکا پس از ۴۴ سال» در گفت‌وشنود با سردار دکتر رضا سیف‌اللهی- بخش پایانی
آغازین بخش از گفت‌وشنود حاضر را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک واپسین قسمت از آن را که به هویت دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی و گرایشات بعدی آنان می‌پردازد به شما تقدیم می‌کنیم. امید آنکه مفید و مقبول آید. 
سمانه صادقی
جوان آنلاین: آغازین بخش از گفت‌وشنود حاضر را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک واپسین قسمت از آن را که به هویت دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی و گرایشات بعدی آنان می‌پردازد به شما تقدیم می‌کنیم. امید آنکه مفید و مقبول آید. 
 
گزینشی منتشر کردن اسناد لانه جاسوسی از دیگر اتهاماتی است که به دانشجویان پیرو خط امام وارد شده است. دیر منتشر شدن اسناد مربوط به ابوالحسن بنی‌صدر یا منتشر نکردن به موقع اسناد شهید آیت‌الله بهشتی، موجد عوارض و پیامد‌هایی در فضای سیاسی کشور شد. ارزیابی شما در این باره چیست؟
درباره بنی‌صدر باید بگویم که خیر، انتشار اسناد به موقع انجام شد. توجه داشته باشید که این اسناد آماده نبود. ما باید آخرین رشته‌ای که آن متن را برای ما و مردم گویا می‌کرد، پیدا می‌کردیم و تا آن آخرین رشته را پیدا نمی‌کردیم، سند قابل انتشار نبود. چون امکان داشت یک حرف یا یک کلمه در اثر نبود یکی دو رشته، قابل خواندن و در مجموع کلیت سند قابل انتشار و استناد نباشد. البته و در نگاه کلان، اینکه یک موضوع راجع به بنی‌صدر یا فلان شخصیت، در میان این اسناد بوده و معلوم است کسی در لانه به این اسم اسنادی دارد، مشخص بود، اما آیا این اسناد کامل است؟ این دغدغه، همیشه با ما بود، اما اینکه شما بگویید پس چرا قبل از کامل شدن مجموعه اسناد، آن‌ها منتشر می‌شدند، این دیگر در اختیار ما نبود! تعدادی دانشجو یا جمعی که دیسیپلین حفاظتی، اطلاعاتی و نظامی بر آن‌ها حاکم نیست، کاری انجام می‌دهند که ممکن است چندان هم حرفه‌ای نباشد. اخبار کارشان هم زبان به زبان پخش می‌شود که مثلاً بنی صدر یا فلان فرد هم اوراقی در میان اسناد لانه دارد، بنابراین خبر، زبان به زبان بیرون می‌رفت! ما هم که در آن موقع، اصلاً سیستم حفاظتی و اطلاعاتی امروز را نداشتیم، لذا این اسناد، به اشکال متنوعی بیرون می‌آمد، اما در مورد زمان انتشار اسناد بنی‌صدر باید بگویم که اتفاقاً ما به وقتش به مقامات مسئول اطلاع دادیم که چنین اسنادی وجود دارند. این آن‌ها بودند که باید اسناد را منتشر می‌کردند یا نباید منتشر می‌کردند که البته به وقتش نکردند! این مسئله تقصیر ما نبود. ما به محض تکمیل شدن اسناد، آن را به اطلاع مقامات ذیربط رساندیم. شهید آیت‌الله بهشتی هم که مشکل سند منفی نداشتند. سند در خصوص گفت‌و شنودی با آقای بهشتی بود که ایشان با صلابت تمام و حفظ مبانی و مواضع، مطالب‌شان را به امریکایی‌ها گفته بودند. به وقتش هم آن سند منتشر شد و البته افتخارآمیز هم بود. 
 
موضوع دیگر این است که آیا سیر تسخیر لانه جاسوسی و پیامد‌های آن همانگونه پیش رفت که قبلاً ارزیابی شده بود؟ یا در مقام عمل، بخش‌هایی از طراحی‌های پیشین تغییر کردند؟
پاسخ به این پرسش، منوط به مروری بر پیشینه ماجراست. تقریباً حدود دو ماه روی مسئله تسخیر لانه جاسوسی کار می‌شد! نطفه اصلی کار هم در دانشگاه صنعتی شریف شکل گرفت. نمایندگان دانشگاه صنعتی شریف این موضوع را با نمایندگان دانشگاه‌های مهم پایتخت که عبارت بودند از: دانشگاه تهران، پلی‌تکنیک (امیرکبیر) و شهیدبهشتی امروز در میان گذاشتند و در این باره، جلساتی برگزار شد. البته رسیدن به تصمیم با وجود موافقان و مخالفان، فراز و نشیب‌های بسیار داشت. دانشجویان پیش از تسخیر لانه جاسوسی به این نتیجه رسیده بودند که مواضع خود را منسجم کنند و چند پارگی گفتمانی در میان آن‌ها نباشد. قرار بود دانشجویان معتقد به حضرت امام و انقلاب اسلامی دور هم بنشینند و میان ایده‌های خود تقریب ایجاد کنند و نسبت به تبیین خط امام در موضوعات مختلف در فضا‌های دانشگاهی فعالیت داشته باشند. این حرکت، نام خود را دفتر تحکیم وحدت دانشگاه گذارده بود. شناسایی‌های لازم، اتفاقاتی که امکان داشت در پس تسخیر رخ دهد و تقریباً تمامی احتمالات در نظر گرفته شد. اینکه موضع دولت موقت چه خواهد بود؟ موضع حضرت امام چه خواهد بود؟ مردم از حرکت ما استقبال می‌کنند یا نمی‌کنند؟ این حرکت در جامعه اثری دارد یا ندارد؟ تمامی این موارد را مورد بحث قرار داده بودیم. آن‌ها را یکی یکی تحلیل کرده و برای خود جواب درست می‌کردیم. بعد از دو ماه وقتی به این نتیجه رسیدیم که این حرکت در چارچوب اندیشه حضرت امام (به دلیل پیامی که قبل از ۱۳ آبان صادر کردند) می‌گنجد، دیگر تصمیم قطعی گرفتیم که این کار را انجام دهیم. 
 
ظاهراً شما در این فرآیند، در زمره تصمیم‌گیران اصلی و اعضای شورای مرکزی بودید. آیا همچنان از سیر ماجرا و نتایج آن راضی هستید؟
بله، بنده از دانشجویان صنعتی شریف و جزو پنج نفری که تصمیم‌گیری می‌کردند، بودم. از ابتدا هم با سایر دوستان هماهنگ در جریان ماوقع و البته موافق با آن بودم. هنوز هم موافقم و معتقدم که این حرکت در شرایط خودش کار بسیار درستی بود. هم انقلاب اسلامی را از دست توطئه‌گران نجات داد و هم امریکا را مجبور کرد شاه را بیرون کند. وزیر خارجه امریکا را هم مجبور به عذرخواهی کرد. همچنین منجر به قرارداد الجزایر شد که دولت شهید رجایی آن را منعقد کرد. علاوه بر آن امریکایی‌ها فهمیدند این ایران دیگر آن ایران قبل نیست که با مستشار اداره‌اش کنند. از این به بعد باید احترام متقابل بگذارند. اتفاقاً از آن‌ها که معتقدند این حرکت باعث تند شدن مواضع امریکایی‌ها علیه ایران شد باید سؤال کنیم زمان ریاست‌جمهوری اوباما، کدام رئیس‌جمهور بود که در حاشیه اجلاس سازمان ملل در نیویورک، در به در دنبال رئیس‌جمهور ایران می‌گشت که با او ملاقات کند و رئیس‌جمهور ما زیربار این ملاقات نمی‌رفت؟ این امریکایی‌ها بودند که تصمیم به صحبت با ما گرفتند. امریکایی‌ها که کشور‌ها را به عددی نمی‌خرند، حال رئیس‌جمهورشان در حاشیه اجلاس سازمان ملل و برای ملاقات و رفع کدورت، به دنبال رئیس‌جمهور ما بگردد و طرف مقابل هم موافقت نکند. این رفتار در اثر عزتی بود که وقایعی، چون تسخیر لانه جاسوسی برای ایران به‌وجود آورد. امریکایی‌ها فهمیدند که ایران، آن ایران قبل نیست که به او دستور دهند یا امر کنند. با این ایران باید با احترام متقابل رفتار کنند، اما عده‌ای این مسئله را نادیده می‌گیرند. 
 
برخی از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی، پس از آن دچار دگردیسی فکری شدند و حتی گاه عده‌ای از آنان موضع‌گیری‌هایی دارند که با تبلیغات ضدانقلاب مماس می‌شود! ارزیابی شما از استحاله این افراد چیست؟
به باور من اینگونه نیست. اظهارنظر‌هایی که ما از فعالان آن رویداد در دست داریم، نشان نمی‌دهد که دچار دگردیسی فکری و ضدانقلاب شده باشند. این تعبیر، تعبیر درستی نیست و آن‌ها کماکان معتقد به انقلاب و نظام اسلامی هستند. حال فرض کنید که یک نفر هم بگوید من اشتباه کردم! آیا درست است که گفته آن را ملاکی برای قضاوت ۴۰۰ نفر دانشجو قرار دهیم؟ این خیلی بی‌انصافی است. نمی‌دانیم، شاید آن یک نفر از نظر فکری، دچار محاسبات جدیدی شده باشد، اما آن جریان اصیل و عمده دانشجویی که چنین اقدامی کردند، همچنان در این باره مصمم بوده و هستند. هنوز هم مُصر هستند که این حرکت در زمان خودش، درست و واجد آثار بسیار مثبت داخلی و بین‌المللی بوده است. 
 
به نظر شما چه مشکلی باعث شد پس از سپری شدن ۴۴ سال که دانشجویان دانشگاه‌های پایتخت چنین حرکت بزرگی را انجام دادند، امروز به جایی برسیم که برخی دانشجونمایان با دشمنان نظام همسو شده و با اقدامات‌شان که همانا ایجاد آشوب در محیط‌های آموزشی، کشف حجاب و... است، مسیر آنان را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی هموار کنند؟
این ادعا را که دانشجویان امروز جاده صاف کن و هموار کننده حضور امریکا در ایران هستند نادرست می‌دانم. فضای دانشجویی در دوره ما و پیش از تسخیر لانه جاسوسی نیز یک فضای متکثر بود. به این معنا که ما تنها گروهی در دانشگاه نبودیم که فعال باشیم و فضای آن صد درصد در اختیار ما باشد. دانشجویان وابسته به چریک‌های فدایی خلق، گروه‌های مختلف چپ، منافقین، فرقان، نهضت آزادی، جبهه ملی و...، در دانشگاه حضور داشتند. در آن زمان هم تفکر دانشجویی تماماً خلاصه نمی‌شد به آن‌ها که معتقد به امام و انقلاب هستند. الان هم فضای دانشجویی ما، متنوع و متکثر است. آن موقع هم اینطور بود. همیشه و در همه کشورها، فضای دانشجویی یک فضای متکثر است. چون محیط دانشگاه، آزاد، بالنده و متفکر است. محیطی است که دانشجو در عنفوان جوانی و شور، آزادانه و بدون هیچ آمریتی - که حتماً باید در مسیر این تفکر حرکت کنید- رفتار می‌کند. فضای دانشجویی و دانشگاهی، هیچ آمریتی را بر نمی‌تابد. نه در کشور ما، در هیچ کشوری آمریت بردار نیست. مهم این است که ما با هنر خودمان بتوانیم گستره وسیعی از فکر دانشجویان را با مبانی انقلاب اسلامی و مردم سالاری مندرج در آن آشناتر کنیم. اگر این کار انجام شود، آن‌ها خود به خود مسیر حرکت‌شان را پیدا می‌کنند. کما اینکه امروز، با آنکه خیل عظیمی به شرایط اقتصادی و معیشتی منتقد هستند که واقعاً مسئولان هم به این امر معتقد و معترفند، اما آن‌ها مسیر انقلاب اسلامی را گم نکرده‌اند. این‌طور نیست که فضای عمومی دانشگاه به سمت مقابله با اصل انقلاب اسلامی و جهت معکوس آن یعنی وابستگی به امریکا باشد. در سطح جامعه هم همین‌طور است. چون به هر حال، فضا با سیاست‌های ما و رویکرد‌های اجرایی و عملیاتی تغییر می‌کند. ممکن است ما یک هدف مثبتی را با روشی ناکارآمد پیگیری کنیم. این روش ناکارآمد در هر موضوعی که باشد، عکس‌العمل درست می‌کند، اما اگر یک هدف درست را با سیاست‌ها و شیوه‌های اجرایی درست پیش ببریم، این مسئله هم‌گرایی، هم افزایی و آرامش خاطر ایجاد می‌کند. ممکن است جمعی به شیوه‌های اجرایی معترض باشند. ممکن است اصلی را قبول کرده باشند، اما درباره پیاده کردن آن ملاحظاتی داشته باشند. باید بین این مسائل با مخالفت‌های کلان، تفاوت قائل شد. 
 
به هرحال و به باور بسیاری، شرایط اجتماعی و فرهنگی کنونی، زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست. چگونه و از چه راهی می‌توان شرایط را تغییر داد؟
به نظر من قبل از هرچیز، باید چارچوب گفتمانی و به قول امروزی‌ها پارادایم بحث را تغییر دهیم. بالاخره خاصیت افکار این است که جریان و بالندگی دارد. شما هیچ‌گاه در هیچ زمان و هیچ کشوری و با هیچ حاکمیتی نمی‌توانید به فکر فرمان توقف دهید! این امکان ناپذیر است. این مسئله با اسلام هم نمی‌خواند. چه اینکه در قرآن داریم: «فَبَشِّر عِبَادِ الَّذینَ یستَمِعٌونَ القَولَ فَیتَّبِعٌونَ اَحسَنَهٌ». همه حرف‌ها بیاید تا آن حرف برتر جای خود را پیدا کند یا: «لا اکراه فی الدین قد تَبَین الرُشد مِن الغی». اما وظیفه ما همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی به درستی فرمودند، جهاد تبیین است. ما اگر بتوانیم جهاد تبیین را به درستی انجام دهیم، کسی دشمنی بی‌منطق با مسئله‌ای نخواهد داشت. واقعاً علت بسیاری از موضع‌گیری‌ها این است که تبیین درستی نمی‌بینند و اقناع کافی وجود ندارد. ما باید قضایا را درست تبیین کنیم و اقناع به‌وجود بیاوریم. اگر اینگونه باشد، افکار عمومی راه خودش را پیدا می‌کند. از آن گذشته، آیه نیامده که همه یک جور فکر کنند، بخشی از تفاوت‌ها طبیعی است.
 
و به عنوان سؤال آخر، در فرآیند تسخیر لانه جاسوسی امریکا، کدام خاطره یا تصویر شما را بسیار تحت تأثیر قرار داد؟
در جریان تسخیر لانه جاسوسی، دو خاطره برایم بسیار جالب بود. یکی اینکه وقتی حضرت امام حرکت ما را تأیید کردند و با آن عبارات حماسی و بلند، این اقدام را ارتقا و عمق دادند، این مسئله باعث شد ما در پوست خودمان نگنجیم! شرایط روحی ما بعد از فرمایش حضرت امام به نسبت شور و شعفی که قبل از آن و در جریان تسخیر لانه جاسوسی داشتیم، یک به صد بود! اصلاً قابل مقایسه با قبل نبود. این خاطره برای من، بسیار فراموش نشدنی بود و است که حضرت امام چه افقی را می‌دید که از یک حرکت چنین بنای با عظمتی را ساخت که پیامش استقلال، تکیه بر خود و نفی استکبار بود. پیام حضرت امام، نمایانگر عمق خودباوری و تکیه بر توانایی‌های درونی و داخلی بود. اینکه از اجانب و امریکا با همه قدرتی که دارند، نه بترسید و نه به آن‌ها اتکا کنید. اصلاً ایشان، به حرکت ما مفهوم و معنا دادند. خاطره دوم هم مربوط به وقتی بود که امریکایی‌ها برای آزادی گروگان‌هایشان، دست به یک حرکت اشتباه نظامی زدند. مثل همین امروز که اسرائیلی‌ها برای پاسخ به حرکات مظلومانه غزه، می‌گویند ما می‌خواهیم این منطقه را کاملاً بگیریم و صورت‌مسئله آن را با نسل کشی پاک کنیم! البته به خیال باطل خودشان که اشتباه محض است. از چندی پیش هم اقدام زمینی را آغاز کردند که شکست خورد. ۱۰ بار دیگر هم اقدام کنند، به شکست ۱۰ باره می‌رسند! چون به محاسبات غلط دچار هستند. در عین حال حیثیت‌شان هم برباد رفته و باید کاری کنند. در چنین شرایطی هر تصمیم به مثابه افزودن بر اشتباهات پیشین است. عوض اینکه بیایند و به حقوق غصب شده ملت فلسطین احترام بگذارند و حداقل‌هایی را در مورد آن‌ها بپذیرند، مرتب بیخ گلوی این ملت مظلوم پا می‌گذارند و روزانه فشار را نسبت به آن‌ها بیشتر می‌کنند. امریکایی‌ها هم در مورد ایران و در آن مقطع، حرکت اشتباهی کردند. آن‌ها قصد داشتند با عملیاتی نظامی در تهران، از هواپیما‌های خود پیاده شوند و ما را گروگان بگیرند و گروگان‌های خود را آزاد کنند! خب معلوم بود که شکست می‌خورند. چون این کسانی که لانه را تسخیر کرده بودند، بوف که نبودند! ما بعد از تسخیر لانه جاسوسی، ترتیبات امنیتی برای خودمان ایجاد کرده بودیم. به خاطر دارم یک روز صبح زود که هنوز هوا تاریک و روشن بود، یک مرتبه دیدیم خبرنگاران داخلی و خارجی پشت در لانه جاسوسی جمع شدند و نظر ما را می‌خواهند! پرسیدیم چه اتفاقی افتاده؟ گفتند «مگر نمی‌دانید امریکا اقدام نظامی کرده، اما در صحرای طبس این اقدام نظامی شکست خورده است.» با وجود این اخبار، باز هم ما نمی‌دانستیم که امریکا برای چه شکست خورده است؟ بنابراین پرس‌و‌جو کردیم که ماجرا چه بوده است. نهایتاً متوجه شدیم که امریکایی‌ها، نیروهایشان را با هواپیما و هلی‌کوپتر به طبس آورده و قصد داشتند به سمت تهران حرکت کنند! اما در طبس با طوفان شن صحرا مواجه شده و همه تجهیزات‌شان منهدم شده است، بنابراین ترتیبات کارشان هم به هم خورده است. بعد هم آن بمبارانی انجام گرفت که بنی‌صدر خائن دستور انجامش را داد، برای آن که اسناد آنجا به کلی از بین برود! به واقع این حرکتی آگاهانه در جهت خیانت بود! آن روز صبح، وقتی ما با چنین وضعیت عجیبی روبه‌رو شدیم، تصمیمی اضطراری گرفتیم. به موجب آن تصمیم، گروگان‌ها را از سفارت تقسیم کرده و به استان‌های مختلف کشور فرستادیم که آن‌ها در یک نقطه نباشند و طبعاً به قول امریکایی‌ها آزاد کردن آنها، امری نزدیک به محال باشد. چون ممکن بود مجدداً از این حرکت‌ها انجام و با نیرو‌های ویژه دلتا، ورزیده‌ترین عملیات را انجام دهند. البته همانطور که حضرت امام فرمودند به لطف خدا حرکت امریکایی‌ها به شکست رسید. طوفان و شن‌ها مأمور خدا بودند! ما که دخالتی نداشتیم. هیچ‌کس هم به ما خبر نداده بود که چنین توطئه‌ای در کار است. این هم خاطره عجیب و فراموش نشدنی‌ای بود که رخ داد. شب قبلش هم ما دسته جمعی در لانه مراسم دعای کمیل داشتیم که صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم عجب اتفاقی افتاده است. این دو موضوع را همواره به خاطر داشته‌ام و تداعی آن‌ها برایم شیرین بوده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار