جوان آنلاین: روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر چهل و سومین سالروز درگذشت واعظ متعظ، زندهیاد حسینعلی راشد است. چهرههایی، چون او – صرفنظر از برخی داوریها درباره حاشیه و متن زندگیشان- در عداد مبلغان دین و معنویت در میان مردم بودهاند و بر جامعه ما تأثیراتی نمایان بر جای نهادند. در مقال پی آمده و به مدد پارهای از روایات و تحلیلها، شمهای از حیات تبلیغی و سیاسی راشد بازخوانی شده است. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
دیدار اولیای دین با پدر در واپسین روزهای حیات
زندهیاد حسینعلی راشد، فرزند و تربیت یافته عارف والاقدر معاصر، زندهیاد آخوند ملاعباس تربتی بود. جامعه ما او را با اثری به خامه فرزندش –که «فضیلتهای فراموش شده» نام دارد- میشناسد. آخوند دارای مداج والای عرفانی و معنوی بود که پسر در اثر پیش گفته به برخی از آنها اشارت برده است. در عداد این فراوان، داستانی از دیدار اولیای دین با آن سالک دیرپاست که در واپسین روزهای حیاتش روی داد. مرحوم راشد این واقعه را به ترتیب پی آمده روایت کرده است:
«یک هفته قبل از وفات، بعد از نماز صبح و در حالت بیماری، رو به قبله خوابید و عبایش را روی چهرهاش کشید. ناگهان مانند آفتابی که از روزنی بر جایی بتابد، یا نورافکنی را متوجه جایی گردانند، روی پیکرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهرهاش که به سبب بیماری زرد شده بود، پر تلألو و شفاف شد، چنانکه از زیر عبای نازک که بر رخ کشیده بود، دیده میشد. تکانی خورد و گفت سلام علیکم یا رسولالله، شما به دیدن این بنده بیمقدار آمدید. پس از آن بر حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام و از آمدن آنها اظهار تشکر میکرد. سپس بر حضرت فاطمه زهرا (ع) و بر حضرت زینب سلام کرد و در اینجا خیلی گریست و گفت بیبی من برای شما خیلی گریه کردهام! پس بر مادر خودش سلام کرد و گفت مادر از تو ممنونم، به من شیر پاکی دادی... و این حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده، دوام داشت. پس از آن روشنی که بر پیکرش میتابید از بین رفت و به حال عادی برگشت و باز رنگ چهره، به همان حالت زردی بیماری عود کرد و درست در یکشنبه دیگر در همان ساعت، حالت احتضار را گذرانید و به آرامی تسلیم حق گشت. در یکی از روزهای هفته مابین این دو روز من به ایشان گفتم که ما از پیغمبران و بزرگان چیزهایی به روایت میشنویم و آرزو میکنیم کهای کاش خود ما میبودیم و میفهمیدیم. اکنون بر شما که نزدیکترین کس به من هستید، چنین حالتی دیده شد. من دلم میخواهد بفهمم این چه بود؟ سکوت کرد و چیزی نگفت. دوباره و سه باره با عبارتهای دیگر تکرار کردم، باز سکوت کرد. بار چهارم یا پنجم بود که گفت اذیتم نکن حسینعلی. گفتم قصد من این بود که چیزی فهمیده باشم. گفت من نمیتوانم به تو بفهمانم، خودت برو بفهم....»
گفتههای او، چون از دل بر میخاست لاجرم بر دلها مینشست
زندهیاد راشد در جامعه دینی معاصر، به عنوان یک خطیب زبردست و مبلغ موفق دینی به شمار میرود. سخنرانیهای پرنکته او در رادیو تهران - که در ۱۸ جلد نشر یافته است- شاهدی بر این مدعاست. این گذشته از مقالات و ایضاً آثار مکتوبی است که از آن سخنور شهیر به چاپ رسیده است. با این همه جای این پرسش است که او با پیمودن چه مدارجی و نزد کدامین اساتید به این مرتبت نائل گشت. در اشارات پی آمده، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی به بسط این موضوع پرداخته است:
«راشد جوان در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، یعنی در ۱۶ سالگی برای ادامه تحصیلات راهی مشهد شد و ۱۰ سالی را در حوزههای علمیه آن شهر دانش آموخت. استادانش در ادب فارسی و عربی، مرحوم میرزا عبدالجواد معروف به ادیب نیشابوری، در فقه و اصول آقا میرزا محمد باقر مدرس رضوی و شیخ آقابزرگ شاهرودی و آقا سیدجعفر شهرستانی و حاج شیخ حسن برسی و حاج شیخ محمد نهاوندی، در درس خارج حاج میرزا محمد معروف به آقازاده خراسانی و حاج آقا حسین قمی و آقامیرزا مهدی اصفهانی و آقا شیخ موسی خوانساری بودهاند. ایشان دانش فلسفه از جمله شرح اشارات و اسفار را نزد آقا بزرگ شهیدی فرا گرفته و در واپسین سالهای زندگی علمی در مشهد مقدس، به آموزش این اندوختههای علمی پرداخته است. بسیاری از ادیبان بزرگ و مفاخر ادبی ایران - که دانشگاه تهران را در آغاز تأسیس (۱۳۱۲ شمسی)، به وجود خود ارزش و اعتبار علمی بخشیدند- از درس خواندگان مکتب ادبی ادیب نیشابوری بودهاند و بیشترشان در دانشکده معقول و منقول آن روز که استاد حسینعلی راشد نیز پس از دههای به آنان پیوست، بر کرسی تدریس تکیه زدند. از جمله این ادیبان دانشمند و استادان کم مانند بدیعالزمان فروزانفر، سیدمحمدتقی مدرس رضوی، محمدحسین فاضل تونی، میرزا محمود شهابی تربتی، دکتر علیاکبر مجیدی فیاض، سیدمحمد مشکوه بیرجندی و سیدمحمدباقر مولوی عربشاهی معروف به سبزواری را میتوان نام برد. وی در خلال اقامت و تحصیل در مشهد، در برخی از دیگر دانشها از جمله ریاضیات و مختصری فیزیک و تاریخ طبیعی و تشریح و کتابهای ادبی و اجتماعی و به خصوص تاریخ ادیان و مذاهب و مباحث مربوط به این علوم و نیز تفسیر قرآن مطالعاتی داشته است. مرحوم حسینعلی راشد که برای کسب علم و دانش و تحری حقیقت به شهرهای مختلف همچون اصفهان و شیراز تردد میکرد، درسهای طلبگی را از سیوطی و حاشیه گرفته تا رسائل و مکاسب و کفایه برای یک مرد مبلغ که در برابر نسلی جدید قرار گرفته، کافی نمیدانست. او میخاست به معلومات کهن و سرمایه علمی سنتی خود، مطالب جدید را چاشنی بزند. ایشان مدتی برای تحصیلات حوزوی به نجف مهاجرت کرد. استاد راشد پس از بازگشت از نجف به تبلیغ دین و وعظ و خطابه پرداخت و از آغاز تأسیس رادیو تا سال ۱۳۵۵، سخنرانیهای ایشان در هر شب جمعه ایام محرم و رمضان و صفر استمرار داشت. وی در پیشبرد معنویت در جامعه ایرانی به ویژه در میان جوانان و دانشجویان، سهم به سزایی داشت. گفتههای او، چون از دل بر میخواست، واقعاً بر دلها مینشست. بسا جوانانی که به لبه پرتگاه انحراف و کج راهی رسیده بودند، اما با گرمی نفس او از تباهی و هلاک رهایی یافتند. مجموعه سخنرانیهای ایشان در رادیو در ۱۸جلد منتشر شده و بسیار مورد استفاده مبلغان و علاقهمندان قرار گرفته است. یکی از ویژگیهای پررنگ استاد حسینعلی راشد در امر تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و تنویر افکار عمومی، تحریر و تدوین و تألیف آثاری بوده است که به واسطه آنها تلاش کرد تا از طریق فرهنگ مکتوب نیز وظیفه تبلیغی خویش را به انجام رساند. این آثار عبارتند از فضیلتهای فراموش شده که خاطرات آقای راشد را در مورد پدرش بازگو میکند، دو فیلسوف شرق و غرب ملاصدرا و انیشتین، مجموعه سخنرانیها، ۱۸ جلد، قرآن و اسلام، فلسفه عزاداری امام حسین (ع) و تفسیر سوره حمد....» در پایان باید اذعان کرد که راشد، نماینده پنج عنصر مهم مذهب و معنویت ایرانی بود: اول- خطابه و درست سخن گفتن و عمیق و به هنجار از کلمات بهره بردن. دوم- توجه به اخلاق و فضائل و کرامات انسانی، به مثابه بنیان و پیمان میان انسانها. سوم- تربیت و آموزش انسانها به قوه استدلال و بهرهگیری از عقل و فرهنگ. چهارم- لزوم توجه به دانش و علوم جدید و آگاهی شایسته از جوانب مختلف و گوناگون و آخرین دستاوردهای علم و تکنولوژی و اندیشههای بشری و پنجم- بهرهگیری گسترده از ادبیات و تاریخ به معنای دقیق و عمیق کلمه و اینکه اگر خطیبی علاوه بر آگاهی به نصِ قرآن و احادیث صحیح، ادبیات فارسی و شعر و سرایشهای شاعران نامدار و متون تاریخی و مواریث گذشتگان را نیاموخته باشد، نمیتواند رهیافت و خدمت شایسته داشته باشد، نه به دین خدمت خواهد کرد و نه به دینداران فایدهای تواند رساند.»
او از دنیا به حداقل زندگی قناعت میکرد
خصال شخصیتی زندهیاد راشد، مدخلی مهم به شناخت اوست. وی در طول حیات و نزد بسا مردم و مراودان، به مثابه اسوه حسنه و نمادی از فضایل و ملکات اخلاقی به شمار میرفت و در همه حال و تا پایان حیاتش آن را فرو ننهاد و از ممشای خویش فاصله نگرفت. هم از این روی توانست بسیاری از مردم و به ویژه جوانان را دستگیری کند و آنان را به طریق صواب رهنمون شود. در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در اینباره چنین میخوانیم:
«بسیاری از علاقهمندان به موضوعات و مسائل دینی که دراردیبهشت ۱۴۰۲ عمری بیش از ۵۷ سال دارند، هنوز ایامی را از چند دهه پیش به یاد میآورند که در ساعت هشت شب پنجشنبهها از رادیو صدای آشنایی را مهمان خانههای خود میکردند و مشتاقانه به آن گوش میسپردند. سخنرانی حسینعلی راشد که گوینده رادیو، هر نوبت در معرفیاش از او با عنوان دانشمند محترم یاد میکرد. مرحوم حسینعلی راشد بسیار ساده و روان سخن میگفت و دلسوزانه به آنچه در رادیوی آن روزگاران، امکان گفتنش درباره معضلات فکری و اخلاقی و اجتماعی جامعه خود از منظر دین بود، میپرداخت. او از فنون سخنوری به خوبی آگاه بود و عمق دانش دینیاش را با مطالعات گسترده و متنوع حفظ میکرد و نهایت انصاف و ادب را به هنگام سخنرانی داشت. سلسله سخنرانیهای دینی مرحوم راشد از سال ۱۳۲۰خورشیدی، براساس دعوت رادیو ایران از وی آغاز شد و خیلی زود مورد توجه اقشار مختلف مردم قرار گرفت، به گونهای که متن سخنرانیهای ایشان، به طور مرتب در جراید کشور چاپ میشد. بعدها مجموعه سخنرانیهای مرحوم راشد در مجموعهای ۱۶ جلدی منتشر شد که مورد استقبال کمنظیری قرار گرفت. او پیش از آمدن به رادیو، کتاب محققانهای با عنوان دو فیلسوف شرق و غرب نگاشت که در آن به بررسی و مقایسه افکار ملاصدرا و انیشتین پرداخته بود. استاد دکتر سیدجعفر شهیدی استاد دانشگاه تهران از جمله شخصیتهایی بود که از نزدیک با مرحوم راشد آشنایی داشت. دکتر شهیدی در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، با وی در نجف اشرف آشنا شد و بعدها به طور مرتب و نزدیک به ۳۳ سال، با ایشان مراودت داشت و هفتهای یک یا دو بار نزد او میرفت تا یک روز مانده به درگذشت آن مرحوم نیز این مراوده را حفظ کرد. وی در توصیف شخصیت اخلاقی وی میگوید: مرحوم راشد به هرچه میگفت، معتقد بود و به آن عمل میکرد. از دنیا به حداقل زندگی قناعت میکرد و حتی زمانی که میتوانست به مال و منالی برسد، از آن صرفنظر میکرد... اگر آقای راشد یک جواب آری یا سری برای ثروتمندان و رجال درباری تکان میدادند و موافقت میکردند که در مجالس ختم و روضه خوانی آنان منبر بروند، خانهها برایشان آماده میکردند... آن مرحوم خدا را بیش از آسایش زندگی دوست داشت....»
مراودات زندهیاد راشد با شهید مطهری
خطیب فقید راشد در دوران حیات خویش، علاوه بر استادی بسا چهرهها که بعدها در عداد دانشوران عصر ما جای گرفتند با بسیاری از عالمان معاصر نیز مراوده و حشرونشر داشت. استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری، در زمره این شخصیتهای علمی و روحانی به شمار میرود. در باب مناسبات این دو روحانی والا، نکات و داستانهای فراوانی برای ذکر وجود دارند که در منبع پیش گفته شماری از آنها بازگو شده است:
«آقای راشد در طول فعالیت علمی خود، شاگردان متعددی را پرورش داده است که هر یک باعث افتخار حوزه و دانشگاه هستند. از آنجا که جامعه اسلامی و محافل علمی با شخصیت شهید آیتالله مطهری آشنایی دارند، سزاوار است که نوع رابطه علمی و عاطفی آن استاد والامقام و این شاگرد برجسته را با دقت مرور کنیم. شهید مطهری درخصوص آقای راشد فرموده است: حجره من در قم همیشه مرکز علمای خراسان بود و مرحوم ملا عباس تربتی ـ پدر راشد ـ هر وقتی که میآمد، در حجره من منزل میکرد و آقای راشد هم هر وقتی به قم میآمدند، در حجره من مسکن میکردند و با من روابط خیلی نزدیک دارند... شهید مطهری برای تدریس در رشته معقول دانشکده علوم معقول و منقول شرکت کرد و در امتحانات کتبی قبول شد. در جلسه امتحان شفاهی، آقای راشد به ایشان فرمود: آقای مطهری، ما دیگران را با بحثهای خودمان امتحان، ولی شما را با یک بحث تفالی امتحان میکنیم. آنگاه کتاب منظومه ملا هادی سبزواری را باز کرده و از آقای مطهری سؤال میکنند. ایشان نیز با تسلط کامل بحث را از منظومه به اشارات و از اشارات به اسفار برده و به تجزیه و شرح آن میپردازند در اینجاست که آقای راشد با شگفتی و لبخند به وی میگوید صبر کن ما از ۲۰ بالاتر نداریم، این نمره ۲۰! حالا مطلب را ادامه بده تا ما استفاده کنیم! وقتی شهید مطهری مطالب توضیحی را به پایان میرساند، آقای راشد دوبار چنین میفرماید واقعاً بهره بردم! در روز عیدی که برخی از دانشجویان در منزل آقای راشد حاضر بودند، یکی از آنها سؤالی مطرح کرد. آقای راشد با اشاره به آقای مطهری چنین فرمود استاد نشستهاند، دیگر جای من نیست! شهید مطهری با کمال احترام و ادب گفت آقای راشد، من کجا و شما کجا؟ وی نیز با کمال صداقت و درایت فرمود بیتعارف میگویم، تو از من با سوادتری! من نمیدانستم تو این قدر باسوادی! پس از این جریانات از شهید مطهری دعوت به عمل آمد تا در دانشکده معقول و منقول به تدریس بپردازد....»
خطیب نامور و سیاست
بیتردید شخصیتی، چون زندهیاد راشد، با توجه به مکانت دینی و اجتماعی خویش، نمیتوانست از وقایع سیاسی دوره خود برکنار بماند. گذشته از آنکه «اهتمام به امور مسلمین»، از وظایف متولیان دین قلمداد میشود. در کارنامه آن خطیب نامور، میتوان از کنشهایی سیاسی سراغ گرفت که بازتابهایی گسترده آفرید و حساب او را از حاکمیت وقت جدا کرد. حمایت از نهضت ملی ایران و بیان برخی از تحذیرها خطاب به پهلوی دوم در خلال سخنرانیها در عداد اینگونه اقدامات به شمار میرود. سیدحسن امین در مقالی به برخی سرفصلها در اینباره اشارت برده است:
«راشد در انتخابات دوره هفدهم در فروردین ۱۳۳۱، از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در دوره نیمبند هفدهم قانونگذاری، ۱۰ نفر روحانی (معمم) به مجلس راه یافته بودند که از جمله ایشان بودند: آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، حسینعلی راشد، سیداحمد صفایی، محمدعلی انگجی، شبستری، جلالی موسوی، ضیاءحاج سیدجوادی، دکتر سیدحسن امامی (امام جمعه) و شمس قناتآبادی. راشد به عنوان مجسمه اخلاق و تقوی، در جلسه ۱۸ خرداد ۱۳۳۱ ضمن تشریح اوضاع مملکت، در مورد انتخابات دوره هفدهم گفت قسمت عمده این انتخابات که تا به حال انجام شده، ناصحیح بوده است... این سخن حق، موجب اعتراض وکلای درباری که به زور ارتش و نفوذ دربار سر از صندوقهای رأی درآورده بودند و نمونه آن انتخاب دکتر سیدحسن امامی (امام جمعه تهران) از مهاباد سنینشین و انتخاب عبدالرحمن فرامرزی سنی مذهب از ورامین شیعهنشین بود، شد و از جمله دکتر فقیهی شیرازی در مقام اعتراض به راشد سخنی چند گفت که راشد در پاسخ او فریاد زد خجالت بکش! شما را از خرمآباد درآوردند، ولی من طبیعیترین وکیل هفدهم از تهران هستم... در ماجرای ۳۰ تیر ۱۳۳۱، راشد به فراکسیون طرفداران مصدق پیوست. آن داستان چنین بود که، چون دخالت ارتش زیر نظر سرلشکر عباس گرزن (رئیس وقت ستاد) در انتخابات دورههفدهم مسلم شد، مصدق از شاه که برابر قانون اساسی مشروطیت فرماندهکل قوا بود، خواست که خود وی پُست وزارت جنگ را به عهده بگیرد. شاه با این تقاضا مخالفت کرد و مصدق از نخستوزیری استعفا کرد. مجلس هم به ریاست دکتر امامی و فقط با حضور ۴۲ نفر نماینده، در جلسهای سری به نخستوزیری احمد قوام اظهار تمایل کرد، اما ۲۸ تن از نمایندگان مجلس از جمله راشد که طرفدار مصدق بودند، رأی تمایل را که در غیاب ایشان واقع شده بود، غیرقانونی دانستند و روز ۳۰ تیر را تعطیل عمومی اعلام کردند و قیام ۳۰ تیر به سقوط قوام و پیروزی مصدق انجامید... موضعگیری قابل ذکر دیگر راشد در سیاست، چنین پیش آمد که وقتی محمدرضاشاه پهلوی که متولی موقوفات مدرسه عالی سپهسالار بود، برای بازدید به مدرسه مزبور رفت، مسئولان از زندهیاد راشد نیز در مقام استاد آن مدرسه خواستند که کلمهای چند در حضور شاه صحبت کند. راشد به استناد فرمایش امام علی (ع)، در آن مراسم گفت مردم را بر حاکم حقوقی و حاکم را نیز بر مردم حقوقی است...، اما رادیو تهران، حقوقی را که حاکم بر مردم دارد، پخش کرد و حقوقی را که مردم بر حاکم دارند، پخش نکرد و این موضوع هم مستمسک حمله انقلابیون به راشد شد، اما من خود در مجلسی دو به دو، از مرحوم سیدمحمدباقر سبزواری که پس از راشد سخنران مذهبی رادیو شده بود، شنیدم که راشد گفته بود من به دستگاه گفتهام که موضوع سخنرانیام را در رادیو باید خودم به سلیقه خودم انتخاب کنم، شما اگر بگویید سوره قلهوالله احد را هم بخوان، من نخواهم خواند!....»
کلام آخر
بیتردید آثار گران زندهیاد حسینعلی راشد (اعم از سخنرانیها و مقالات و تألیفات)، یادگاری گران از آن بزرگمرد محسوب میشود که همچنان میتواند پاسخگویی بسا سؤالات دینی باشد. هم از این روی توجه بدان، میتواند برای علاقهمندان به اینگونه مباحث به ویژه جوانان جوینده، مفید و گرهگشا افتد.