جوان آنلاین: اثری که در این مجال به بازنمایی آن پرداختهایم، همانگونه که از نام آن پیداست، به بررسی «پدیده انقلاب اسلامی و موج بیداری جدید» پرداخته است. این پژوهش توسط حبیبالله فتاحی اردکانی انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در اشارتی کوتاه، پیرامون این کتاب آورده است: «پیروزی انقلاب اسلامی ایران زمینهساز و بستر بیداری عظیمی در سراسر عالم شد که دستهبندی و گنجاندن این تحولات در ذیل عنوانی مشخص دشوار است، ولی بیشک تأثیرات این انقلاب بزرگ، از قرن بیستم و دوران جنگ تبلیغاتی بین دو ابرقدرت شرق و غرب، به قرن بیستویکم و برهه پساجنگ سرد کشید. همه این جنبشها که انقلاب اسلامی ایران راهگشا و رهآموز آنها بود، در مقابله با قدرت نظام سلطه دارای هدف و انگیزه مشترک هستند. مداخلات غرب در امور کشورهای اسلامی، جنگ تبلیغاتی نظام سلطه با اندیشه انقلاب اسلامی و بحرانهای اقتصادی اجتماعی و فرهنگی عمیق در جوامع غربی، به یک باره جنبشهایی را در اقصی نقاط عالم بر ضدفزونخواهیهای غرب و دستنشاندگان آنها در کشورهای اسلامی رقم زد که بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و جنبش تسخیر وال استریت در ایالاتمتحده از آن جملهاند. این جنبشها در فضایی آغاز شد که با پیشزمینههای تحولات قبلی در جهان متفاوت بود. مؤلف مجموعه پیش رو با مروری بر معنای انقلاب در عصر پیشامدرن و دوران مدرن، به تفاوت در رهیافتهای مختلف در این باره پرداخته و نظرات اندیشمندان مختلف را در این خصوص بیان کرده است، سپس به جریانات و تحولاتی میپردازد که در ادامه فرایند انقلاب اسلامی ایران و تحت تأثیر آن، در چند دهه اخیر در جهان اتفاق افتاده است. نویسنده این تحولات را در هر زمینه و سطحی که باشند، انقلابهای قرن بیستویکمی مینامد که با ارزشها و روشهای مختلف، در مسیر انقلاب اسلامی ایران گام برداشتهاند...».
«پدیده انقلاب اسلامی و موج بیداری جدید» در بخشی از خود، ابطال دیدگاههای رایج درباره ارتباط دین و حکومت را به ترتیب پی آمده تشریح کرده است: «پیروزی انقلاب اسلامی بر پایه ارزشها و معیارهای اسلامی، برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن، گفتمان اسلام سیاسی را در جهان مطرح کرد. در دنیای لائیسم و سکولاریسم، دین نه تنها از سیاست جدا بود، بلکه سیاستمداران دنیا نیز با اعتقاد به عدمدخالت دین در سیاست، راه را بر هر گونه اظهار نظر دینی در سیاست بسته بودند. در پی پیروزی انقلاب اسلامی، جهانیان به این نتیجه رسیدند که دین (اسلام) نه تنها میتواند در سیاست دخالت کند که خود برنامههای مهم و دقیقی نیز در زمینه سیاست و حمکرانی دارد. نظریه سیاسی ولایت فقیه به عنوان طرحی نوین در مجموعه نظامهای بینالمللی، در واقع کشیدن خط بطلان بر تئوری پوچ جدایی دین از سیاست و نظریه سکولاریسم بود. روژه گارودی، اندیشمند فرانسوی در این زمینه میگوید: انقلاب اسلامی دارای معنای جدیدی بود که نه تنها یک حکومت سیاسی، اجتماعی و استعماری را سرنگون کرد، بلکه مهمتر از این تمدن و جهانبینی خاصی را که در مقابل دین علم شده بود، واژگون ساخت!... از این رو پیروزی انقلاب اسلامی، خود دریچهای جدید به روی اندیشمندان و صاحبنظران سیاست باز کرد و این اندیشه را که دین نباید در سیاست دخالت کند به چالش کشاند. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که برنامه الگوی دین برای زندگی نه تنها به پایان راه خود نرسیده است، بلکه اسلام میتواند به عنوان یک نظام سیاسی در جهان قد علم کند و برای حکومت مبتنی بر احکام الهی، برنامه عملی دقیقی نیز ارائه دهد...».