کد خبر: 1194440
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۰
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ می‌گیرد یک تور دور آلمان می‌گذارد و در شهر‌های مختلف درباره کوانتوم مکانیک صحبت می‌کند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه می‌کند راننده اش احساس می‌کند که همه مطالب را یاد گرفته است.

جوان آنلاین: عادل صلواتی در یادداشتی تلگرامی روایت کرد: ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ می‌گیرد یک تور دور آلمان می‌گذارد و در شهر‌های مختلف درباره کوانتوم مکانیک صحبت می‌کند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه می‌کند راننده اش احساس می‌کند که همه مطالب را یاد گرفته است.
او روزی به آقای پلانک می‌گوید: «شما از تکرار این حرف‌ها خسته نمی‌شوید؟ من الان می‌توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می‌خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید. برای هردوی ما تنوعی ایجاد می‌شود.» پلانک هم قبول می‌کند!
شوفر خیلی خوب در جلسه درباره کوانتوم مکانیک صحبت می‌کند و شنونده‌ها هم خیلی لذت می‌برند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند می‌شود و سؤالی را مطرح می‌کند. شوفر که جواب سؤال را نمی‌داند در نهایت خونسردی می‌گوید: «من تعجب می‌کنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ سؤال‌هایی به این اندازه ساده می‌پرسند که حتی شوفر من هم می‌تواند جواب بدهد! شوفر عزیز، لطفاً شما به سؤال ایشان پاسخ دهید.»
امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را «اثر شوفر» گذاشته‌اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیزدان بیشتر به آن مبتلا می‌شوند. باید توجه کرد که دانش مانند کوهی یخی است که بخش کمی از آن قابل رؤیت است و بخش اعظم آن را نمی‌توان مشاهده کرد. افراد سطحی نگر صرفاً بخش قابل مشاهده دانش را می‌بینند و گمان می‌کنند که کل دانش را دریافت کرده‌اند در حالی که این فقط توهمی از دانایی است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار