کد خبر: 1193868
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۰
بازگشت به مصونیت در ایران به مثابه بخشی از رؤیاپردازی امریکا
روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز اعتراض تاریخی امام خمینی به لایحه مصونیت اتباع امریکا در ایران، موسوم به کاپیتولاسیون است.
نیما احمدپور
جوان آنلاین: روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز اعتراض تاریخی امام خمینی به لایحه مصونیت اتباع امریکا در ایران، موسوم به کاپیتولاسیون است. به واقع مرور بر چنین وقایعی است که می‌تواند ملت را به علل تلاش بی‌وقفه امریکا برای بازگشت به دوره پهلوی‌ها واقف سازد. مقال پی آمده درصدد است تا به بخشی از زمینه‌ها و پیامد‌های این رویداد اشارت بَرَد. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 
 
 قلب من در فشار است
در شرایطی که رژیم پهلوی پس از آزادی امام خمینی از حبس و حصر در فروردین ۴۳، گمان می‌برد که رهبر نهضت اسلامی را برای همیشه ساکت کرده است، اما وی در صبحگاه ۴ آبان همان سال و در منزل شخصی خویش در قم، نطقی آتشین را با عبارات پی‌آمده آغاز کرد:
«من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام، خوابم کم شده است‏‏. ناراحت هستم، قلبم در فشار است، با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید‏‏. ایران دیگر عید ندارد‏‏. عید ایران را عزا کرده‌اند‏‏، عزا کردند و چراغانی کردند‏، عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند‏‏. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای این‌ها بودم این چراغانی‌ها را منع می‌کردم، می‌گفتم بیرق سیاه بالای سر بازار‌ها بزنند‏‏، بالای سر خانه‌ها چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. ملت ایران را از سگ‌های امریکا پست‌تر کردند! در این چند روز، این تصویب‌نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت‌هایی کردند، مخالفت‌هایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفت‌هایی کردند، صحبت‌هایی کردند، لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت، از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگ‌های امریکا پست‌تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می‌کنند، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد، از او بازخواست می‌کنند و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگ‌ترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می‌خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود. لابد این جور است. بعد از سه، چهار روز، یک وام ۲۰۰‌میلیون، ۲۰۰‌میلیون دلاری تقاضا کردند...». 
این نطق تاریخی، به تبعید ۱۴ ساله رهبر انقلاب در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ انجامید. با این همه جای این پرسش است که تصویب‌نامه مزبور، در بردارنده چه نکات و تداعی گر چه پیشینه‌ای بود که اینگونه حساسیت امام خمینی را برانگیخت و ایشان را به ایراد چنین نطقی متقاعد کرد.
 
 رضاخان، لغو کاپیتولاسیون و تلاش برای کسب وجاهت‏‎ ‎‏ ‏‎
کاپیتولاسیون پیش‌تر و در دوره رضاخان، ملغی اعلام شده بود. از این روی قزاق و فرزندش، بار‌ها آن را محملی برای تفاخر کرده بودند. با این همه و صرف نظر از اینکه کاپیتولاسیون همچنان وجود داشت یا نداشت، این نکته حائز اهمیت است که پهلوی اول برای وجاهت‌یابی در بدو سلطنت و رهایی نسبی از عناوینی، چون دست نشانده و مزدور، به چنین اقدامی دست زد. رضا سرحدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تحلیل این موضوع آورده است:
‏‎ ‎‏‎ ‎ «رضاخان پس از تبدیل شدن به رضاشاه، تلاش‌های عمده خود را برای از بین بردن عنوانِ دولت کودتایی یا دولت دست‌نشانده آغاز کرد. لغو کاپیتولاسیون، اقدام عمده‌ای در راستای کسب مشروعیت و کمرنگ کردن عنوان دولت کودتایی و دست‌نشانده در افکار عمومی بود که در زمان وزارت علی اکبر داوراتفاق افتاد. داور در ۲۷ اردیبهشت که چند روزی از افتتاح عدلیه گذشته بود، از طریق سفارتخانه‌های ایران به دول انگلیس، آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند، سوئیس و اسپانیا اعلام کرد دولت ایران قضاوت کنسول‌ها را که در حقیقت مزایایی برای اتباع خارجی در ایران است، لغو کرده است و دولت ایران عهودی را که محتوی حقوق ممتازه است، فسخ اعلام می‌کند. هدف از نوسازی قضایی که لغو کاپیتولاسیون را نیز به همراه داشت، همزمان تضعیف قدرت روحانیت و تأکید بر این نکته بود که ایران از نظر سیستم قضایی فاصله خود را با جوامع غربی به‌عنوان الگو کاهش داده است. از سوی دیگر کاپیتولاسیون صورت خوشی در ایران نداشت و تمسک خارجیان به عدم وجود یک سیستم قضایی و قدرت فائق، همیشه باعث استمرار این روند بود. در روند اصلاحات و نوسازی سیستم حقوقی و قضایی ایران، فرصت مناسبی برای رضاشاه فراهم آمد تا با عملی ظاهری (لغو کاپیتولاسیون)، احساسات ملی‌گرایان را تحت تأثیر قرار دهد. در حقیقت ملی‌گرایانی در جامعه بودند که نسبت به کاپیتولاسیون انتقاد داشتند و فرصت مناسبی برای رضاشاه فراهم آمده بود تا با عملی ظاهری خود را محبوب آنان سازد. پس از کش‌وقوس‌های فراوان، هدایت در جلسه ۲۴۱ مجلس ششم، خبر الغای کاپیتولاسیون را اعلام کرد. اگرچه نمایندگان مجلس الغای کاپیتولاسیون را یکی از مهم‌ترین اقدامات دولت می‌دانستند که کمک بزرگی به حیات سیاسی مملکت کرده است، اما نکته تناقض‌آمیز آن است که در این دوره آلمان به‌واسطه تمایل رضاشاه، به نیرویی عمده در عرصه سیاست ایران تبدیل می‌شود و در عمل آن ملی‌گرایی که با خواست جامعه یکی باشد، به چشم نمی‌خورد. لغو کاپیتولاسیون در ایران، بی‌ارتباط با اصلاحات غرب‌گرایانه رضاشاه نبود. او همزمان تلاش می‌کرد تا با کاهش قدرت مذهب و روحانیت در جامعه، روشنفکران ملی‌گرا و سکولار را با خود همراه سازد. ازاین‌رو پس از به قدرت رسیدن، با اتکا به روشنفکران، نظامیان و عنصر بالای دیوانی - که در قدرت قرار گرفته بودند- به‌تدریج در راستای تضعیف مذهب و روحانیت گام برداشت، امری که یکی از ارزش‌های اساسی برنامه‌ریزان تجددگرا بود تا ایران به غرب به‌عنوان الگوی اصلاحات رضاشاه نزدیک شده و همزمان عناصر مذهبی در عرصه قضایی ایران کمرنگ شود...». 
 
 در دوره رضاخان و به رغم الغای کاپیتولاسیون این قانون همچنان اجرا می‌شد
همانگونه که در بخش پیشین اشارت رفت، الغای کاپیتولاسیون در دوره رضاخان، از سر جلب توجه عناصر و محافل ملی و زدودن انگ وابستگی انجام گرفت. با این همه کسی به یاد نمی‌آورد که در دوره حاکمیت قزاق، فردی از اتباع بیگانه که در ایران دستی باز داشتند، به دلیل رفتار‌های خود مورد پیگرد و مجازات قرار گرفته باشد. دکتر جواد منصوری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این فقره معتقد است:
«در سال‌۱۳۰۶، سرانجام مجلس شورای ملی با مقاومت و پافشاری بزرگانی، چون شهید آیت‌الله مدرس و تغییر شرایط بین‌المللی، لغو کاپیتولاسیون را تصویب و به تمام طرف‌های قرار اعلام کرد ظرف یک سال تکلیف خود را معلوم کنند و با شرایط جدید وفق یابند. هرچند دولت‌های خارجی این قانون را جدی نگرفتند، ولی به‌هرحال از نظر قانونی و به شکل رسمی کاپیتولاسیون لغو شد. بیگانگان از این دوره به بعد، با نفوذ در دستگاه‌های حکومتی و با موافقت سران کشور، هر کاری که دلشان می‌خواست می‌کردند و برای خود حد و مرزی قائل نبودند. در این دوره هم حتی یک امریکایی یا اروپایی به اتهام اخلال در امور کشور، سوءاستفاده مالی و اجرایی، جاسوسی، خیانت در امانت و ده‌ها جرم دیگری که در ایران مرتکب شدند، بازداشت و محاکمه نشد! در سال‌های آخر رژیم پهلوی که اعتراضات مردمی بالا گرفت، رژیم به‌ناچار عده‌ای از امریکایی‌ها و اروپایی‌های معتاد و قاچاقچی و ولگرد را به شکل موقت بازداشت کرد. بنابراین قانون کاپیتولاسیون عملاً و به‌رغم لغو قانونی در ایران اجرا می‌شد. واقعیت این است که این قانون هیچ‌گاه تا پیروزی انقلاب، عملاً لغو نشد و عوامل بیگانه در تمام ارکان مملکتی و حکومتی نفوذ داشتند. کسانی که این حقیقت آشکار را انکار می‌کنند، یا قصد توجیه خیانت‌های پهلوی‌ها را دارند، یا از تاریخ معاصر بی‌خبرند...». 
 
 کاپیتولاسیون، باج شاه به امریکا پس از ۲۸ مرداد
حکومت‌های کودتایی و فاقد پایگاه مردمی، لاجرم به کسب حمایت بیگانگان روی می‌آورند. محمدرضا پهلوی در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، راهی جز باج دادن به امریکا به عنوان کارساز بازگشت وی به سلطنت نداشت. امریکایی‌ها نیز به شکل متقابل، برای حمایت خود بهایی می‌خواستند که زمامداری چهره‌هایی، چون حسنعلی منصور و احیای دوباره کاپیتولاسیون در زمره آن‌ها قلمداد می‌شود. محمدرضا چیت‌سازیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران اذعان دارد:
«کاپیتولاسیون در دوره محمدرضا پهلوی، دوباره در ایران برقرار شد. شاه که کنار گذاشتن حق کاپیتولاسیون را از افتخارات دوره سلطنت پدر می‌دانست، دوباره آن را در ایران برقرار کرد و دست واشنگتن را در امور ایران، بیش از پیش باز گذاشت. در حقیقت به واسطه نزدیکی بیش از اندازه ایران به امریکا در دوره سلطنت محمدرضا و به نوعی وابستگی کشور به ایالات متحده، این حقوق دوباره برقرار شد و امریکایی‌ها از آن بهرمند شدند. این در حالی بود که محمدرضا، سال‌ها شاهان قاجار را به واسطه اعطای حق قضاوت کنسولی به بیگانگان زیر سؤال برده بود و آن را از خیانت‌های نابخشودنی این سلسله قلمداد می‌کرد. به نظر می‌رسد که امریکا از سال ۱۳۴۰ ش و در دوره زمامداری جان اف کندی، در پی آن بود تا به اتباع این کشور در ایران، حق قضاوت کنسولی اعطا شود و رژیم کاپیتولاسیون در مورد اتباع امریکایی، در ایران برقرار گردد. در واقع از سال ۱۳۳۲ ش و در پی کودتا علیه محمد مصدق، فاصله حاکمیت با مردم بیش از گذشته شده بود و شاه هر چه می‌گذشت بر سلطه مستبدانه خود بر جامعه ایرانی می‌افزود و همین امر وابستگی او را به امریکا دو چندان کرده بود. به تعبیری، حکومتی که پایه‌های مشروعیت آن بر مردم آن کشور استوار نباشد، نیاز به حمایت و پشتیبانی خارجی را احساس می‌کند و همین مسئله سبب شده بود که شاه در برابر بسیاری از خواسته‌های امریکایی‌ها کوتاه بیاید. این روند به‌ویژه از سال ۱۳۴۲ ش و در پی قیام ۱۵ خرداد، شدت و حدت پیدا کرد، به نحوی که برخی بر این باورند شیوه حکمرانی محمدرضا پهلوی به سمت نوعی خودکامگی و استبداد رفت. لایحه مصونیت اتباع امریکایی در ایران نخست از سوی دولت امیراسدالله علم در ۱۳ مهرماه ۱۳۴۲ ش به تصویب رسید و در ۲۵ دی‌ماه آن سال، به مجلس سنا برده شد و در ۳ مردادماه ۱۳۴۳ ش، به تصویب مجلس سنا رسید. در ۲۱ مهرماه سال ۱۳۴۳ ش مجلس شورای ملی نیز آن را تصویب کرد تا به صورت قانون درآید و همه خود را ملزم به رعایت آن بدانند...». 
 
 چشم اسفندیاری با عنوان «مصونیت مستشاران نظامی و وابستگان»
آنچه کاپیتولاسیونِ سال ۴۳ را از سابقه آن متمایز می‌کرد، اعطای مصونیت به مستشاران نظامی امریکا و وابستگان آنان بود، با تمامی بار مفهومی که در معنای کلمه «وابستگان» وجود دارد این امر، موجب خشم مضاعف مخالفان و منتقدان شد. سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تبیین این مسئله می‌نویسد:
«حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون در ۳ مرداد ۱۳۴۳ در مجلس سنا و در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در مجلس دوره بیست‌ویکم شورای ملی به تصویب رسید و به موجب آن، مستشاران نظامی و اعضای کادر فنی و تشکیلاتی امریکا از مصونیت قضایی برخوردار شدند. آنچه در مجلس تصویب شد، تکمله قرارداد کنوانسیون وین بود. آن قرارداد در فروردین ۱۳۴۰، در شهر وین (پایتخت اتریش) به امضای احمد متین‌دفتری نماینده ایران در وین رسیده بود، اما آنچه موجب اعتراض‌های شدید شد، الحاقیه قرارداد وین بود که بر مبنای آن تمامی مستشاران امریکایی در ایران را مشمول مزایا و مصونیت‌های سیاسی و قضایی می‌کرد. تمامی مستشاران امریکایی عبارت بودند از: شاغلین در بخش‌های مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و خدماتی و همچنین تمامی وابستگان این مستشاران. در مورد عبارت وابستگان در این قانون، احمد هراتی می‌نویسد: خانواده‌های این مستشاران به همراه اتباعی هستند که در رابطه با فعالیت مورد نظر با آن‌ها همکاری می‌کنند و نیز اتباعی که جهت پیشرفت امور، حضور آن‌ها در کشور الزامی است... مستشاران امریکایی، ظاهراً با هدف آموزش نیرو‌های ایرانی در عرصه‌های مختلفی، چون امور نظامی وارد ایران شده بودند، اما هدف اصلی آن‌ها تأمین منافع ایالات متحده بود. مستشاران نظامی که جهت آموزش نیرو‌های ارتش ایران آمده بودند، از کیفیت پایین برخوردار بودند و رفتار‌های ناشایست نیز داشتند. با انتشار خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون مردم احساس کردند که خلوت‌خانه و حیثیت‌شان در گرو امریکایی‌هاست...». 
 شما خیلی زود نخست‌وزیر خواهید شد
اغراق نیست اگر ادعا کنیم که حسنعلی منصور، برای جامه عمل پوشاندن به مصوباتی از قبیل کاپیتولاسیون به نخست‌وزیری رسید. این مسئله‌ای بود که امریکایی‌ها هم به شاه و هم به منصور گوشزد کرده بودند. افکار عمومی نیز تصویب این لایحه را از چشم منصور می‌دید که البته با حمایت‌های پهلوی دوم به عامل اجرای سیاست‌های امریکا در ایران مبدل شده است. شاهد توحیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران این مقوله را اینگونه به شرح نشسته است: 
«شاه پس از بازگشت از امریکا، علی امینی را - که با وی دچار اختلاف نیز شده بود- از سمت نخست‌وزیری برکنار کرد و سکان این پست را به یار دیرینه‌اش امیر اسدالله علم سپرد. از همان ابتدا بر همگان آشکار بود که علم شخصی نیست که برای مدت زیاد در این پست باقی بماند و در واقع وی نقش دوران گذار را بازی خواهد نمود. در همین زمان بود که لایحه کاپیتولاسیون از سوی دولت اسدالله علم تنظیم و به مجلس سنا ارسال شد، ولی امکان تصویب این لایحه در دوران صدارت وی وجود نداشت. به همین دلیل نخست‌وزیری علم کمتر از دو سال دوام داشت و منصور با هدف اجرای برنامه‌های امریکا در ایران در همان روز‌های نخست صدارت، توانست با دفاع جانانه از این لایحه در مجلس سنا، موجبات تصویب آن را فراهم کند. پیش از روی کار آمدن منصور به عنوان نخست‌وزیر، وی در دیداری با جولیس هولمز سفیر امریکا در ایران رسماً ادعا کرد خیلی زود به عنوان نخست‌وزیر ایران منصوب خواهد شد! ارتباط منصور با امریکا به حدی بود که وی پیش از آنکه برنامه‌ها و اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کند، در یکی از رفت و آمد‌های خود به سفارت امریکا این اطلاعات را در اختیار سفرای این کشور قرار می‌دهد. سفارت امریکا در گزارشی آورده است: از سویی حسنعلی منصور و تیم او منتظر روزی‌اند که عنان امور دولت را به کف خواهند گرفت و از سوی دیگر، علم کماکان نخست‌وزیر است و ظاهراً از این حالت رنج می‌برد. اوضاع به نمایش باسمه‌ای و غیر حرفه‌ای می‌ماند که در آن سکوت‌های بی‌جا فراوانند و همه منتظرند تا نوبت ورودشان به صحنه فرا برسد. شواهد نشان می‌دهد که همه کار‌های مهم دولت معوق مانده و تصمیمات به آینده موکول شده است... همزمان با روی کار آمدن دولت منصور، امریکا بازی خود را برای تصویب هرچه سریع‌تر کاپیتولاسیون آغاز کرد. سفرای این کشور در ملاقات‌هایی که با شاه داشتند، اعلام می‌کردند که چنانچه خواستار اصلاحات عمیق در ایران است، باید شرایط را برای مستشاران امریکایی در ایران فراهم نماید و تصویب این لایحه، یکی از دغدغه‌های مستشاران امریکایی است. در هر صورت، شاه پس از موافقت خود با تصویب این لایحه، اختیار کامل به منصور داد تا بتواند مجلس را متقاعد سازد. عباس میلانی در کتاب معمای هویدا، به بخشی از مذاکرات صورت گرفته در مجلس شورای ملی با حضور حسنعلی منصور اشاره دارد. بر اساس اسناد موجود، منصور در دفاعیات خود از کاپیتولاسیون در مجلس به قدری به نمایندگان، خبرنگاران و سایر افراد سرشناس در خصوص محتویات لایحه دروغ گفت که سفارت امریکا نیز گمان می‌کرد تصور منصور از لایحه همان چیزی است که به نمایندگان می‌گوید! این نگرانی به صورت رسمی به کابینه منصور گوشزد شد و شخص ناصر یگانه که در آن زمان به عنوان مشاور منصور فعالیت می‌کرد، در پاسخ به نگرانی‌های سفارت گفت دولت در مورد شمول و مفاد لایحه، هیچ شک و تردیدی ندارد، اما نخست‌وزیر به علل سیاسی لازم دانست در بیانات خود چنین وانمود کند که شمول لایحه محدود است!... هرچند برنامه‌های امریکا در تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران با موفقیت همراه بود، اما از همان روز‌های آغازین تصویب این لایحه در مجلس، اعتراضات نسبت به آن آغاز شد و در نهایت با سخنرانی پرشور امام خمینی به اوج خود رسید. با کمی اغماض می‌توان تصویب این لایحه را یکی از دلایل شروع اعتراضات منجر به انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران دانست...».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار