سرویس شبکه های اجتماعی جوان آنلاین: کانال تلگرامی محمد محسن فایضی، انتفاضه فلسطین با انتشار متنی نوشت:
وقتی از "انقلاب اسلامی" سخن میگوییم، آرمانهایی است که رژه میروند، از زندگی شخصی تا تحقق دنیایی با نظم بین المللی جدید! و دعوایی است بر سر تحقق شدن و نشدن و در مسیر بودن و نبودن.
وقتی از مدینه فاضله میگوییم، یا از اتوپیا، یا از جامعه توسعه یافته یا هر ادبیاتی برای آن چه فکرمان میگذرد، در آن هم باز کلماتی رژه میروند که آنها را گمان میکنیم میسازند: کرامت انسانی، جامعه مساوات و برابری، عدالت، وحدت، انسانیت، صدق و.
اما باز برای هر کدام از اینها آرزوهایی است که در کاغذها و گفتگوها شیرینی اش به یادگار مانده است. تصویر سازی این کلیدواژهها روی زمین هم گاهی سخت میشود، اصلا شاید ممکن نیست؛ اما آنچه در ذهنمان میگذرد، وعده داده شده است "وعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا "
جایی که همه "خوف"ها به "امن" تبدیل میشود، خوفهایی رنگ میبازند از نفس آدمی و خانواده تا تمدنها و آنگاه فرصت تام میشود برای عبد شدن و پرستیدن از شوق و کامل! و آنگاه چه لذتی است انسان بودن!
اما آنچه در ذهنمان است، همین است! همین جاست! همین اربعین. جایی که دیگر نیازی به کلمات نیست:
- وقتی از دنیای بی مرزها میگوییم؛ دیگر مصداق وطن خود بخود بازتعریف شده است. وطن یعنی جایی که برخواسته از آنی و متعلق به آن. همه خود از یک خاک میبینند و شوق رسیدن به آن.
- وقتی از تعاون و مساوات و همدلی میگوییم، دیگر نیازی به ساختارها و مقالات نیست، انگار در مشایهای بدون حساب و نفع شخصی و رقابتها قدم میزنی، هر کس در توانش به وسع نیازمندی هم قدمش اقدام میکند.
- وقتی از وحدت میگوییم، نیازی به دعواهای فسلفی و اخباریون و حدیث نیست، از "محب" همه چیز مشخص است، محبی که خودش را شبیه محبوب میکند، مسیر را مییابد، دیگر همه چیز حاشیه است! مسیری که انگار در سال به سال در حال یافتهتر شدن است؛ برای نبردی مشخص آمده ایم. جهادی از تمدنی از حق بر تمدنی بر باطل ساخته شده و نابود شدنی.
- وقتی سخن از خروش مستضعفین بر مستکبرین میگوییم، دیگر در لابلای تاریخ نیازی به گذر و استدلال نیست، مردمی بپاخواسته اند و میدانند شان شان بیش از این نظم و تمدن جهان کنونی است، حالا بر هر اسمی؛ و چه شوق چشیدن طعم جایگاه واقعی شان را دارند.
- وقتی سخن از آزادگی است، از حضور دهها فلسطینی و شیوخ مسجدالاقصی تا مادر اسیر فلسطینی دیگر متعجب نیستی. دیگر کربلا را در سقیفه معنا نمیکنی، کربلا اینجاست: "قد رکز بین اثنتین السِلّة أو الذِلّة ـ وهیهات منا الذلة "
- وقتی سخن از نهایت سعادت میگویی، دیگر نیازی به منبر نیست. اربعین جایی است که بزرگترین رذیلت شیطان که نژاد پرستی باشد و تفکر صهیونیسم مصداق تام عیان آن؛ جای خودش را در واقعیت به "برای انسان گرد آمده ایم" میبخشد. سخن از ملیتها تنها تفاوت است و لذت احساس ممکن بودن "گذشت" که مرتبه نهایی آن "شهادت" است؛ یعنی عبور از این احساس برتری جویی بشریت بر بشریت برای رسیدن جامعه به خوشبختی.
- همه چیز، همین است! این توی توست در اربعین. از مرزهای ساختگی ریمدان تا خسروی، نگران جامانده هایی.
- اربعین زیباست، چون مصداقی است از ممکن بودن "وحدت انسان در مسیر امام" است یا سادهتر بگوییم: جمهوری اسلامی گفتمانی است برخاسته از روح الله خمینی، آنچه در پی آن است، همین است، مصداق دارد: "تمام ادیان آسمانی از بین تودهها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبری بر روی زمین نباشد و نتوانند مستکبرین مستضعفین را استعمار و استثمار کنند. " استعمار و استثماری که تمام شود، اربعین تجلی میکند...
- همه داستان همین جاست! همان انسان، همان اخلاق و کاستی ها، همان جامعه، همان نژادها، همان مرزها، همان ساختارها، اما مدینه فاضله شدنی است و طعمی چشیدنی! درست جایی که محمود درویش شاعر فلسطینی میگوید: أن علی هذه الأرض ما یستحق الحیاة... بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است. شاید بهتر بود اینگونه بگوید: أن علی هذه الأرض ما یستحق الحیاة و الجهاد...