به گزارش جوان آنلاین به نقل از جهان، منطقه غرب آسیا به دلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی خود و همچنین منابع غنی انرژی که در آن قرار گرفته، همواره یکی از نقاط اصلی تمرکز دستگاه سیاست خارجی آمریکا و سازوکارهای نظامی و امنیتی این کشور بوده است. در این راستا، یک مرور کوتاه تاریخی حاکی از این است که آمریکایی ها با توطئه و دسیسه‌چینی های مختلف در خاورمیانه و تحریک تنش و ناآرامی در قالب آن، سعی داشته اند به هر نحو ممکن از هم افزاییِ کشورها و ملت های این منطقه جلوگیری کرده و در نقطه مقابل، با ایجاد تنش و بی ثباتی، منافع خود را در سطوح و حوزه های گوناگون تامین کنند.
در این راستا، یکی از حربه های قدیمی آمریکایی ها جهت پیشبرد دستورکارهای نامشروع خود در منطقه غرب آسیا ، ایجاد گروه های تروریستی و نیابتی نظیر القاعده و داعش بوده است. البته که در این زمینه مقام های مختلف آمریکایی تاکنون بارها و بارها خود به اصلِ موضوع اعتراف کرده اند و مثلا "هیلاری کلینتون" وزیر خارجه سابق آمریکا از دست داشتن کشورش در ایجاد گروه القاعده و "دونالد ترامپ" رئس جمهور سابق آمریکا نیز از مهندسی گروه تروریستی داعش توسط دولت آمریکا خبر داده اند.
با این حال، به تازگی وقوع برخی تحولات در سطح منطقه، بار دیگر حکایت از اراده جدی دولت آمریکا جهت زنده‌کردن هسته های گروه تروریستی داعش و در واقع، بازی با مهره داعش در سطح منطقه دارند.
در این چهارچوب، در مدت اخیر، شاهد وقوع حمله تروریستی به بارگاه حضرت شاهچراغ(ع) شیراز بودیم که موجب به شهادت رسیدن و مجروح شدن شماری از هموطنانمان شد. عملیاتی که گروه داعش مسوولیت آن را بر عهده گرفته است. در عین حال، پیش از این اقدام جنایتکارانه، هسته های داعش اقدام به تشدید تحرکات خود در سوریه کرده و بر اساس گزارش های مختلف، حملات مختلفی را به محل های استقرار ارتش سوریه در جاده‌های بین استان های حما، الرقه و دیرالزور انجام داده اند.
به تازگی در پاکستان نیز شاهد آن بودیم که هسته های داعش در حمله به گردهمایی اعضای حزب "مولانا فضل الرحمان" این کشور، موجب کشته شدن 54 نفر شدند. مجموع این مسائل همه و همه سبب شده اند تا "سید‌حسن نصرالله" دبیر کل حزب الله لبنان نیز به تازگی در جریان یک سخنرانی، به این نکته اشاره داشته باشد که یک تصمیم جدی آمریکایی جهت بازگشت داعش و فعالیت های تروریستی آن در چند عرصه وجود دارد.
حال در این نقطه یک سوال اساسی مطرح می شود و آن این است که نفع آمریکا از این موضوع چیست؟ به نظر می رسد جهت پاسخ به این پرسش توجه به سه مولفه عمده و محوری ضروری به نظر می رسد.
یک: آمریکا و تخریب روند همگرایی های منطقه ای
پس از امضای توافق تنش زدایی ایران و عربستان و متعاقبا تقویت کلی روندهای تنش‌زدایانه در سطح منطقه خاورمیانه، شاهد آن بوده ایم که موقعیت آمریکا در خاورمیانه به نحو قابل توجهی تضعیف شده است. در این رابطه حتی شاهد فاصله گرفتن متحدان سنتی آمریکا در منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات از واشینگتن نیز بوده‌ایم. موضوعی که خود به یک تشویش و نگرانی جدی در راهروهای قدرت در واشینگتن تبدیل شده است.
از این رو، آمریکایی ها بار دیگر چاره کار را در استفاده از یک اهرم و حربه قدیمی که همان ایجاد تنش و درگیری با محوریت مسائل فرقه ای و دینی است دیده اند و سعی دارند از طریق فعال سازی مجدد مهره داعش، جدای از اینکه در منطقه تنش و بی ثباتی ایجاد می کنند، زمینه را برای فعال سازی گسل های خفته درگیری میان کشورهای مختلف منطقه نیز فعال سازند.
اهمیت این مساله زمانی بیش از پیش مشخص می شود که بدانیم اساسا آمریکایی ها در فضای هرج و مرج و بی‌ثباتی در منطقه است که می توانند منافع خود را به بهترین نحو تامین کنند و در شرایطی که کشورهای منطقه منسجم و هماهنگ هستند، این دستورکار به خوبی برای آن ها به یپش نمی رود.
در این رابطه مثلا در مدت اخیر شاهد این مساله نیز بوده ایم که دولت بایدن از طرح جدید خود جهت افزایش حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و یا استقرار نظامیان آمریکایی در کشتی های مستقر در خلیج فارس و تنگه هرمز نیز پرده برداری کرده است. طرح هایی که همه و همه صرفا به دنبال بحران زایی در منطقه با هدف تامین منافع آمریکا هستند.
دو: انحراف افکار عمومی از شکل گیری واقعیت های جدید منطقه ای
یکی دیگر از محرک های اصلی آمریکا در فعال سازی هسته های خفته گروه تروریستی داعش در سطح منطقه خاورمیانه، منحرف کردن افکار عمومی در منطقه از شکل گیری روندهای جدید ژئوپلیتیکی در خاورمیانه است. نباید فراموش کرد که آمریکا در ماه ها و سال های اخیر: متحمل شکستی خفت بار در افغانستان شده، در عین حال در عراق و سوریه نیز شاهد تضعیف قدرت و نفود خود است و البته که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نیز به عنوان متحدان سنتی واشینگتن از آن فاصله گرفته اند و روابط این کشور با رژیم صهیونیستی نیز در بدترین وضعیت خود است.
همه این ها در شرایطی رخ می دهند که قدرت و نفوذ ایران، چین و روسیه در سطح منطقه به نحوی چشمگیر افزایش یافته است. در این فضا، آمریکایی ها بار دیگر با فعال سازی هسته های داعش در خاورمیانه به نوعی به دنبال خریدن زمان و فضای تنفس برای خود هستند تا شاید بتوانند به واسطه تزریق معادلات و مسائل جدید به منطقه خاورمیانه، موقعیت بهتری را برای کنشگری در سطح منطقه برای خود ایجاد کنند و به بیان ساده تر، ورق را به نفع خود برگردانند. از این منظر، اساسا اراده آمریکا برای فعال سازی مجدد مهره داعش در منطقه، نه از موضع فعال دولت آمریکا بلکه حرکتی کاملا انفعالی است.
سه: آمریکا و ارسال پالس های خاص به دولت های منطقه
در نهایت باید گفت که دولت آمریکا با فعال سازی مجدد هسته های گروه تروریستی داعش در منطقه خاورمیانه به دنبال ارسال پالس های معناداری به کشورهای منطقه نیز است. در واقع، دولت آمریکا سعی دارد به کشورهای منطقه این پیام را برساند که اگر بخواهند تغییر مدار بدهند و از دولت آمریکا دوری کنند، قطعا باید تبعات و هزینه‌های سنگین این اقدام خود مخصوصا در حوزه امنیتی را نیز بپذیرند.
معادله ای که در کلیت خود از نوعی باج خواهی پنهان آمریکا از کشورهای منطقه حکایت دارد. مساله ای که البته در نوع خود گواه روشن دیگری بر افول و زوال موقعیت هژمونیک آمریکا در سطح منطقه و البته جهان نیز است.
