تجربه نشان داده که مدیریت منابع آب بر اساس «حوزههای آبریز» بسیار کارآمدتر است. در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به دستور معاون وقت وزارت نیرو، مدیریت آب بهصورت منطقهای درآمد و بهجای مدیریت به شش حوزه آبریز، مدیریت استانی جایگزین شد جوان آنلاین: در میانه بحرانیترین سالمنابع آبی ایران، جایی که فرونشست زمین، خشکشدن سفرههای زیرزمینی و تنشهای بیناستانی بر سر آب، به تیتر اصلی رسانهها تبدیل شده، یک کارشناس حوزه آب، نگاه متفاوتی به این ماجرا دارد. اربابیان از منابعی سخن میگوید که هنوز در دل کوهها و شکافهای زمین پنهان مانده است. اینکه میشود بهجای انتقالهای پرهزینه، بر برداشت هوشمندانه و منطقهمحور تکیه کرد. این دیدگاه او، اما بیواکنش نماند. چراکه در نشست رسانهای هفتم شهریورماه، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور با اشاره به حضور این کارشناس در برنامه زنده تلویزیونی و حرفهایی که زدهبود، گفت: «اگر این کارشناس واقعاً چنین ادعایی دارد، من حاضرم ۱۰۰ میلیارد تومان به او بدهم بیاید مشکل آب ما را حل کند. ما برای اینکه فقط بتوانیم آب را از طالقان به تهران برسانیم، حدود ۷ هزار میلیارد تومان هزینه کردیم. پشت سد آب نیست. زیر پای ما هم چاهها در حال خالی شدن هستند.» حال این کارشناس حوزه آب، نهتنها از ادعای خود عقبنشینی نمیکند، بلکه تأکیدی دوباره بر موضعش دارد: «این ادعا صرفاً متعلق به من نیست؛ پشت آن، سالها کار اجرایی و مطالعاتی است. اگر عرصه را برای ما باز بگذارید و عناصر منفیباف را از مسیر کنار بزنید، دستیابی به آب تجدیدپذیر نهتنها ممکن، بلکه قابلتحقق است.» «جوان» به منظور بررسی ادعای این کارشناس و یافتن پاسخی واقعی برای حیاتیترین چالش امروز کشور با او (محسن اربابیان، کارشناس حوزه آب) گفتوگو کردهاست.
وضعیت منابع آب کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا کاهش منابع به معنای بحران است؟
طبق گزارشها، منابع آبی کشور حدود ۴۰ درصد کاهش یافتهاست. این کاهش عمدتاً ناشی از خشکسالیهای پیاپی بوده، اما باید میان خشکسالی و کمآبی تفاوت قائل شد. خشکسالی یک پدیده اقلیمی است که عوامل طبیعی در آن دخیل هستند، اما کمآبی زمانی رخ میدهد که میزان مصرف از تولید پیشی بگیرد. اینجا است که نقش مدیریت و سیاستگذاری پررنگ میشود.
ما نیازمند پیادهسازی سیستم IWRM هستیم؛ سیستمی که مدیریت یکپارچه منابع آب از تولید تا مصرف را به صورت هماهنگ و جامع دربرگیرد. در حال حاضر، در بخش تولید و توزیع عملکرد قابلقبولی داریم، اما در مصرف دچار رهاشدگی هستیم. مصرفکننده عملاً در چرخه مدیریت حضور ندارد و همین موضوع باعث شده مردم نیز مسئولیتی در قبال مصرف آب احساس نکنند.
بیشترین مصرف آب کشور مربوط به بخش کشاورزی است. تجربه نشان داده که هر جا مدیریت محلی وجود داشته، مردم با برنامهریزی منظمتری عمل کردهاند. اگر این مدیریت مردمی به رسمیت شناخته و به دولت متصل شود، مردم نیز وارد چرخه تصمیمگیری میشوند و مسئولیتپذیرتر خواهند بود.
در مناطقی مانند شمال خوزستان یا کرمانشاه، نمونههایی از این مدل موفق دیدهایم. در مقابل، در مناطقی که مردم در مدیریت دخیل نیستند، آب همچنان به روشهای سنتی مصرف میشود و دغدغهای برای حفظ منابع وجود ندارد، بنابراین اگر مردم جایگاه خود را در این چرخه بشناسند، قطعاً در مدیریت مصرف اثرگذار خواهندبود.
راهکار پیشنهادی شما برای مقابله با بحران آب چیست؟ آیا منابع جدیدی وجود دارد که تاکنون مغفول مانده است؟
با وجود کاهش بارشها، هنوز ظرفیتهای جبران وجود دارد. حدود ۳۰ درصد از منابع آبی کشور به صورت رواناب در رودخانهها و آبخوانها جاری هستند. این مقدار حدود ۱۲۰ میلیارد متر مکعب از کل ۴۰۰ میلیارد متر مکعب منابع آبی کشور را شامل میشود. بخش عمدهای از مصرف نیز مربوط به کشاورزی است که فشار زیادی بر سفرههای زیرزمینی وارد کرده و موجب فرونشست زمین شدهاست. اما ۷۰ درصد باقیمانده از بارشها، برخلاف تصور رایج، تبخیر نمیشوند. بخش زیادی از آنها از طریق شکافهای زمین به مناطق دیگر منتقل میشوند. این منابع هنوز به درستی شناسایی نشدهاند. طبق محاسبات، قابلیت برداشت تا ۳۰۰ میلیون متر مکعب در سال از ارتفاعات البرز وجود دارد. این پیشنهاد در قالب پروپوزال (در سال ۱۴۰۰) به وزارت نیرو ارائه شد، اما تاکنون مورد توجه قرار نگرفتهاست.
در کشورهایی مانند استرالیا چنین روشهایی اجرا شدهاند. در آنجا به جای انتقالهای پرهزینه، آب از درون زمین برداشت میشود. این منابع حاصل نفوذ بارشها در زمین هستند و با حفاری در نقاط مشخص میتوان آنها را استخراج کرد. در کشور خودمان نیز مناطقی مانند دلیجان و بخشهایی از مرکز ایران دارای منابع زیرزمینی پربار هستند که تاکنون مورد توجه قرار نگرفتهاست.
آیا این راهکارها از نظر اقتصادی و اجرایی قابلرقابت با طرحهای فعلی هستند؟
بله، این راهکارها بسیار مقرونبهصرفهتر از طرحهای انتقال آب هستند. برای مثال، طرح انتقال آب از خلیج فارس به استانهای مرکزی، هزینههایی بالغ بر ۶ یورو برای هر متر مکعب دارد که برای صنایع و مصرفکنندگان قابلتحمل نیست. در حالی که روشهای پیشنهادی ما، با حفاری در نقاط مشخص و شناسایی منابع زیرزمینی، هزینه بسیار پایینتری دارند و از نظر اجرایی نیز قابل پیادهسازی هستند.
متأسفانه برخی گزارشها مدعی هستند که تمام منابع آبی کشور شناسایی شدهاند، اما این ادعا از نظر علمی قابلدفاع نیست. عمده بارشهای ایران در فصل سرد رخ میدهد و تبخیر ۷۰ درصدی منطقی نیست. ما به وضوح دیدهایم که آبهای ناشی از بارش در داخل زمین نفوذ میکنند و وجود دارند. این منابع باید شناسایی، ثبت و بهرهبرداری شوند تا بتوانیم بحران آب را به صورت پایدار مدیریت کنیم.
پس چرا با وجود راهکارهای کمهزینه و بومی که شما از آن صحبت میکنید و حتی میگویید آن را به وزارت نیرو ارائه کردهاید، همچنان طرحهای پرهزینهای، چون انتقال آب از طالقان اجرا میشوند؟
بهنظر من، مهمترین مانع، عدم شناخت و ذهنیت منفی حاکم بر برخی نهادهای تصمیمگیرنده است. در وزارت نیرو، نوعی تفکر غالب وجود دارد که میگوید «نمیشود» و «نمیتوانیم». این ذهنیت باعث میشود هر راهکار تازهای با مقاومت و موضعگیری منفی مواجه شود. تا زمانی که این نگاه تغییر نکند، مسائل باقی خواهند ماند و راهحلها صرفاً روی کاغذ باقی میمانند.
برای مثال، در آمایش سرزمین استان مازندران برنامههایی برای کاهش مصرف آب تدوین شده، اما در عمل اجرا نمیشوند، چون مردم در تصمیمگیریها نقشی ندارند. آموزشهایی هم که داده میشود، پراکنده و غیرمرتبط با مدیریت منابع آب است. در حالی که کشاورزی در لرستان با شمال کشور تفاوت دارد، آموزشها یکسان هستند و با شرایط بومی هماهنگ نیستند. این نشان میدهد که آموزش و مدیریت مصرف باید منطقهمحور و متناسب با شرایط اقلیمی طراحی شود.
این یعنی نگاه بخشینگر در مدیریت منابع، به بحران دامن زدهاست؟
قطعاً. نگاه بخشینگر یکی از آسیبهای جدی در مدیریت منابع است. برای نمونه، در حوزه برق، بارها از کشاورزان خواسته شده که در ساعات پیک، موتور چاههایشان را خاموش کنند، اما این تصمیم فقط از منظر برق گرفتهشده و به پیامدهای آن برای منابع آب توجهی نشدهاست. این نوع تصمیمگیری که زیر نظر یک وزارتخانه انجام میشود، ممکن است در یک حوزه مشکل را حل کند، اما در حوزه دیگر بحران ایجاد کند.
بارها و بارها گفته شده که در ساختار تصمیمگیری حوزه آب، تعارض منافع وجود دارد. شما این را تأیید میکنید؟
بله، تعارض منافع یکی از موانع جدی در اصلاح سیاستهاست. شرکتهای آب و فاضلاب که مسئول تأمین آب شهری هستند، هرچه مصرف بیشتر باشد، درآمد بیشتری کسب میکنند، بنابراین در ظاهر از صرفهجویی حمایت میشود، اما در عمل منافع این شرکتها در افزایش مصرف است. این ساختار مانع از اجرای راهکارهای واقعی برای کاهش مصرف میشود.
من پیشنهادی داشتم که بخشی از آب مصرفی بهطور رایگان در اختیار مردم قرار گیرد. حدود ۷۰ درصد هزینهها با یارانه پوشش داده شود و باقیمانده بهصورت آزاد محاسبه شود. اجرای این طرح بسیار ساده است؛ کافی است کد ملی افراد با کد پستی واحدهای مسکونی مرتبط شود تا میزان مصرف هر فرد مشخص شود؛ مثلاً به هر نفر روزانه ۱۵۰ لیتر آب رایگان تعلق گیرد و مصرف مازاد بهصورت آزاد محاسبه شود. این روش برای بیش از ۹۰ درصد مردم رضایتبخش خواهد بود.
شما چه راهکارهای زیرساختی برای کاهش مصرف و هزینهها پیشنهاد میکنید؟
یکی از مشکلات اساسی این است که در بسیاری از شهرها، قبل از ساخت، سیستم فاضلاب طراحی نشدهاست. در صورتی که اگر از ابتدا لولهگذاری بهصورت دوگانه انجام شود؛ یک لوله برای آب شرب و دیگری برای آب غیرشرب یا بازیافتی، هم هزینهها کاهش مییابد و هم مصرف مدیریت میشود.
طرحی به نام «لوله در لوله» نیز پیشنهاد شدهبود؛ یعنی قرار دادن لولههای کوچکتر درون لوله اصلی برای انتقال آب غیرشرب. این کار باعث میشود نیازهای غیرآشامیدنی مانند شستوشو، آبیاری فضای سبز و مصارف بهداشتی بدون اتلاف منابع آب شیرین تأمین شود. در حال حاضر، برای همه مصارف شهری از آب تصفیهشده استفاده میشود، در حالی که تنها بخش کوچکی از آن برای آشامیدن مصرف میشود. این موضوع هزینههای سنگینی به کشور تحمیل میکند؛ حدود ۹ میلیارد متر مکعب آب در سال، که با طراحی زیرساختهای مناسب میتوان آن را بهطور چشمگیری کاهش داد.
تصور کنید همین فردا مسئولیت مدیریت منابع آب کشور به شما واگذار شدهاست. آن وقت اولین و اصلیترین اقدام شما چه خواهد بود؟
اولین نکتهای که باید روشن شود، این است که مسئله آب در ایران، پیش از آنکه سیاسی باشد، اقتصادی است، بنابراین، هدفگذاری باید بر اساس سه محور اصلی انجام شود؛ تولید آب، توزیع و مصرف آب. این سه محور باید در قالب یک راهبرد جامع تعریف شوند.
یکی از مهمترین بخشهای این راهبرد، بررسی دقیق منابع مالی، درآمدها و کسری بودجه است. اگر هزینهها و مصرف از حد معقول فراتر رود، امکان شناسایی و بهرهبرداری از منابع موجود از بین میرود. برای مثال، فرض کنید ۱۰ پروژه تعریف شدهباشد، اما به دلیل مشکلات مالی و طولانیشدن زمان اجرا، با سه چالش اساسی مواجه میشویم؛ اول پروژهها بهصورت نیمهکاره و دائمی باقی میمانند، دوم هزینهها به دلیل تورم افزایش مییابد و پروژهها بسیار گرانتر از برآورد اولیه تمام میشوند، و سوم فرصتهایی که باید در سالهای قبل به دست میآمدند، از دست میروند و منابع عمومی هدر میرود. بنابراین، باید هدفگذاری مالی و اجرایی بهصورت دقیق و منسجم انجام شود. بهجای پراکندگی، پروژهها باید در جایگاههای مشخص سازماندهی شوند.
شما چه ساختاری برای مدیریت منابع آب پیشنهاد میکنید؟
تجربه نشان داده که مدیریت منابع آب بر اساس «حوزههای آبریز» بسیار کارآمدتر است. در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ به دستور معاون وقت وزارت نیرو، مدیریت آب بهصورت منطقهای درآمد و بهجای مدیریت به شش حوزه آبریز، مدیریت استانی جایگزین شد. در نتیجه اختلافات منطقهای شکل گرفت؛ مثل موضوع بهشتآباد و اختلافات اصفهان و چهارمحال و یزد. طبق ماده ۲۷ احکام دائمی برنامههای توسعه مصوب سال ۱۳۹۵، مدیریت آب باید بهصورت حوزهای اداره شود؛ اینکه هر حوزه باید مدیریت یکپارچه و مستقل داشته باشد. در هر حوزه، شاخصهایی مانند میزان نیاز شهرها، ضرورت اجرای پروژهها، و شرایط اقلیمی میتواند مبنای اولویتبندی باشد. با توجه به این شاخصها، میتوان پروژهها را بهصورت مرحلهای و منطقی اجرا کرد. مثلاً چهار پروژه در سال جاری، چهار پروژه در سال آینده و همینطور به صورت ساختاریافته و هدفمند.
نکته مهم این است که مدیریت منابع آب باید از ساختارهای پراکنده خارج و به یک نظام ستادی، چابک و کارآمد تبدیل شود. بدون شک فرآیندها باید سادهسازی شوند تا تصمیمگیری و اجرا با سرعت و دقت بیشتری انجام شود.