جوان آنلاین: رضا شیری یکی از رزمندگان دوران دفاعمقدس است که گاهی برای جوانترها روایتگری میکند. در گفتوگویی که با شیری داشتیم از او خواستیم روایتی از منش عارفانه رزمندگان داشته باشد. متن زیر خاطرات این رزمنده دفاعمقدس در همین خصوص است.
ماجرای بهشت زهرا (س)
حضرت آقا تعبیری از رزمندگان دفاعمقدس دارند به این مضمون که «شیران روز و عابدان شب» بودند. مصداق بارز این فرمایش حضرتآقا را ما در بین دوستان و همرزمان خودمان میدیدیم. یکی از آنها شهید داود جعفری بود، ایشان شغل معلی و در عرفان و زهد نیز دستی برآتش داشت.
یکبار غروب همراه شهید جعفری به بهشت زهرا (س) رفتیم. شاید ساعت حوالی شش غروب بود. نماز مغرب و عشا را همانجا خواندیم. بعد ایشان دلش نیامد از زیارت قبور شهدا دست بکشد. آنقدر ماندیم تا هوا کاملاً تاریک شد. من گرسنهام شده بود و از طرفی، چون با موتور به گلزار شهدا رفته بودیم، سردم شده بود. هر چه میگفتم داود بیا برگردیم، دلش راضی نمیشد. آنقدر میان مزار شهدا ماند و با چراغ قوهاش به تصاویر و نام آنها خیر ماند که نصف شب شد. همانجا داود یک نماز شب عجیبی خواند که هنوز یادآوری این نماز، دلم را هوایی میکند. شهید جعفری آخر همان ماه به جبهه رفت و دو هفته بعد نیز به شهادت رسید.
نماز شب در قبر
اگر شما به راهیان نور رفته باشید، حتماً گذرتان به پادگان دوکوهه افتاده است. آنجا سولهگردان تخریب است که اطراف این سوله پسر از چالههایی است که بچههای این گردان، برای نماز شب خواندن آنها را میکندند و در این چالهها که آدم را یاد قبر میاندازد، راز و نیاز میکردند.
سولهگردان تخریب یک مکان مشهور در راهیان نو است، اما خواندن نماز شب در داخل قبر یا چالههایی که به این منظور کنده میشد، در زمان جنگ بین رزمندهها مرسوم بود. یعنی صرفاً متعلق به گردان تخریب لشکر ۲۷ نبود، بلکه در اغلب یگانهای سپاه چنین مواردی را میدیدیم. یادم است یکبار همراه یکی از دوستان برای انجام مأموریتی به مقر یکی از گردانهای لشکر ۸ نجف رفتیم. یادم نیست منطقهاش کجا بود. آنجا کاری داشتیم و میخواستیم برگردیم که گفتند شب را بمانید بهتر است. صبح همراه پیک گردان راهی شوید تا مبادا راه را گم کنید. خلاصه ما شب ماندیم و هوا هم گرم بود. آن شب من رفتم در مقر دوری بزنم که شنیدم بین درختها کسی نجوا میکند. جلوتر رفتم و دیدم یک رزمنده دارد بین نخلها نماز شب میخواند. خوب که نگاه کردم، دیدم تمام آن نخلستان پر از این نماز شب خوانهای حرفهای است، یعنی افرادی که مشخص بود نماز شبشان ترک نمیشود.
زهد و عرفان
یک نکته دیگر در مورد رزمندگان بگویم که اغلب این بچهها به آن معنی که در برخی از ادیان وجود دارد، تارک دنیا نبودند. یعنی اینطور نبود که خودشان را از مواهب الهی محروم کنند، بلکه سعی میکردند از هر نعمتی به قدر کفایت استفاده کنند. مثلاً ما رزمندهای داشتیم که مثل همه ما میخورد و میآشامید، ولی با خودش عهد کرده بود که گوشت نخورد! ایشان میگفت ما وضع مالی خوبی داشتیم، تا حالا هم خیلی در غذاهایم گوشت خوردهام، الان میخواهم نفسم را همین قدر تنبیه کنم یا خیلی از رزمندهها شب را در جای سفت میخوابیدند تا به قول خودشان نفسشان را مشت و مال بدهند، اما همینها، چون جوان بودند، بسیار سربهسر هم میگذاشتند و شوخی میکردند. انگار نه انگار که برخیشان در زهد و عرفان به مقامات بالایی هم رسیده بودند. مثل شهید حسین یوسفالهی که حاج قاسم نیز به او ارادت ویژه داشت و اکنون مزار حاجی در کنار یوسف الهی است.