سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: باید بعضی اوقات بیمقدمه و بیتعارف رو در روی عدهای ایستاد و گفت: تو چگونه عاشقی هستی که... زندگیهای کنونی نیاز به ریکاوری دارد، حالا چرا؟ به دلایلی که به همین مناسبت، و مثل همیشه، بیپرده با شما، در این نوشته خواهم گفت.
۱- مدام به خواهرانش میگوید: احسان عشق منه اصلاً جونش برای من در میره! حقوق که میدن بهش دودستی میده به من...
۲- ما هرگز متوجه نشدیم این چگونه عشقی است که در یک نگاه اتفاق افتاد؟! اگر اینگونه بود دوربینهای طرح ترافیک شهر تا کنون روزی هزار بار سرگشته بودند و...
۳- دست به دست دادهاید عشق را دمدستی کنید؟ عاشق مادرت هستی! همسرت را عشق جان صدا میکنی! بعد صحبت از هندوانه میشود میگویی وای عاشقشم! این دیگر چه سودایی است؟
۴- مدام دم میزند ما زن و شوهر عاشق هم هستیم، اما خانمش بدون اجازه او حق هیچ کاری ندارد.
۵- یک مدل عاشقی هم داریم که بهخاطرش از روی جنازه پدر و مادر هم عبور میکنند! همه موانع را برمیدارند تا به هم برسند. به اینها خرده بگیرید و حتی توپ و تشر هم کنید باز کم است. در اتاق خانه حبس نموده و با همان اسباب بازی کودکیشان محصورشان کنید! وقتی هنوز بویی از معرفت و شناخت نبرده، حلال و حرام را قاطی کرده و در کمال ناباوری بیآنکه بدانند دوستت دارم یعنی چه، میگوید عاشقشم، میخواهمش.
۶- حتی روایت داریم خانمی در عنفوان آشنایی پیش از ازدواج بارها تأکید کرده که من از تو تمنای عشق دارم! اما زمان خرید انگشتر به داماد گفته آن یکی را بخر که نگین بزرگتری دارد!
۷- بعضیها هم که باز همان درگیر عشق در یک نگاه هستند، منتها به اندازه یک عکس پروفایل در فضای مجازی با هم از طریق کلمات و گفتوگوی اینترنتی حرف زدهاند و چه احساساتی که رد و بدل نکردهاند، جوری عاشقانه حرف میزنند که انگار لیلایی در برابر مجنون نشسته است، بعد از مدتها هم آقا متوجه میشود آنکه با او چت میکرده پدرش بوده که او را امتحان کند، البته با پروفایل جعلی.
۸- عدهای هم هستند با کارهایشان نام نیک عاشقان را خراب میکنند. مثلاً آنکه دیروز عاشق و سرگشته خانم عزیزتر از جانش بود حالا برای یک مسئله ناچیز همسرش را به باد کتک میگیرد! یا بارها شده است در زندگیای که با عشق شروع شده است بهخاطر شوری غذا دعوایی راه انداختهاند که محشر کبراست؛ انگار دقیقاً اینها همانهاییاند که میگفتند نمکدان بینمک شوری ندارد، دل من طاقت دوری ندارد.
۹- همگی در کلام از عاشقی حرف میزنند، اما دقیقاً سر بزنگاه میگویند: ببین من عاشق توام، اما اگه قرار باشه بهخاطر تو برم با داداشت آشتی کنم که نمیشه... من دنیا رو بخوای میریزم به پات، اما از من نخواه برم قرض کنم یا تو بری دانشگاه درس بخونی، اصلاً نخون، برس به بچه و زندگی.
۱۰- مردها سریعاً برای جذب آنکه دوستش دارند ابراز عشق میکنند، دوستت دارمهایشان را به زبان میآورند، در مقابل اکثر خانمها عادت دارند بگویند: آخه چرا؟! شما که هنوز من رو نمیشناسی. اما مردها ادامه میدهند و به قول خانمها نشناخته جلو میروند تا جایی که احساس میکنند -البته فقط احساس میکنند- عاشق شدهاند و دوست داشتن زیاد را با عاشقی اشتباه گرفته و باز عنوان میکنند: «عزیزم من عاشقتم.» در مقابل خانمها میگویند: «واقعاً؟ مرسی عزیزم...» و کمکم خانمها هم احساس میکنند، البته فقط احساس میکنند که ایشان را کمی دوست دارند. درنهایت مردها وقتی شناختند و دیدند که نه این آنی نیست که فکرش را میکردند نیمهراه... اینجا خانمها خود را مقصر میدانند کهایکاش روز اول که گفت: دوستت دارم میگفتم: «منم همینطور که اینجوری نشه!» بعد نفر بعدی که آمد این بار ایشان نشناخته به دوستت دارم مردی دیگر پاسخ مثبت میدهند و القصه ایشان هم بد از آب در آمده و نهایتاً یک خانم افسرده... مراقب اشتباهات احساسیتان که هستید؟!
۱۱- بعضیها فکر میکنند، چون عاشقی مسیری بیمرز است میتوانند عاشق هرکسی بشوند. مثلاً طرف سن و سالی ازش گذشته توان پاسخ دوستت دارمهای تو را ندارد و، چون تو طالب عشقی البته بهخاطر مال و منال ایشان، مدام اصرار میکنی. در صورتی که عاشقی بالاترین مرتبهای است که طی مراحلی کسب خواهد شد، نه به این سادگیها.
۱۲- پدرش او را سرزنش میکند آخر این پسر چه دارد که تو عاشقش شدی؟ دخترش هم شروع میکند تعاریف و تمجیدهای مختلف، غافل از آنکه اگر عشقی به میان باشد اولاً بساط مهر خودش جور میشود، ثانیاً آنگاه که گفتند چرا؟ گفتی دل دارم، نه دلیل وجه موجه ماجراست.
۱۳- مادرم میگفت: «عاشقی را از بابا سلامالله خان یاد بگیر؛ برف میاومد تکه تکه از آسمون، پالتوش رو درمیآورد میانداخت رو دوش بیبی جان یخ نکنه، اونم تو اون سرمای شدید. حالا صبر نمیکنی خانمت بیاد بنشینه سر سفره؛ غذات رو میخوری و همونجا میگیری میخوابی.
۱۴- پشت شیشه ماشینش نوشته است به عشق پدر پیرم، بعد در ماشین مواد مخدر میکشد، در رانندگی به هیچکس راه نمیدهد، چراغهایش چشم همه را کور میکند و... پدر کجاست ببیند به عشق او چهها که نمیکند.
۱۵- هیچوقت اسم اشتباهات خود را شکست عشقی نگذارید؛ مگر میشود آدم عاشق وفادار نباشد؟ کدام عاشق را دیدهای معشوق خود را آزار برساند که حالا بخواهد وی را ترک کند تا تو در تمام صفحات مجازیات بگویی من یک عاشق شکستخورده هستم!
۱۶- میگوید عاشقم، اما یک بوم دارد و چند هوا... هوای یاران موافق دیگری نیز در سرش افتاده است و مشکل اینجاست که به یک نگاه همه را دوست دارد.
۱۷- برعکس تمام آنهایی که عاشق میشدند و حیایی داشتند، دلی بیتاب و حرارتی مدام داشتند، دلتنگ بودند حتی در محضر معشوق و... جدیداً عشقها هم انگار رنگ رخ باخته است و مانند هیچ رفتاری نیست: «اگه به من نظر نداشت زیر پست من کامنت نمیگذاشت...»، «آخه اولین نفر من رو لایک میکنه خب، تو باشی باور نمیکنی؟»، «بهخاطر من تمام دخترهای اینستایش را بلاک کرده.»، «بهم قول داده دیگه تلگرام نباشه یا اگرم بود تو هیچ گروهی نباشه، چون عاشقمه.»
۱۸- عشق رو مجنون داشت که تمام وجودش لیلای یکتای خودش بود. فرهاد بود که بهخاطر شیرین رفت کوه رو تراشید. مادرم بود که سالهای سال بوی عرق تند مردانه باباحاجی براش بهترین عطر دنیا بود، چون میدونست پای زمین کار کرده یا بلند شده رو به آسمون گفته خدا یا دولا شده روی زمین انگار سجده کرده گفته خدا. عاشق واقعی برادرم بود که جونش رو گرفت توی دستش و به خدا گفت: میرم که دین بمونه، علی تنها نمونه. بله عاشق واقعی از این دست آدمها بودند که من بمیرم و تو بمیری نبود. وقت مراد بود مریدها با سر میدویدند. اونایی که دنیا همیشه براشون قفس بود دلشون آروم نمیگرفت، تا دیدار یار میسر بشه. امیدوارم آنقدر به هم محبت کنید تا دوستداشتنهایتان آنقدر جدی شود که عشق پایتان کم بیاورد. والسلام.