سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: تیم فوتبال «آزادی» متشکل از چند جوان مذهبی سمنانی بود. وقتی جنگ شروع شد، همه اعضای این تیم به جبهه رفتند و ۱۲ نفرشان که در عملیاتهای والفجر ۳، والفجر ۸، کربلای ۵ و چند عملیات دیگر حضور داشتند، به شهادت رسیدند. در شمارههای پیشین صفحات ایثار و مقاومت، به زندگی و شهادت تعدادی از این شهدا پرداختیم. این بار نیز در همصحبتی با ابوالفضل طاهریان یکی از اعضای تیم و از رزمندگان دفاع مقدس نگاهی گذرا به زندگی سه شهید دیگر از شهدای تیم میاندازیم.
شهید ایرج نوروزیفر؛ مطیع فرمان امام
متولد ۳۰ فروردین ۱۳۴۴ سمنان بود. پدرش در ژاندارمری کار میکرد و به دلیل کار پدر گاهی اوقات برای زندگی به تهران میرفتند. دوران ابتداییاش را در تهران سپری کرد. کنار درسش در بسیج نیز فعالیت داشت و بعضی شبها کشیک میداد. سال آخر دبیرستان بود که به جبهه رفت. همیشه دوست داشت امام را خوشحال ببیند. میگفت: همانطور که باید از خدا و پیغمبر اطاعت کنیم، فرمان امام هم نشئت گرفته از فرمان پیغمبر و خداست.
در سال ۶۰ به مدت یک ماه در پادگان ۲۱ حمزه تهران آموزش دید. اسفند سال ۶۰ تا تیر سال ۶۱ از طرف سپاه به مریوان رفت. هر وقت از جبهه برمیگشت، به دعای کمیل و نماز جمعه میرفت. به افراد خانه تأکید میکرد نمازشان را اول وقت بخوانند. روی نماز صبح حساس بود و در مراسم مذهبی شرکت فعالی داشت. به عنوان تیربارچی در عملیات آفندی والفجر ۳ حضور یافت. ایرج در آن عملیات در هفدهم مرداد ۶۲ به شهادت رسید و در گلزار شهدای امامزاده یحیی (ع) سمنان دفن شد.
شهید ابوالقاسم همتی؛ خوشنویس انقلابی
۲۸ مرداد ۱۳۴۴ در سمنان متولد شد. چهار برادر و شش خواهر داشت. پدرش در اداره راه و ترابری کار میکرد. تا سال ۵۳ در تهران زندگی میکرد. تا سوم ابتدایی را در منطقه امامزاده حسن تهران خواند و سپس به سمنان آمد. در هفت سالگی مادرش را از دست داد و با نامادری مهربانش زندگی کرد. در زمان انقلاب ابوالقاسم با نوشتن شعارها، پخش عکس امام و اعلامیه نقش مهمی را به عهده داشت. با خط زیبای خود کار نوشتن پرچمها و شعارها را بر روی دیوار انجام میداد. در دوران دبیرستان به عنوان مربی تربیتی رایگان در دبیرستان دکتر شریعتی همکاری میکرد. در ورزش فوتبال نیز افتخاراتی را به دست آورد. دیپلم تجربی خود را که گرفت وارد دانشسرای تربیت معلم شد و به عنوان معلم راهنمایی فارغالتحصیل شد. آن زمان کنایههای زیادی در مورد نوجوانان و جوانان بسیجی که به جبهه میرفتند بود. اینطور وانمود میکردند که رزمندهها سواد درست و حسابی ندارند و برای فرار از درس و تحصیل به جبهه میروند، اما دلیل حضور نوجوانان در جبهه ولایتمداری و حفظ نظام بود. ابوالقاسم با شهادت دوستان و مجروح شدن برادرش علاقهاش به رفتن جبهه چند برابر شد و از طرف بسیج اعزام شد. آخرین بار در منطقه عملیاتی کربلای ۵، حضور یافت. در ۱۹ اسفند ۱۳۶۵ در ادامه کربلای ۵ با برخورد خمپاره به سنگر حین نگهبانی به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای امامزاده اشرف سمنان دفن کردند.
شهید عباس فیروزبخت؛ امالرصاص و شهادت
عباس متولد چهارم بهمن ۱۳۴۴ بود. او دورههای مختلف تحصیلی را تا دیپلم در سمنان گذراند. سال ۶۲ موفق به کسب دیپلم شد. ایشان در عملیات بدر شرکت کرد و از ناحیه صورت جراحت جزئی برداشت و پس از مدت کوتاهی بهبود یافت و از سربازی معاف شد.
او که از کودکی به ورزش علاقهمند بود در آن زمان به عنوان یک چهره ورزشی مورد توجه قرار گرفت. در نیمه مرداد همان سال خواهرزادهاش محمدتقی ذوالفقاری به شهادت رسید و کمی بعد برادرش احمد دعوت دوستان شهیدش را اجابت کرد. بهرغم تلاش خانواده که میخواستند او را وادار به ازدواج و ادامه تحصیل در دانشگاه کنند، او نپذیرفت.
۲۰ سال داشت که مجدداً به منطقه رفت و در ۲۲ بهمن ۶۴ در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و درامالرصاص هدف تیر دشمن بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید. آنچه همرزمان شهید نقل کردهاند، برایشان مقدور نشده بود که جنازه شهید را به عقب منتقل کنند. به همین دلیل مفقود شد تا اینکه در سال ۷۵ پیکر این شهید توسط کمیته تفحص کشف و کنار همتیمیهای شهیدش دفن شد.