مخالفان سدسازی با سیاه نمایی عجیبی درباره مضرات سدسازی سعی دارند هر نوع مشکلی را به این صنعت مرتبط سازند؛ این صنعت بزرگ و اقتصادی – امنیتی مورد تأکید کشورهای بزرگ جهان است بهطوری که تنها در امریکا بیش از ۸ هزار سد بزرگ به بهرهبرداری رسیدهاست. یکی از موضوعاتی که سعی میشود مدیریت منابع آب و سدسازی را به چالش بکشد، خشک شدن دریاچه ارومیه است.
هرچند رد هرگونه دخالت سدها در خشکی دریاچهها به هیچ عنوان درست نیست، اما نکته مهم ماجرا نادیده گرفتن عامل اصلی خشکی است. بهصورت منطقی باید همه عوامل دخیل در خشکشدن را براساس میزان تأثیرگذاری دریاچه مرتب کرد تا به قضاوت درستی دست پیدا کنیم.
به متهم ردیف اول همیشگی در جنایتهای زیستمحیطی یعنی سدسازی میپردازیم. سدهای حوضه ارومیه براساس ظرفیت مخزن عبارتند از: سدپارام ۳ /۶ میلیون متر مکعب، سد چوغان ۱/ ۴ میلیون متر مکعب، سد آمند ۴/ ۲ میلیون متر مکعب، سد اردلان ۵ /۴ میلیون متر مکعب، سد تاجیار ۲۰ میلیون متر مکعب، سد تیل یک میلیون متر مکعب، سد حسنلو نقده ۹۴ میلیون متر مکعب و... که مجموع ظرفیت مخازن این سدها ظرفیتی معادل ۳۹۵۴ میلیون مترمکعبی است.
البته این عدد در خوشبینانهترین حالت و در صورت تکمیل کامل ظرفیت آنهاست، اما از آنجا که سدهای مورد نظر به دلیل عملکرد حداقلی به سبب تأمین حقابه دریاچه ارومیه همواره کمتر از ۶۰ درصد پر بودهاند باید گفت: موجودی پشت سدها همواره کمتر از ۲ تا ۳ میلیارد مترمکعب بودهاست. از این میزان در حالت بحرانی و ماکزیمم ۲۵ درصد جذب سفرهها و تبخیر خواهد شد که چیزی حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب میشود، اما باقی آب پشت سدها جهت شرب و کشاورزی مصرف میشود.
این بدان معناست که در صورت مصرفنکردن این حجم از آب، امکان وارد کردن آن به دریاچه وجود داشت. در واقع سدها باعث هدررفت ۶۰۰ میلیون مترمکعبی آب مورد نیاز دریاچه در بدترین سناریو ممکن میشوند. حال میخواهیم عامل تبخیر سطحی را مورد سنجش قرار دهیم. سطح دریاچه ارومیه ۵۲۰۰ کیلومترمربع است که در صورت تبخیر ۵ /۱ متری حوضه (اگر دریاچه آب شیرین بود) حجم تبخیر سالانه آب چیزی حدود ۸ /۷ میلیارد مترمکعب میشد. یعنی اگر دریاچه آب شیرین بود و تمام ظرفیت ۳۱ میلیاردمترمکعب هم پر بود باید سالانه ۸ /۷ میلیاردمترمکعب آب به دریاچه میریخت تا تراز آب کاهش نیابد، اما به دلیل شوری بسیار بالای آب دریاچه، میزان تبخیر به شدت کاهش مییابد. امروزه حقابه دریاچه ارومیه با وجود کاهش شدید سطح آن، چیزی حدود ۶ میلیارد مترمکعب است تا بتواند احیا شود. در این صورت سهم تبخیر حداقل ۳ تا ۴ میلیاردمترمکعب میتواند باشد. دریاچه ارومیه سطح به عمق بسیار بالایی دارد. در یک قیاس ساده سد کرخه با ۶ میلیارد مترمکعب مخزن (یک پنجم دریاچه ارومیه) سطحی ۲۰ کیلومتر مربعی دارد، اما سطح دریاچه ارومیه ۲۶۰ برابر دریاچه سد کرخه است با شش برابر ظرفیت سد کرخه.
حال به عامل دیگر بپردازیم. در حاشیه دریاچه ارومیه بیش از ۸۸ هزار چاه آب عمیق وجود دارد؛ نزدیک به نیمی از این تعداد چاه غیر مجاز هستند. حاشیه دریاچه ارومیه به تنهایی یک پنجم چاههای عمیق غیر مجاز کشور را در اختیار دارد با. نظر به گزارش پیشروی آب شور دریاچه در سفرههای پیرامون و کاهش تراز آب سفرههای زیرزمینی حاشیه دریاچه که به دلیل استفاده بیقاعده چاهها بودهاست، اگر هر چاه در سال تنها ۶ هزار مترمکعب آب استفاده کند سالانه ۵ /۰ میلیارد مترمکعب آب توسط این چاهها از سفرهها خارج میشود.
با توجه به اینکه جایگزینی منابع آب سفرهها بیش از صد سال به طول میانجامد و با احتساب اینکه ایران از دهه ۷۰ شمسی اقدام به استفاده بیحد و حصر از منابع سفرهها جهت کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه کردهاست، میتوان نتیجه گرفت ضربه جدی به سفره مرتبط با دریاچه وارد شدهاست. درباره بارشها هم باید گفت: طی سالهای اخیر متأسفانه سالهای خشکسالی شدیدی داشتیم تا آنجا که برخی سالها تا ۶۰ درصد در کاهش بارش اتفاق افتادهاست. از طرفی روند تبخیر سالانه نسبت به بلندمدت در برخی سالها تا ۶۰ درصد افزایش داشته و در یک دهه گذشته همواره نسبت به بلند مدت ۵۰ درصد به طور میانگین افزایش را نشان میدهد.
در پایان باید گفت: بین سه عامل سدسازی، تبخیر سطحی، حفر چاهها و عقبنشینی سفرهها سدها نقش بسیار کمتری در خشکشدن دریاچه ارومیه داشتهاند، ولی متأسفانه اینطور القا میشود که سدهای کشور که منبع عظیم تولید برق و ذخیرهسازی آب هستند، برای کشور ضررساز بودهاند.
ضمن آنکه نباید فراموش کنیم خشکسالی طی چند سال اخیر حجم آب کشور را نزولی کردهاست، بهطوری که در سالهایی با کاهش ۶۰ درصدی بارندگی مواجه بودهایم.