سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: ۲۰ فروردین سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی در بهار ۱۳۷۲ است. آوینی اگرچه تحصیلکرده رشته معماری بود و دستی در هنر روزنامهنگاری داشت، اما همواره به عنوان یک مستندساز انقلابی شناخته میشد و میشود فیلمسازی آوینی با پیروزی انقلاب متولد شد و با دفاع مقدس اوج گرفت. آوینی مستندسازی بود که «انسانِ» حاضر در جنگ را در مرکز توجه خود داشت و به دنبال شناخت و شناساندن این انسانها به تاریخ بود. در سالروز شهادتش مروری بر آثار او داریم تا بیشتر با انسانهای جنگ آشنا شویم.
«آری، ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم. ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند.» یکی از معروفترین نریشنهای آوینی در خصوص انسانهای جنگ زمانی گفته شد که چند ماه از پایان دفاع مقدس میگذشت. یک اتوبوس حامل رزمندگان برای بازدید از مناطق عملیاتی به جبهههای خوزستان رفته بود که در این میان آوینی از موهبت اعطا شده به جبهه رفتهها سخن گفت: «یکی از آن جمع میگوید: فرق ما با دیگرانی که اینجا را ندیدند این است که ما انسان را درک کردیم. آری، ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم. ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند. ما همه افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثّل مییابد؛ عشق را هم، امید را هم، زهد را هم، شجاعت را هم، کرامت را هم، عزت را هم، شوق را هم، و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند، ما به چشم دیدیم.»
«شهید» که در نگاه آوینی نمونه بارز انسان جنگ است، همه افقهای معنویت را درنوردیده است. در قامت او میتوان عشق و زهد و شجاعت و کرامت و عزت و... را تجربه کرد. فروردین سال ۶۸، وقتی آوینی به عقب نگاه میکند و هشت سال جنگ را مرور میکند، فراتر از هر پیروزی یا شکستی، انسانی را میبیند که در کوران آتش جنگ خالص شده و در قامت یک رزمنده یا شهید رخ نشان میدهد. او و همرزمانش میبینند که چطور کرامات انسانی در عرصه جنگ به فعلیت رسیده و «آن چه را که عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیافتند، ما در شبهای عملیات آزمودیم. ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند. ما عرش را دیدیم».
کمی عقبتر در بهمن ماه ۱۳۶۴، باز آوینی است و انسانهای جنگ که در حاشیه اروند تجمع کردهاند. آنجا با تعریف دیگری از رزمندگی روبهرو میشویم: «اینان ذخیرههای خداوند برای عصر آخرالزمان هستند، برگزیدگانی که تاریخ، هزاران سال در انتظار قدومشان بوده است.» مسلماً کسی که تاریخ هزاران سال انتظارش را کشیده باشد، با اتمام واقعهای، چون جنگ تمام نمیشود. تا عشق، زهد، شجاعت و کرامت خواهان دارند، انسان جنگ میماند تا الگویی برای بشریت شود چراکه او «عصارهای از امتهای پیشین است.»
«چگونه میتوان با کلام از آنان سخن گفت؟ چگونه میتوان گفت که در پشت این ظواهر چه نهفته است؟ آنها همان گونه که عارفان گریه میکنند با بذلهگویی میخندند. تو صورتها را میبینی و صداها را میشنوی، اما با باطن از چشم تو پنهان است و اینجا هر چه هست در باطن میگذرد. سخن از عظیمترین واقعیت تاریخ است و از امانتداران خال عالم که اراده او را در کره زمین تحقق میبخشند و از این طریق تعلم اسما میکنند و به حقیقت هستی وصول مییابند... ساعتی بعد، بار دیگر، انفجاری دیگر از نور سینه ظلمات را خواهد شکافت.»
در مستندهای آوینی به «انسان» نه با دید کلی که به صورت جزئی نگاه میشود. او رزمندگان مقابل دوربینش را به اسم صدا میکند تا به مخاطب نشان دهد آنها همان آدمهای معمولی هستند که روحشان را پرورش دادهاند و به درجاتی از تعالی رسیدهاند: «پسرکی ۱۳ ساله، ساک به دست روی پله اول اتوبوس ایستاده است و میخواهد به زور داخل اتوبوس شود. همه میخواستند جلوی رفتن او را بگیرند و او اصرار داشت که برود. گریهکنان قسم میداد و التماس میکرد و از ساک سفریاش پیدا بود که این تصمیم را ناگهانی نگرفته است. آخرالامر بچهها او را از رفتن منصرف کردند، اما هیچ جایی برای سرزنش او وجود نداشت. جبهههای حق مجلای نوری است که پروانهها را به خود میکشد، و چه کند آن نوجوان اگر پروانه عاشقی در درون خود دارد؟ آنچه در اینجا میگذرد جلوهگاه خاص آن پرتوی است که از نورالانوار حق در جان امت ما تابیده است.»