کد خبر: 949758
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۶
نیم نگاهی به زندگی و زمانه آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در گفت و شنود «جوان انلاین» با سید حسین میردامادی
روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی گر سالروز ارتحال عالم مجاهد مرحوم آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی است. هم از این روی با جناب سید حسین میردامادی از مصاحبان ومعاشران آن بزرگ به گفت: وگو نشسته‌ایم که نتیجه آن را پیش روی دارید. امید آنکه مقبول افتد.
سمانه صادقی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهايي كه بر ما مي گذرد،تداعي گر سالروز ارتحال عالم مجاهد مرحوم آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني است.هم از اين روي با جناب سيد حسين ميردامادي از مصاحبان ومعاشران آن بزرگ به گفت وگو نشسته ايم كه نتيجه آن را پيش روي داريد.اميد آنكه مقبول افتد.
 
جنابعالی از چه مقطعی با مرحوم آیت‌الله کاشانی آشنا شدید و شناخت اولیه شما از ایشان مبتنی بر چه پایه‌هائی بود؟
فکر می‌کنم دوران حکومت علاء یا زاهدی بود که آیت‌الله کاشانی را گرفته بودند و پس از آزادی ایشان با اینکه نوجوان بودم همراه پدرم در منزل پامنار به دیدن ایشان رفتم. از همان موقع رفت و آمد من به منزل آیت‌الله کاشانی شروع شد تا انتخابات دکتر اقبال پیش آمد. من با ایشان آشنا بودم و از این طریق با مرحوم دکتر باقر کاشانی که دکتر طب و فکر می‌کنم آن موقع دانشجوی دانشکده پزشکی بود نیز آشنا شدم و رفت و آمد ما به منزل آیت‌الله کاشانی بیشتر شد، به‌طوری که هر ده پانزده روز یک بار به منزلشان می‌رفتم. در آن ملاقات‌ها دکتر محمود کاشانی، دکتر سیدجلال مدنی بود و بسیاری از دوستانی که در سازمان نگهبانان آزادی مشغول فعالیت‌های انتخاباتی بودیم. رهنمود‌های لازم را می‌کردند، کما اینکه در آن انتخابات، مسجد خودشان را در اختیار کاندیدا‌های منفردی که مخالف دکتر اقبال بودند، قرار داده بودند و سخنرانی‌هائی در آنجا صورت می‌گرفت.

این جریان ادامه داشت تا سال ۱۳۴۰ که ایشان با وجود بیماری برای انجام امور ثبتی و دفتری، به دفتر اسناد رسمی پدرم آمدند و به نوه خود وکالت دادند که برود و از بانک ملی وام بگیرد و برای معالجه ایشان تبدیل به ارز یا پول کند. این اندازه باید بگویم که ایشان باید پول معالجه خودش را قرض می‌کرد، در حالی که ملیون دیگری را داشتیم که ادعای ملی‌خواهی داشتند، اما خانه‌هایشان را با ارقام کلان به آمریکائی‌ها اجاره داده بودند، ولی ایشان از مال دنیا فقط همان خانه پامنار را داشت که برای معالجه خود باید رهن می‌گذاشت.

در دیدار اولی که با آیت‌الله کاشانی داشتید ایشان را به چه ویژگی‌هائی شناختید؟
ویژگی‌ای که در آن موقع در این مرد دیدم، صلابت و ابهتش و از همه مهم‌تر، گذشت و صبرش بود. با وجود شکنجه‌های زیادی که دیده بود، از هیچ کس کینه‌ای به دل نداشت. همواره شاکر بود و می‌گفت: خدا را شکر می‌کنم که زنده‌ام و می‌توانم خدمت کنم.

برخی مدعی شده‌اند که آیت‌الله کاشانی بعد از ۲۸ مرداد مورد مراجعه چندانی نبود و نمی‌توانست در جامعه، موج ایجاد کند. با توجه به اینکه شما بعد از آن مقطع و در دوران خانه‌نشینی ایشان به منزلشان رفت و آمد می‌کردید، تا چه حد آنجا را محل مراجعه وفاداران به حفظ نهضت آزادی‌خواهانه دیدید؟
بعد از ۲۸ مرداد در دوران حکومت زاهدی، اختناق سنگینی بر کشور حاکم بود که البته پایه‌گذار آن، تیمور بختیار و مورد تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود. این سازمان در واقع بچه اخته شده قانون امنیت اجتماعی بود که دکتر مصدق از مجلس خواست آن را تصویب کنند و تنها ایرادی که می‌توانم به قانون امنیت اجتماعی بگیرم که‌ام‌الایراد است، این است که در هیچ یک از قوانین دنیا، فکر جرم، جرم شناخته نشده، اما در قانون امنیت اجتماعی دکتر مصدق، فکر جرم، جرم شناخته شده بود. خب بعد از ۲۸ مرداد کدامیک از آقایان فعالیت داشتند که مرحوم آقای کاشانی نداشت؟ وقتی فدائیان اسلام را می‌گیرند، آیت‌الله کاشانی را هم می‌گیرند، ولی می‌بینیم به سایر آقایانی که ادعای آزادی‌خواهی داشتند، حرفی زده نمی‌شود. کاشانی در حکومت علاء به خاطر دفاع از فدائیان اسلام، دستگیرشد و تا سال ۳۲ درگیر مبارزه با مصدق بر سر لایحه اختیارات و بستن مجلس بود. پس از آن هم با وجود آنکه ایشان به ایشان تحمیل شده بود سکوت کنند، ولی این کار را نکرد و حتی در سال‌های ۳۸ و ۳۹ بخاطر انتخابات دکتر اقبال و شریف امامی مسجد ایشان تبدیل به سنگر مبارزات شد. کاشانی مردی بود که حدود ۶۰ سال مبارزه کرد و زندان‌های شدید کشید. آیت‌الله کاشانی بر خلاف یکی از آزادیخواهان که دوران تبعیدش را در ملک شخصی اش گذراند، به اراک و قزوین تبعید شد و در رشت به زندان متفقین رفت و بعد هم به لبنان تبعید شد.

تیپ مراجعین به منزل ایشان بیشتر از کدامیک از اقشار بودند؟
مراجعین به ایشان متنوع بودند مثلا وکلا، وعاظ و بازاری‌ها زیاد با ایشان رفت و آمد داشتند. از دکتر بقائی استاد دانشگاه تهران، دکتر ناظرزاده کرمانی و حسین مکی گرفته تا حتی حسین علاء. به خاطر دارم روزی در منزل آیت‌الله کاشانی روضه‌خوانی بود. یکی از بچه‌ها که کاشی هم بود، برای علاء چای آورد. یک کمی چای در نعلبکی ریخته بود. علاء با ژست نشست و گفت: نمی‌خواهم. او رفت و دور چرخید و دو باره برگشت. علاء کنار مرحوم کاشانی نشسته بود. آقای کاشانی خیلی خونسرد گفت: «حسین جان! این چای را بخور. چای منزل علما خوب است!» علاء دید با پاپیون و ژست نشسته، چای را بخورد، ناجور است، نخورد هم همین طور. بالاخره چای را برداشت و تا آخر خورد و بعد هم بلند شد و رفت.

اسناد ساواک نشان می‌دهد برخی از امرا برای ایجاد ارتباط صوری با آیت‌الله کاشانی به منزل ایشان رفت و آمد می‌کردند. علاوه بر آن عده‌ای از کسانی که پای ثابت جلسات منزل ایشان بودند و ظاهرالصلاح هم بودند، ساواکی بودند و حتی برخی از خدمتکاران ایشان هم مرتباً مسائل را گزارش می‌دادند. با توجه به رفت و آمدی که داشتید از این نوع مراجعات هدفدار خاطره‌ای دارید؟
دو سه نفری منزل ایشان کار می‌کردند، که آدم‌های صادقی بودند. یکی از آن‌ها شیخ رضای فعال بود که به عنوان اولین نفر عکس آیت‌الله خمینی را با امضا چاپ و پخش کرد. علاوه بر ان‌ها بچه‌های گلابچی هم در آنجا کار می‌کردند و آدم‌های شریفی بودند، اما از ساواکی‌ها یکی مرتضی کاشانی و دیگری آقای سرمست بود که به منزل دکتر بقائی هم رفت و آمد داشتند.

برای این رفت و آمد‌ها به منزل ایشان محدودیت‌ها و کنترلی از سوی دستگاه صورت می‌گرفت؟
در اسناد ساواک که از ایشان چاپ شده، من به موردی که مربوط به ایشان باشد، برخورد نکردم.

علت اینکه جوانان به ایشان که بالای ۸۰ سال سن داشت، جذب می‌شدند، چه بود؟
آقای کاشانی، چون سابقه مبارزاتی داشت، بسیاری از جوان‌ها برای گرفتن راهنمایی نزد ایشان می‌آمدند و او با توجه به تجاربش آن‌ها را راهنمایی می‌کرد. در واقع آن چیزی که برای جوان‌ها ایجاد جذابیت می‌کرد، روح مبارزه‌جوی ایشان بود. جوانان دانشگاهی در آن دوران آزادی انتخابات می‌خواستند.

کدامیک از ویژگی‌های آیت‌الله کاشانی سبب جذب جوانان به سوی ایشان می‌شد؟
مهم‌ترین ویژگی ایشان همدلی و صبرش بود. با همه کنار می‌آمد. من هیچ وقت اخم به چهره این مرد ندیدم. هرگز حرف بد و ناراحت‌کننده از ایشان نشنیدم و این خلق خوب باعث می‌شد که جوان به طرف ایشان کشیده شود و بنشیند و با وی صحبت کند. ویژگی برجسته دیگر ایشان اشتراک مساعی‌اش بود. هیچ وقت خودش را از کسانی که به آن‌ها فکلی می‌گفتند، کنار نکشید. می‌گفت: تو هر چه که هستی، داری در این نقطه با من راه می‌آئی و من هم با تو راه می‌آیم. بسیاری از افراد، از جمله فدائیان اسلام در آن زمان از آقای کاشانی ایراد می‌گرفتند که چرا با فلانی حرف می‌زنید؟ چرا از فلانی طرفداری می‌کنید؟ آقای کاشانی هم جلوی آن‌ها می‌ایستاد و می‌گفت: ما باید با این‌ها کنار بیائیم، چون به این‌ها نیاز داریم. یا مثلا فدائیان اسلام اصرار داشتند که زنان نباید در ادارات کار کنند. اما از میان علما آیت‌الله کاشانی تنها کسی بود که با این نگرش مخالفت کرد و گفت: این زنان سرپرست خانواده هستند و باید کار کنند و ما هیچ منع اسلامی هم در این مورد نداریم که زن نباید کار کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار